ديپلماسي عمومي و عملكرد ما
كوروش احمدي
به قولي در قرن بيست و يكم تنها يك ابرقدرت وجود دارد و آن «افكار عمومي» است كه نقش آن هم در ايران و هم در سطح بينالمللي به اثبات رسيده است.با وجود اتفاق نظر در اين مورد و اهميت «ديپلماسي عمومي» به عنوان كليد جذب افكار عمومي خارجي، اما در عمل دستاورد ما در اين حوزه نزديك به صفر بوده است. نهادهاي معتبر نظرسنجي بينالمللي با هر گرايشي، از پيو گرفته تا گالوپ و زاگبي و... همگي ميزان مطلوبيت ايران در افكار عمومي كشورهاي مختلف را بسيار پايين گزارش ميكنند. موسسه زاگبي مطلوبيت ايران در مراكش، مصر، امارات، اردن و عربستان را به ترتيب 14، 37، 22، 22 و 6 درصد و در كشورهاي غربي كمتر از 20 درصد گزارش كرده است. بديهي است كه چنين وضعي دست زمامداران كشورها، به ويژه در دموكراسيهاي غربي را براي اتخاذ سياستهاي سوء باز ميگذارد. اين امر يكي از علل شكلگيري آسان سياستهاي ضد ايراني در كشورهاي مختلف است. مشكل در دو سطح قابل بررسي است: يكي محتواي سياستهاي داخلي و خارجي و ديگري نگرش و عملكرد نهادها و دستگاههاي متولي ديپلماسي عمومي در كشور. در ايران دهها نهاد مختلف با بودجههاي عظيم عهدهدار ديپلماسي عمومياند. اما عملا حاصل كار آنها در حد صفر بوده است. درك محدود مديران اين نهادها از ديپلماسي عمومي و تمركز آنها بر نوع سنتي آن و نيز غيرحرفهاي بودن آنها از علل چنين وضعي است. مشكل ديپلماسي عمومي سنتي اين است كه مرز آن با «تبليغ» بهشدت مخدوش است و در دنياي مدرن، مردم نسبت به آنچه رنگ «تبليغ» به خود گرفته باشد، واكنش منفي نشان ميدهند. كاركرد رسانههاي برونمرزي دولتي، نمايش فيلمهاي مستند تبليغاتي، چاپ و توزيع كتابهاي خاص و... همگي در چشم مخاطب تبليغ است. درج مقاله در رسانههاي خارجي نيز تنها تا آنجا برد دارد كه هدفش اعلام سياستي و توضيح رويهاي باشد؛ در غير اين صورت به عنوان نوشته كارمندي كه دارد وظايف ادارياش را انجام ميدهد، به نظر ميآيد. ديپلماسي عمومي سنتي البته همچنان براي پيشبرد يك سياست خاص در يك حوزه خاص كاربرد دارد. هر چه زمان گذشته ديپلماسي عمومي از مفهوم سنتي آن يعني تلاش ماموران دولتي براي تماس با جامعه هدف بيشتر فاصله گرفته و به سمت تشويق تماس مستقيم بين مردم كشور خود با مردم كشورهاي هدف ميل كرده است. هدف اين نوع ديپلماسي عمومي تاكيد بر منافع عمومي، خير عمومي و ايجاد درك متقابل از طريق ايجاد حسن شهرت براي كشور خود است. با تعريف از خود و تلاش براي تثبيت خود و تاكيد بر استقلال خود در جهان به هم وابسته كنوني حسن شهرت براي كشورها ايجاد نميشود. ديپلماسي عمومي در مورد رابطه و حسن رابطه و بسط رابطه است. اگر مخاطب ما احساس كند كه هدف ما برنده شدن از طريق تثبيت خود و تخريب رقبا است، آن را تبليغات خواهد شمرد و به آن بياعتنا خواهد ماند. برندينگ ملي، يعني تلاش