• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4055 -
  • ۱۳۹۷ سه شنبه ۱۴ فروردين

در گفت‌وگو با دو كارشناس بررسي شد

حمايت از فرهنگ كار براي حمايت از توليد ايراني

نقش كارگران در تضمين كيفيت كالاها چيست؟

سينا قنبرپور

 

 

آن روز كه «سعدي» عليه الرحمه، «نابرده رنج گنج ميسر نمي‌شود» را سرود نمي‌دانست در ايران‌زمين اين مصرع را دستمايه طنزي تلخ قرار مي‌دهند و مي‌خوانند كه «نابرده رنج پنج شش...‌«. حالا اما بدون «رنج» نمي‌توان كالاي ايراني را مقام و منزلت بخشيد چنان كه «گنج» محسوب شود چرا كه «كار نيكو كردن از پركردن است.»

اين پرسش كه چه شد، از «كار عار نيست» به «كار مال تراكتور است» رسيديم، سرنخ خوبي است براي آنكه بفهميم چرا كالاي ايراني، امروز نيازمند حمايت است.

همه ما با اين ماجرا مواجه شده‌ايم يك رستوران يا فست‌فود كه باز مي‌شود ابتدا غذاي با‌كيفيت و مطلوبي به دست مشتريان مي‌دهد اما بعد از مدتي غذاهايش چنان به دست مشتري مي‌رسد كه مي‌گويند ديگر مثل روز اولش نيست؟ چرا اين اتفاق افتاده كه محصولي يا كالايي روز اول مطلوبيتي داشته و بعد از طي مدتي آن را از دست داده يا ديگر به اندازه
سابق نيست؟

وقتي محصولي مطلوبيتي نزد مشتري نداشت، خريده نمي‌شود چون بازار تابع قوانين خود است كه ساده‌ترين و رايج‌ترين اصل آن «عرضه و تقاضا» است. به همين دليل است كه اگر امروز كالاي ايراني را نيازمند حمايت مي‌دانيم بايد ببينيم فرآيند توليد آن چه پستي و بلندي‌هايي داشته يا بهتر بگوييم فرآيند كاري كه براي توليد آن محصول بوده چه بر سرش آمده كه ديگر براي آن تقاضا نيست.

به نظر مي‌رسد امروز بيش از آنكه كالاي ايراني نيازمند حمايت باشد اين فرهنگ كار است كه بايد حمايت شود. روزگاري سرلوحه مردم اين سرزمين «كارها نيكو شود اما به صبر» بود اما امروز همه در جست‌وجوي آنند كه يك‌شبه پولدار شوند.

 

حمايت از كارگر ايراني

كالاي ايراني را كارگر ايراني بايد توليد كند ولي مشروط به آنكه طبق فرموده پيامبر‌اكرم(ص) «مزد كارگر را وقتي هنوز عرقش خشك نشده بپردازيد.» در همين ۶ماهه دوم سال گذشته به‌جز كارگران نيشكر هفت‌تپه كه روزنامه اعتماد به صورت مفصل از وضعيت آنها و به تعويق افتادن پرداخت دستمزدهاي‌شان نوشت، چند سري كارگر ديگر حقوق و دستمزدشان به تعويق افتاده بود. براساس اخباري كه خبرگزاري كار ايران، ايلنا، منتشر كرده است كارگران هپكو، كارگران ايران‌سوييچ، كارگران آلدا، كارگران كاشي قوچان، كارگران فولاد در خوزستان، كارگران معادن البرز‌شرقي، كارگران كابل پيشرو انار و بسياري كارگران ديگر با موضوع عدم پرداخت دستمزدشان دست‌به‌گريبان بودند. فارغ از اين نام‌ها كه ذكرش رفت، بسياري از اين كارگران، شاغل بخش دولتي نيستند اما نگاهي به مجموعه‌هايي كه در آن كار مي‌كنند، نشان مي‌دهد آنها در بخش خصوصي نيز شاغل نيستند و بيشتر كارگر نهادهايي هستند كه در فاصله عمر دولت‌هاي نهم و دهم خصوصي‌سازي شده‌اند.

