آغاز دوران جديد آموزش و پرورش
38 سال پس از انقلاب اسلامي ايران به دنبال تحولات جدي در ساختار آموزشي است
حدود 13 ميليون دانشآموز در ايران مشغول هستند كه توسط بيش از يك ميليون معلم آموزش داده ميشوند. قشر گستردهاي با اين وسعت تا چه اندازه نيازهايش برآورده ميشود و چگونه قرار است براي تاثيرگذاري در روند توسعه و آباداني ايران آماده شود؟ نگاه ساختار سياسي ايران به آموزش و پرورش چگونه است؟ در ايران هيچ فردي پيدا نميشود كه از ساز و كار نظام آموزشي كشور رضايت داشته باشد. روي هر نقطهاي كه دست بگذاريد كوهي از انتقادات نهفته است. انقلاب اسلامي ايران آن گونه كه رهبران و فعالان آن در بدو امر ميگفتند قرار است انسانسازي كند و مگر ميتوان گفت اين انسانسازي از جايي جز مدرسه آغاز ميشود؟نگاه حاكميت به اين عرصه تا چه اندازه توانسته نيازها و آرمانهاي انقلاب اسلامي را محقق كند؟ فارغ از اين آيا ميتوان گفت دانشآموزان ايراني پس از 12 سال تحصيل در مدارس فارغالتحصيلاني ميشوند كه آماده پذيرش مسووليتهاي سنگين و اجتماعي باشند؟دولتهاي پس از انقلاب با مساله آموزش و پرورش چگونه مواجه شدهاند؟ آيا قرار است كارنامه هر دولتي تنها در تغيير نظام آموزشي باشد؟ دولتي نظام قديم و جديد ميسازد، دولت ديگري تحصيل ثلثي را ترمي واحدي ميكند و دولت ديگر تنها با اعداد بازي ميكند. 5-3-4 را به 5-3-3-1 و بعد به 6- 3-3 تبديل ميكنيم و اين ميشود بيلان كاري يك دولت. هيچ كس هم نميپرسد علت اين همه تغيير در رفتارها و هنجارهاي نسل به نسلي كه رخ ميدهد معلول چيست. ساختار آموزشي و پرورشي ايران به جاي كارگاه انسانسازي تبديل به كارگاه توزيع مدرك ديپلم و پيشدانشگاهي شده است. عدهاي معتقدند بخش عمدهاي از اين مشكل معلول ساختار آموزشي كشور ماست كه به زعم آنها الهام گرفته و شايد كپيبرداري شده از نظام آموزشي غربي است. آنها البته تا حدودي درست ميگويند. اساسا نظام آموزشي ايراني تا پيش از مشروطه و تلاشهاي بينظير رشديه مبتني بر مكتب و آموزشهاي مكتبخانهها بود. مطاعي كه آموزش در ايران عرضه ميكرد تطابقي با خواست تجددخواهان و مشروطهطلبان نداشت و كمكم با وجود تمام مشكلات مكتبخانهها به مدارس تبديل شدند. اما آيا همه آنچه امروز به عنوان نقصان ميدانيم معلول همان اقدامات رشديه است؟ اگر رشديه به دنبال راهاندازي مدارس جديد نميرفت دانشآموزان ايراني هنوز با مكانيسم مكتبخانه تحصيل ميكردند؟ مدارس به شيوه كنوني تقريبا در همه جاي دنيا به همين شكل است. اما كشورها با اولويتبندي صحيح مساله آموزش را مانند ما به جايي ته جدول اولويتها حواله نميدهند به همين دليل نيز دانشآموزانشان هنگام ورود به دانشگاه آنقدر غناي علمي و شخصيتي دارند كه آماده ورود به عرصه جامعه باشند.
نگاه حاكميت به آموزش و پرورش
در توصيف ميزان اهميت آموزش و پرورش مسوولان نظام جمهوري اسلامي تاكنون هرآنچه بايد گفته ميشد را گفتهاند اما در مقام عمل فاصله نظام آموزشي ايران براي تحقق اهداف توسعهاي تا نقطه مطلوب فاصلهاي بس زياد دارد. لذا بايد به اين نكته پرداخت كه موانع پيش روي دولتها براي تحقق اهداف موجود در اسناد بالادستي چيست؟نظام آموزشي ايران به دليل گستردگي آن مشكلات و معضلات بزرگي دارد كه در هر دولت بزرگترين هنر وزارت آموزش و پرورش اين است كه بتواند نسبت به پرداخت دستمزد عادلانه به معلمان و تدوين كتب درسي و كارهاي روزمره موفق باشد. به همين دليل مسوولان دولتها هرگز فرصت پرداختن به اهداف اسناد بالادستي را ندارند. نگاهي به گذشته نشان ميدهد در مقطعي كشور ما داراي 18 ميليون دانشآموز بود. آن زمان مدارس دو شيفته و وضعيت نابسامان باعث ميشد تا اگر وزارت آموزش بتواند وظايف روزمره خود را هم به درستي انجام دهد مدال افتخار بگيرد. اما امروز اين رقم با كاهش 5 ميليون نفري مواجه شده و وضعيت مدارس كشور در اكثر نقاط وضعيت نسبتا مناسبي است. بنابراين شايد بتوان گفت هيچ زماني مانند شرايط فعلي وضعيت نظام آموزشي ايران مهياي يك تحول بنيادين نبوده است.
ادامه در صفحه 13