براي بهبود وجهه عمومي ملت خود كه از مولفههاي قطعي امنيت ملي است، تنها از طريق تلاش براي ايجاد حسنظن عمومي در مورد سياستهاي عام ملي حاصل ميشود. در اين مورد، انحصارطلبي و تمركز بر نشر يك نظر خاص قطعا زمينه پذيرش همان نظر خاص را تخريب خواهد كرد. در معدود كشورهايي مثل هند و پاكستان كه نظرسنجيها مطلوبيت ايران را نسبتا بالا نشان ميدهند، ما به اصطلاح همچنان از كيسه ميخوريم و موقعيت كنوني خود را مرهون شاعران و هنرمنداني هستيم كه از ظلم صفويه و افشاريه به شبهقاره هند پناه بردند و عملا وسيله نزديكي دو ملت شدند. لزوم تمركز بر افزايش وجهه ملي از آنجا است كه دولتها معمولا نميتوانند، بياعتنا به افكار عمومي مردم خود، عليه كشوري با وجهه خوب اقدام كنند. ديپلماسي عمومي مدرن عمدتا به طور ناخودآگاه و توسط عامه مردم و نهادهاي مستقل مانند رسانههاي تاثيرگذار، انواع هنرها، رويدادهاي ورزشي و... انجام ميشود، در آن كنشگران بسيار متعدد و متنوعي نقش دارند و كاركرد اصلي دولت تسهيل آگاهانه عملكرد آنها است. سادهانديشي است اگر تصور كنيم چند مامور اعزامي به يك كشور ميتوانند جايگزيني براي چنين كنشگراني باشند. گفتوگوي اصيل و صادقانه در همه سطوح كه در آن شنيدن مهمتر از گفتن است، ابزار اصلي اين نوع از ديپلماسي عمومي است. حرف زدن زياد كساني كه قرار است يا اميد است كه شنونده هم باشند، موجب «ناشنوايي اجتماعي» خودي و بيگانه ميشود. اگر طيف وسيعي از مردم از كشورهاي مختلف بتوانند با هم گفتوگو كنند، آثار هنري يكديگر را ببينند، سريالهاي تلويزيوني هم را تماشا كنند، در انواع فعاليتهاي فرهنگي و اجتماعي و ورزشي يكديگر مشاركت كنند و از اين طريق همديگر را بشناسند و دريابند كه همه آدمهايي معمولياند با احساسات، علايق، بيمها و اميدهاي مشابه؛ همه همسرند، پدرند، احيانا پدر و مادر پير و نيازمند مراقبت دارند، همه نگران آينده فرزندان و نوههاي خود هستند و... براي دولتهاي پرخاشجو دشوار خواهد بود كه از در تهديد و جنگ و تحريم درآيند. سنگ بناي اتحاديه اروپاي امروز با تجارت و تماس مستقيم بين ملتهاي اروپا گذاشته شد و به آنها امكان داد تا بعد از جنگ دوم از جنگهاي خانمانبرانداز چندصدساله عبور كنند و طي 70 سال گذشته مرزهاي باز و صلحآميز داشته باشند. گفتههاي يك زن مسيحي لبناني بعد از ديدن فيلم «رگ خواب» كه در جشنواره جونيه در لبنان به نمايش درآمده بود، به خوبي گوياي پيام اين يادداشت است: او گفت: «من تا به حال به ايران سفر نكردهام. هميشه فكر ميكردم ايرانيها با ما خيلي فرق ميكنند. ولي با ديدن اين فيلم ديدم آنها هم مردمي هستند مثل ما.» اين «آنها هم مردمي هستند مثل ما» نكته كليدي در ديپلماسي عمومي در دوران ما است، دوراني كه در آن آنچه بر دل افكار عمومي مينشيند، لاجرم بايد دير يا زود بر دل تصميمگيران سياسي نيز بنشيند.
ديپلمات سابق