آنچه بيش از هر چيز كيفيت كالاي ايراني را تضمين مي‌كند كار كارگر ايراني است. براساس آمارهاي رسمي دلايلي از جمله پايين بودن دستمزدها، روزمرّگي، پياده نشدن كار شايسته در بنگاه‌ها، بي‌توجهي به مهارت و تخصص افراد در كار، نگراني از آينده و دغدغه تامين اجتماعي و ضعف در فرهنگ كار؛ از دلايل افت شديد بهره‌وري نيروي كار در ايران است.

نكته‌اي كه در تاييد آن دكتر «پريچهر سلطاني» مشاور سازمان شهرك‌هاي صنعتي و صنايع كوچك و دبير كارگروه زنان روستايي و عشاير معاونت زنان و خانواده رياست‌جمهوري مي‌گويد: «در خيلي از كارگاه‌هايي كه ما براي سركشي مي‌رويم، به‌خصوص توليدي‌هاي پوشاك، به ما مي‌گويند ما به نيروي كار نياز داريم و به ما نيروي كار منظم و منضبط معرفي كنيد. نيرويي كه بيايد از صبح تا ۴ بعدازظهر مرتب و منظم كار كند خيلي كم داريم.»

او در پاسخ به اين پرسش كه چرا نيروي كار حاضر نيست برود كار كند، توضيح مي‌دهد: «مساله اصلي حقوق كمي است كه كارگران مي‌گيرند. حقوق اداره كار كفاف زندگي‌شان را نمي‌دهد. خيلي وقت‌ها بيمه نمي‌شوند. در سال‌هاي اخير گران بودن بيمه و سنگيني ماليات سبب شده كارفرماها نتوانند كارگران را بيمه كنند. بنابراين خيلي جاها نمي‌توانند آن حمايتي را كه لازم است از كارگر بكنند و همين يعني عدم حمايت از كار و توليد ايراني.»

سلطاني به تجربه سركشي به شهرك‌هاي صنعتي كشور و صنايع كوچك اشاره مي‌كند و مي‌افزايد: «اگر ما بخواهيم محصول خوبي به دست مشتري بدهيم در فرآيند توليد بايد هواي كارگري كه محصول را توليد مي‌كند، داشته باشيم و اين مسووليت متوجه كارفرمايان و وزارت تعاون، كار‌و‌رفاه اجتماعي به عنوان متولي نظارت بر رعايت حقوق كارگران است. اما مساله مهم اين است كه بايد حرف كارفرمايان هم شنيده شود. فقط با شعار نمي‌توان از كار ايراني و فرهنگ كار در ايران حمايت كرد و بايد قانونگذار هم به كمك بيايد.»

از وقتي پاي رانت به بازار ايران باز شد

اگر از كشف نفت به عقب‌تر بازگرديم تاريخ ايران كار را محترم مي‌شمرده است. همان‌طور كه فردوسي سروده است: «تن‌آسايي و كاهلي دوركن/ بكوش و ز رنج تنت سور كن

كه اندر جهان گنج بي‌رنج نيست/ كسي را كه كاهل بود گنج نيست.»

اما كشف اين سرمايه خدادادي معادلات بازار كار و فرهنگ كار در ايران را تغيير داد. دكتر بابك دربيكي، مدرس دانشگاه كه فعاليت در اتاق بازرگاني و مديريت روابط عمومي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را در كارنامه خود دارد، مي‌گويد: «چه آن مثل‌ها و متل‌ها درباره كاركردن و كار نكردن يا چگونه كار كردن ما ايراني‌ها صحت داشته باشد چه نه، امروز در بخش كار و توليد در يك جامعه وابسته به نفت مشغول زندگي هستيم. يعني همچنان كاركردن فاقد ارزش است. شايد اين امر به نوعي به فرهنگ و رفتار اجتماعي باز‌گردد كه بايد ريشه‌يابي شود.»

دربيكي كه تحصيلكرده علوم ارتباطات است در تشريح تاثيرگذاري و نقش نفت در فرهنگ كار ايرانيان توضيح مي‌دهد: «همواره يك حكومت يا حاكميت مركزي وجود داشته كه پول و ثروت را از بالا به پايين تزريق كرده و به همين دليل در اين فرهنگ همه به دنبال داشتن يك آب باريكه هستند. كاري كه با اطمينان سر ماه حقوق ثابت و مشخص خود را گرفته و نگران خطرپذيري بازار و نوسانات و ريسك كار نباشند. همين فرهنگ منجر شد تا به نوعي افراد براي امرار معاش و زندگي به جاي كارآفريني و خلاقيت وابسته به دولت باشند.»

در عين حال «پريچهر سلطاني» به نكته ديگري در فرهنگ كار ايران اشاره مي‌كند كه ما ديگر فرزندان‌مان را براي كاركردن تربيت نمي‌كنيم. سيستم آموزش و پرورش هم اين كار را نمي‌كند. او مي‌گويد: «نگاه كنيد ببينيد الان فرزندان ما چگونه به مدرسه مي‌روند؟ خودمان آنها را مي‌بريم و خودمان آنها را با خودرو به خانه برمي‌گردانيم. مراقبيم كه براي ساعت فراغت در مدرسه خوراكي داشته باشند. هيچ حرفه و كاري به آنها نمي‌آموزيم. هيچ كارآموزي براي آنها تدارك نمي‌بينيم. در مدرسه هم چه كسي بايد به دانش‌آموزان كاركردن بياموزد؟ معلم. اما معلمان ما خود گرفتار وضعيت تامين معاش خود هستند و ديگر انگيزه‌اي براي آنها باقي نمانده كه بخواهند كاركردن را توصيه كنند.»

 

عصر پورشه‌ها آخرين ضربه بود

آخرين ضربه‌هاي تبري كه درخت تنومند كار و فرهنگ آن را در ايران نشانه گرفته بود، در دوره‌اي بر پيكره كار فرود آمد كه كشورمان به بالاترين سطح درآمد از فروش نفت در تاريخ كشف اين سرمايه خدادادي رسيد؛ همان زمان كه رييس دولت نهم و دهم وعده بركت به سفره‌هاي ايرانيان داد. روزي كه پاي پول مقدس به سفره‌هاي مردم باز شد و خيابان‌هاي پايتخت را «پورشه»ها بيش از هر پايتخت ديگري درنورديدند. همان زمان كه زارعي در روستايي «يارانه»‌اش بيش از كشت و زرعش شد و دست از كار كشيد. ديگر قصه آن نبود كه دهقان براي فرزندانش بگويد گنجي در اين زمين نهفته است و فرزندان به سوداي گنج زمين را شخم بزنند و دست آخر زمين بار بدهد و ثمره‌اي چون گنج نصيب شود. همه منتظر آن پول مقدسي بودند كه نويدش را پيامكي اول هر ماه سرپرست خانواده دريافت مي‌كرد.

اما اين همه ماجرا نبود. دورزدن تحريم‌ها هم به آن همه سرمايه برآمده از فروش نفت افزوده شد. كيست كه نداند كسي سرمايه‌اش را خرج روزمرّگي نمي‌كند. نفت اگر بود از گذشتگان مانده بود و آينده‌اي هم در پيش بود.

«پريچهر سلطاني» در پاسخ به اينكه چرا مردم حاضر شدند پول برآمده از نفت را به صورت يارانه و رانت‌هايي ديگر دريافت كنند و به اصطلاح بخورند ولي حساب فردا را نكنند، مي‌گويد: «براي اينكه ما مي‌دانيم در كشوري ثروتمند با سرمايه‌هاي خدادادي بسيار زندگي مي‌كنيم. انتظار ما داشتن اين ثروت است. شاهد آن هستيم كه عده‌اي بسيار فربه شده‌اند ولي مردم نه. اين وضعيت ناشي از همان دسترسي به رانت‌هاي برخاسته از سرمايه ملي يعني نفت و مشابه آن بوده است. جز نفت دسترسي به اطلاعات هم بوده است.»

دبير كارگروه زنان روستايي و عشاير معاونت امور زنان و خانواده رياست‌جمهوري در توصيف نقش اطلاعات در ايجاد رانت در كشور مي‌گويد: «وقتي واسطه‌گري موجب ارتقاي مالي افراد شده ديگران هم در جست‌وجوي همين وضعيت هستند. مي‌گويند تو براي ما پروژه بگير ۳۰درصد آن را خودت بردار. حتي اخذ مطالبات هم به واسطه‌گري انجاميده و طرف براي دريافت مطالباتش حاضر است درصدي از آن را به واسطه بپردازد. اگر سيستم‌هاي دولتي برگزاري مناقصات و مزايده‌ها الكترونيك مي‌شد و همه به اطلاعات دسترسي داشتند اينگونه لازم نبود حق واسطه‌گري پرداخت شود.»

 

وقتي كارآفرينان را ذليل كرديم

اتفاق ديگري هم افتاده است كه فرهنگ كار در ايران را مخدوش كرده است. اين اتفاق به ويژه با تغييرات اجتماعي رخ نماياند.

«بابك دربيكي» مي‌گويد: «ابتداي انقلاب دست به يك سري كارهاي عجيب و غريب زده شد. نگاه چپ بر حوزه اقتصادي حاكم شد و مبارزه با طاغوت موجب مصادره بسياري از اموال شد. مثلا يكي از كارهاي عجيب و غريب اين بودكه ما از كارآفرينان به نام زالوصفت ياد كرديم. البته در نظام‌هايي كه دولت اقتدارگرا بوده و به نوعي با يك دولت رانتي سروكار داريم، طبيعي است كه نمي‌توان سرمايه‌داري سالم را انتظار داشته‌باشيم اما اين بدان معنا نيست كه همه سرمايه‌دارها و كارآفرينان در آن نظام سرمايه‌داري ناسالم هستند.» دربيگي همچنين مي‌افزايد: «خاطرم هست تا همين چند سال پيش در فيلم‌ها اگر قرار بود شخصيتي را بد و منفي معرفي كنند او را پولدار معرفي مي‌كردند. بنا به همين اشتباهات به كساني كه زندگي مرفه يا خودروي خوب و وضعيت مالي عالي داشتند بدون اينكه بدانيم اين ثروت چطور و چگونه به دست آمده، تعبيرهاي غلط و اشتباه را تعميم مي‌داديم. متاسفانه در دوران جنگ نيز اين نگاه ادامه داشت اما در نهايت به مرحله پس از جنگ رسيده و نيازمند اقتصاد مولد شديم.

اين تحصيلكرده علوم ارتباطات كه معاون اطلاع‌رساني و ارتباطات اجتماعي دبيرخانه شوراي گفت‌وگوي دولت و بخش خصوصي نيز بوده است در تحليل فرآيندي كه جامعه در مورد فرهنگ كار و كارآفريني پشت سر گذاشته است، نيز مي‌گويد:

البته وقوع جنگ و تغيير الگوي اقتصادي تا حدودي اجتناب‌ناپذير بود، اما آن الگوي اقتصادي بعد از جنگ بايد تغيير مي‌كرد، ولي سال‌ها خسارت جنگ، عقب‌ماندگي، سال‌ها غلبه نگاه چپ روي اقتصاد و در اين فضا و توليد محتواي ضد سرمايه‌داري در كشور، باعث شد كه ما يك نسلي را پرورش دهيم كه بازگشت به آن دوره طلايي سرمايه‌داري سخت شود. ما نسل پويا و كارآمدمان را آنقدر به سمتي هول داديم كه ياد نگرفت ريسك كند يا توليد كند، ياد نگرفت بتواند منابعي غير از منابع دولت تجهيز كند، حتي بخش خصوصي ما هم دنبال اين است كه ايده‌اي توليد كند و پولش را از دولت بگيرد. به همين دليل نوع تفكر است كه بخش خصوصي قادر نخواهد بود روي پاي خودش بايستد. چون با تغييرات دولت بالا و پايين مي‌شود. البته يكي از موضوعاتي كه بايد خيلي جدي به آن توجه داشته باشيم بحث آموزش است. آموزش اين مساله كه بتوانيم مستقل فكر كرده و مستقل كار كنيم.

 

 

در سال‌هاي اخير گران بودن بيمه و سنگيني ماليات سبب شده كارفرماها نتوانند كارگران را بيمه كنند. بنابراين خيلي جاها نمي‌توانند آن حمايتي را كه لازم است از كارگر بكنند و همين يعني عدم حمايت از كار و توليد ايراني.

اگر ما بخواهيم محصول خوبي به دست مشتري بدهيم در فرآيند توليد بايد هواي كارگري كه محصول را توليد مي‌كند، داشته باشيم و اين مسووليت متوجه كارفرمايان و وزارت تعاون، كار‌و‌رفاه اجتماعي به عنوان متولي نظارت بر رعايت حقوق كارگران است. اما مساله مهم اين است كه بايد حرف كارفرمايان هم شنيده شود. فقط با شعار نمي‌توان از كار ايراني و فرهنگ كار در ايران حمايت كرد و بايد قانونگذار هم به كمك بيايد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون