شكر و شرمندگي
سيدعلي ميرفتاح
هيچكدام از ما، ايراني بودنمان را انتخاب نكردهايم. دست تقدير بنا بر محاسبات و مناسباتي كه مطلقا از آنها سردرنميآوريم، در زمره ايرانيانمان درآورده است. اين تقدير، چه قبولش داشته باشيم و چه نه، چه عادلانهاش بدانيم و چه ظالمانه، چه به خدا نسبتش دهيم و چه به طبيعت، در چند امر ديگر هم در زندگي و كاروبار ما دخالت كرده و برايمان تصميم گرفته. پدر و مادر را ما انتخاب نميكنيم. لااقل تا اينجاي جهان هيچ بنيبشري زورش نرسيده كه والدينش را انتخاب كند. جنسيت هم دست ما نيست. ممكن است پدر و مادر و اخيرا دانشمندان بتوانند طبيعت را دستكاري كنند و بر جنسيت تاثير بگذارند اما خود شخص، چنين اختياري ندارد و كسي به حرف و نظرش اعتنا نميكند. لذا مردي و زني را چاره نداريم جز اينكه به نصيب و قسمت نسبت دهيم. در اختيار ممكن است براي تحصيل و كار و ازدواج و زندگي و حتي مرگ تا حدودي به روي ما باز يا نيمهباز باشد اما در اين چند موردي كه شمردم، بسته است و اراده ما را بدان راه نيست. لذا تاريخ و جغرافياي تولد، هويت جنسي، والدين و اموري از اين دست را غيرمعقول است اگر فضيلت يا رذيلت برشماريم. من اگر درس بخوانم و دكتر و مهندس شوم ميتوانم سرم را بالا بگيرم و به همقطارانم فخر بفروشم. ايضا اگر زحمات پدر و مادرم را هدر بدهم و سالهاي تحصيل را به بازيگوشي بگذرانم شايسته است كه سر به زير بيندازم و از كرده خود نادم باشم اما بابت- فيالمثل- دهاتي بودنم احمقانه است اگر احساس شرم كنم يا برعكس سربالا بگيرم و به آن فخر بفروشم. انسان فقط ميتواند به آنچه در زندگي كسب كرده افتخار كند. دادار داور هم از چيزهايي ميپرسد و بابت اموري عقوبتمان ميكند كه عقل و اراده و اختيارمان در آنها دخيل باشد. منظور اينكه افتخار به زن بودن همانقدر غيرموجه است كه شرمنده بودن از آن. راه مقابله با تبعيض و تحقير، تفاخر بيهوده نيست بلكه خودآگاهي است. البته آدميزاد بايد قدر نعمات خدا را بداند. عيبي ندارد اگر كسي ايراني بودن و زن بودن و در اين دوره به دنيا آمدنش را نعمت بشمارد و بابتش از خالق شكر بگذارد يا حتي زبان به شكوه بگرداند اما تفاخر و شرمندگي، بيمعني است. شكر نعمت نعمتت افزون كند، اما تفاخر بيهوده، من و تو را به عنصر تبليغاتي بدل ميكند.