• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3190 -
  • ۱۳۹۳ چهارشنبه ۶ اسفند

من چنينم كه نمودم

سيد علي ميرفتاح

در اين منتهااليه «اعتماد»، من كاره‌اي نيستم نان و ماستم را مي‌خورم و رطب و يابس به هم مي‌بافم و هفته‌اي يك كرگدن را هم تحويل خلق‌الله مي‌دهم و كاري با چيزي و كسي ندارم... نمي‌گويم حسابم از روزنامه جداست. اما در اين باريكه، حكومت حوزه خودمختار دارم و مثل واتيكان درون رم، قواعد و قوانين مستقل خودم را دارم، اما رم كه نباشد واتيكان هم نيست و زبانم لال «اعتماد» كه نباشد كرگدن هم برگردد به جنگل و هي تنهايي براي خودش سفر كند و سفر كند و سفر كند. لذا حالا وقت آن است كه برادريم را به اين روزنامه نجيب و بي‌هياهو ثابت كنم و تمام‌قد از حيثيت حرفه‌اي و شغلي‌ام دفاع كنم. من در روزنامه‌هاي زيادي كار كرده‌ام و خودم هم طي اين بيست و چند سال دستم توي كار بوده و تمام و كمال با كار روزنامه آشنا هستم. «اعتماد» الياس حضرتي خوبي‌هايي دارد و البته بدي‌هايي هم دارد من هم مثل خوانندگان از خوبي‌هايش خوشم مي‌آيد و نسبت به بدي‌هايش منتقدم. اما خوبي و بدي را كه در ترازو مي‌ريزم مي‌بينم آنقدر خوب و سالم و درست و حسابي هست كه دوستش داشته باشم و برايش روزانه و هفتگي بنويسم. جز ذات مقدس پروردگار و نفس زكيه معصومين(ع) همه آدم‌ها و كارها نيز مجموعه‌اي از خوبي و بدي‌اند و بسته به غلبه هر كدام در دسته خوب‌ها و بدها قرار مي‌گيرند. مگر نه اينكه ما رفقاي‌مان را هم با محاسبه خوبي‌ها و بدي‌ها و ضعف‌ها و قوت‌هاي‌شان برمي‌گزينيم. «خوب» در تعريف ما يعني كسي، كاري، جرياني و روزنامه‌اي كه خوبي و قوت‌اش بر بدي و ضعف‌اش بچربد. از اين حيث بي‌انصافي و ناجوانمردانه است اگر با مبالغه در اشتباهي و خطايي چشم‌مان را بر همه خوبي‌ها و قوت‌هاي كار ببنديم و يكسره به قعر دوزخش بفرستيم. روزنامه اعتماد هيچ وقت بر طبل و كينه نفاق نكوبيده و هيچ وقت مصالح جناحي و سياسي را بر منافع ملي ترجيح نداده، آنچه اعتماد درباره صلح و آشتي و همدلي و وفاق نوشته،‌ آنقدر هست كه نتوان در فهرست ثبتش كنيم. براي ايران امروز هيچ چيز بدتر از سياه‌نمايي و القاي ناكارآمدي نظام و ترويج دودستگي نيست. بزرگان نظام نيز معتقدند كه حالا وقت همدلي، اتحاد و دفاع همه‌جانبه از كشور و نظام سياسي است. با متر همدلي و اتحاد و آشتي و دفاع از منافع ملي و انتقاد دلسوزانه و منصفانه اگر دست بگيريم، ترديد ندارم كه نمره «اعتماد» از قابل قبول هم بالاتر است. اما يكباره عيبي را بلكه اشتباهي را بزرگ كردن و حكم صادر كردن و خط و نشان كشيدن كه نه تنها از انصاف به دور است بلكه سنت عيب‌جويي را چنان فراگير مي‌كند كه منبعد همه را مترصد اين مي‌كند تا از همديگر گاف بگيرند و از گاف گرفتن ذوق كنند و دمار از روزگار هم دربياورند. فضاي رسانه‌اي طوري است كه رقيبان از اشتباه هم كيف مي‌كنند و بهانه‌ها را غنيمت مي‌شمرند كه مي‌توانند طرف مقابل را از ميدان به در كنند. مو از ماست كشيدن بد نيست و كارشناساني خبره نيز در مراكز معتبر حضور دارند كه هر روز روزنامه‌ها را كند و كاو مي‌كنند و «نكته‌ها» بيرون مي‌كشند. اما داغ كردن اين بازار به نفع هيچ كس نيست و باعث بدنامي و بي‌اعتباري رسانه‌ها مي‌شود. كه البته شده است. روزنامه‌ها و روزنامه‌دارها البته بايد حواس‌شان جمع باشد و گاف ندهند و خودشان را در معرض تهمت قرار ندهند. سلمنا اما بهانه‌تراشي و چشم بر همه خوبي‌ها بستن هم نه اسلامي است و نه انقلابي. يك نفر سوالي را كه نبايد مي‌پرسيده، پرسيده اما صرف سوال كه نشان از بي‌اعتقادي و ضلالت ندارد. اگر مصاحبه‌شونده نيز با پرسشگر همدل مي‌شد، فرمايش منتقدين متين بود كه «اعتماد» را اعتماد نشايد. اما خلاصه كردن «اعتماد» با همه عرض و طولش در يك «سوال» چندان موجه نيست. ضمن اينكه اسلام و امام‌حسين(ع) و تدين و انقلابي‌گري را مبادا فكر كنيد منحصر در يك جناح و باند گروه است؛ نخير. سر آقاي احمدي‌نژاد و مديريت اجرايي و رقابت‌هاي سياسي حتما بين اين‌طرفي‌ها و آن‌طرفي‌ها اختلاف نظر وجود دارد و حتما اينها و آنها با هم فرق دارند، اما امام حسين(ع) و اسلام و انقلاب فصل مشترك همه گروه‌ها و جريان‌ها و همه ملت‌ ايران است و هيچ كس سر آنها دعوا ندارد. و انحصار و مصادره آنها نيز كار بدي است و از شأن و منزلت آنها مي‌كاهد. زشت است كه من رو سياه بنشينم و از «اعتماد» و الياس حضرتي دفاع كنم و به اسلام‌شان گواهي دهم. قبلش يكي بايد بيايد در مورد خودم گواهي دهد. اما فكر مي‌كنم همه بزرگان و تصميم‌گيران كشور حضرتي و «اعتماد»و غيره را مي‌شناسند و مي‌دانند كه هر چه به ايشان بچسبد، تهمت بي‌ديني و توهين به مقدسات نمي‌چسبد... باز هم مي‌دانم كه نوشته‌ام راه به جايي نمي‌برد و دارم روي يخ مي‌نويسم و آنها كه بايد تصميم بگيرند به اين كرگدن وقعي نمي‌نهند. اما من باب تكليف و وظيفه‌ام گفتم بنويسم كه فردا، از پس ما هر كس چشم به اين كنج «اعتماد» افتاد، بداند كه روزنامه‌نگاري اين ايام به هيچ وجه چنان كه عيب‌جويان مدعي‌اند و ترويج مي‌دهند مترادف بي‌ديني و اباحه و توهين به خدا و پيامبر نبوده است. نه ما و نه بقيه روزنامه‌نويسان مسلمان. من چنينم كه نمودم دگر ايشان دانند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون