• 1404 جمعه 9 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 12 -
  • 1395 سه‌شنبه 19 مرداد

روش نظام آموزشي ذهن خلاق را از دانش‌آموز مي‌گيرد

گفت‌و‌گو با صادق زيباكلام استاد دانشگاه

استاد علوم سياسي دانشگاه تهران، در راس مشكلاتي كه نظام آموزشي ايران سال‌هاست كه با آن دست و پنجه نرم مي‌كند، سليقه‌اي بودن را مطرح مي‌كند و معتقد است تا زماني‌كه قرار بر تزريق يكسري مسائل به دانش‌آموزان باشد، مشكلات نه تنها حل نخواهد شد بلكه از سطحي به سطحي ديگر بيشتر و  بيشتر مي‌شود. صادق زيباكلام، در بررسي مسائل و مشكلات موجود در آموزش و پرورش، يك نقد جدي را بر آن وارد مي‌ داند. جداي از اينكه او مشكلات مالي و بودجه‌اي اين وزارتخانه و در واقع سرانه‌اي كه براي آموزش در نظر گرفته مي‌شود را مطلوب نمي‌داند، از روش ناصحيحي ياد مي‌كند كه ذهن خلاق و كنجكاو را از دانش‌آموزان مي‌گيرد. روشي كه از طريق همه روش‌هاي آموزشي در ايران به‌طور يكسان به‌كار گرفته مي‌شود و در آن پاسخ تمام سوالات را آماده، تحويل جامعه مي‌دهد اين سوال را از سوي وي مطرح مي‌كند كه واقعا در اين شرايط اعضاي جامعه ديگر چه نيازي به فكر كردن دارند؟ اما او براي حل همه اين مشكلات يك راهكار معين دارد و آن اينكه نظام آموزشي ايران بايد از زير پر و بال دولت بيرون بيايد.
 
   نظام آموزشي ايران يكي از نهادهايي است كه همواره بر تداوم مشكلات آن در همه اين سال‌ها اتفاق نظر وجود داشته است. اگر بخواهيم اين مشكلات را دسته‌بندي كنيم، به ترتيب اولويت چه مواردي را مي‌توانيم براي آن برشمريم؟
نخستين و مهم‌ترين اشكال نظام آموزشي در ايران سليقه محور بودن آن است. به عبارتي، تصوري از جهان هستي، از آفرينش، از انسان، از جامعه، از تاريخ و از ايران دارد و مي‌خواهد اينها را هر طور شده به نسل‌هاي جديدي كه وارد نظام آموزش و پرورش مي‌شوند تزريق كند و طبيعي هم است كه بايد اين كار را از دوران ابتدايي شروع كند و به زعم خودش از ابتدايي هم شروع كرده است. اما مشكلي كه وجود دارد اين است كه خيلي سعي كرده بتواند آموزش و پرورش را در سطوح پايين كنترل كند. بتواند دانش‌آموزان را آنچنان كه نظام فكر مي‌كند كه درست است و حقيقت است، آموزش دهد. اينكه تا چه حد موفق شده قابل بحث است. اينكه اساسا نظام‌هاي سليقه محور چقدر حاضر هستند به نسل‌هاي بعدي آن افكار و عقايد و آن جهان‌بيني را كه خود اعتقاد دارند، القا كنند همه در حقيقت قابل بحث است اما مشكلي كه براي نظام آموزشي ايران وجود دارد، اين است كه ما هرقدر كه از مراحل ابتدايي اين نظام فاصله مي‌گيريم و به مقاطع بالاتر آموزشي خود صعود مي‌كنيم مشكلات، بيشتر و بيشتر مي‌شود. اينكه در خصوص دانشگاه‌ها و در حوزه علوم انساني كه نظام مي‌خواهد سليقه خود را القا كند، با مشكلات عظيمي روبه‌رو است. سال‌ها است كه مي‌خواهند علوم انساني را اسلامي كنند، بومي‌سازي كنند، مي‌خواهند علوم انساني را ايراني- اسلامي كنند و به زعم خود مي‌خواهند علوم انساني را غيرغربي كنند ولي خب همان‌طور كه مي‌بينيم و مي‌دانيم، تقصير را گردن اساتيد ليبرال مي‌اندازند، اساتيد آن را گردن دولت مي‌اندازند، دولت تقصير را گردن مجلس، مجلس آن را گردن شوراي عالي انقلاب فرهنگي، شورا تقصير را گردن دانشگاه‌ها و... يعني اين عدم موفقيت در اسلامي كردن علوم انساني را هركدام دارند گردن مي‌اندازند. در حوزه‌اي كه مربوط به بنده مي‌شود يعني علوم سياسي و روابط بين‌الملل به جز يك مشت مسائل سياسي و سليقه محض كه از راديو و تلويزيون شبانه‌روز مي‌شنويد چيز ديگري نتوانستند توليد كنند.
   اما اين ناكامي‌ها چرا در دوران ابتدايي كمتر است؟
چون با چالشي مواجه نيستند. چون هرچه مي‌خواهند به دانش‌آموزان مي‌گويند هرچه بخواهند در كتاب‌هاي درسي آنان مي‌گنجانند. اما آنجا هم نتوانستند موفق شوند. چون دانش‌آموزان فقط در مدرسه نيست كه آموزش مي‌بينند. دانش‌آموزان در حقيقت در خانه دوستان و از طرق ديگر به مسائل ديگر علم و اطلاع پيدا مي‌كنند. منظورم اين است كه اگر در آموزش و پرورش ابتدايي نظام با چالشي روبه‌رو نبوده ولي به نظر هم نمي‌رسد كه كارنامه‌اي موفقيت آميز داشته باشد. به نظر من اصلي‌ترين و بنيادي‌ترين مشكل آموزشي در ايران اين است كه مي‌خواهد جهان‌بيني خود را به دانش‌آموزان و نسل‌هاي بعدي القا كند. البته اين عدم موفقيت در تمام نظام‌هاي بسته ديگر هم بوده. در اتحاد شوروي حزب كمونيست نتوانست خيلي در جا انداختن افكار و عقايد خود موفق عمل كند. در چين هم همين‌طور، در كوبا و كره شمالي هم همين‌طور. در مجموع نظام‌هاي بسته خيلي از نظر پرورش‌فكري نظام‌هاي موفقي نبوده‌اند.  اشكال ديگري كه متوجه نظام آموزشي در ايران مي‌دانم، اين است كه اين نظام شديدا از سوي نهادهاي حكومتي كنترل مي‌شود. اجازه داده نمي‌شود اساتيد و محققين نقش چنداني پيدا كنند. هر سميناري كه براي تحقيق و بررسي مشكلات آموزشي تشكيل مي‌شود، مي‌خواهند همه‌چيز را به سمت و سويي خاص هل بدهند. در واقع از تاثيرگذاري نهادهاي مستقل‌تر مردمي كه در كشورهاي ديگر خيلي در نظام آموزش و پرورش نقش دارند، در ايران جلوگيري مي‌شود.
   اما با وجود همه اين مسائل، مشكلي كه به نظر مي‌رسد خيلي نظام آموزش و پرورش را تحت تاثير قرار داده، مباحث مالي است. اين تنها موردي است كه به‌طور مكرر از سوي معلمان عنوان مي‌شود به نحوي كه انگار تمام مشكلات نظام آموزشي ايران، ميزان دستمزد معلمان است.
درست است. در واقع يكي از شاخص‌هاي مهم آموزش و پرورش بودجه‌اي است كه به آن تعلق مي‌گيرد. اينكه سرانه آموزشي در يك كشور چقدر است، اهميت زيادي دارد. در دوره احمدي‌نژاد يادم هست كه در رتبه بالاي صد جهاني قرار داشته اين يعني يكصد كشور وجود دارد كه سرانه آموزشي شان از ايران بالاتر است. اين صد كشور طبيعتا همه نمي‌توانند توسعه‌يافته باشند چون اصلا تعداد كشورهاي توسعه‌يافته به اين تعداد نمي‌رسد. سرانه آموزشي هند، مالزي و تركيه از ايران به مراتب بالاتر است. نكته ديگر كه خيلي حايزاهميت است اينكه چيزي حدود 90 درصد بودجه آموزشي ما صرف پرداخت حقوق معلمان مي‌شود و تنها ده درصد از آن مي‌ماند كه خرج كارهاي ديگر مي‌شود.
   در اين مسير دولت‌ها چه نقشي داشته‌اند؟ پس از پيروزي انقلاب يازده دولت بر سر كار آمده‌اند. آيا گام‌هايي براي تحول نظام آموزشي ايران برداشته اند؟
خب خيلي از مسوولان ما در آموزش و پرورش و همچنين در آموزش عالي با توجه به گرايشات خود انتخاب مي‌شوند. در اين صورت اگر جايي گرايشات آنها با بدنه حكومت همگرايي نداشته باشد، براي پست‌هاي كليدي آموزشي انتخاب نمي‌شوند. بر فرض انتخاب هم، همان‌طور كه در مورد دكتر فرجي دانا شاهد بوده‌ايم، استيضاح و بركنار مي‌شوند. اين موضوع براي همه يكسان است. فرقي نمي‌كند اگر وزير آموزش و پرورش هم بخواهد يك نوآوري‌هايي كند و بودجه را خرج پرورش كند تا آموزش، حتما با وي برخورد خواهد شد. بنابراين جدا از اينكه خود مسوولاني كه در حوزه آموزش و پرورش و آموزش عالي شروع به كار مي‌كنند تعداد زيادي از همان ابتدا كساني هستند كه بايد خود را نزديك به گرايشات، تفكرات و ديدگاه‌هاي خاصي نشان دهند، اما اگر هم يك وقت اين انتخاب به گونه‌اي از دست نظام در رفته باشد استيضاح و بركنار خواهند شد. بنابراين پاسخ شما كوتاه است. خير؛ دولت‌ها نتوانستند هيچ گامي در توانمند‌سازي و سليقه‌اي ساختن آموزش در ايران بردارند.
   آنچه در نقش نظام آموزشي از اهميت ويژه‌اي برخوردار است، انسان‌سازي است كه از طريق توجه به موضوع پرورش محقق مي‌شود. اما در آموزش و پرورش ايران تنها به بعد آموزشي ماجرا توجه دارند كه البته اين هم جاي سوال دارد، اينكه توانسته نقش خوبي در كمك به تقويت قواي تحليل دانش‌آموزان ايفا كند؟ اصولا رسيدگي به مقوله پرورش امكانپذير است؟
نه؛ امكاني وجود ندارد. دليل آن هم واضح است. در كشورهاي توسعه‌يافته مانند ژاپن، نروژ، كانادا، استراليا و... آموزش و پرورش به گونه‌اي است كه سعي مي‌كند دانش‌آموز را خلاق بار بياورد. سعي مي‌كند سوال‌كننده بار بيايد. سعي مي‌كند كه دانش‌آموز روحيه كنجكاوي داشته باشد؛ چرا كه اگر ما بتوانيم روحيه كنجكاوي را از سنين پايين در دانش‌آموزان ايجاد كنيم اين ويژگي تا بزرگسالي آنان را همراهي خواهد كرد. در واقع روحيه‌اي كه بخواهند سوال كنند و بدانند در دوره‌هاي بالاتر هم باقي خواهد ماند. اما متاسفانه در جامعه ما برخلاف كشورهاي غربي، اين اتفاق نمي‌افتد و روحيه بالندگي و تحقيق و دانستن در دانش‌آموزان تقويت نمي‌شود، چون در اين حالت ممكن است پرسش‌هايي براي‌شان مطرح شود كه خوشايند نظام نباشد. اين شيوه افراد را مطيع و فرمانبر  بار مي‌آورد و سعي مي‌كند كه بگويد هر مشكل و سوالي كه داريد از من بپرسيد و من جواب مي‌دهم. اگر دقت كنيد بخش عمده‌اي از نظام آموزشي ما چه به‌طور رسمي همچون ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان است و چه از طريق صدا و سيما كه به‌طور پرسش و پاسخ است. شما مي‌پرسيد و يك استادي هم هست كه به شما پاسخ مي‌دهد. در اين شرايط اعضاي جامعه ديگر چه نيازي به فكر كردن دارند؟
   با وجود تمام اين مشكلات، ايجاد تحول چگونه بايد صورت بگيرد؟
به نظر من نخستين و مهم‌ترين گامي كه بايد در اين راه برداشته شود، آن است كه سايه حكومت را از سر آموزش و پرورش كم كنيم و اجازه دهيم محققان، دانشگاهيان و مدرسين حوزه‌ها كه مستقل مي‌انديشند نقشي در تصميم‌گيري‌هاي آموزش و پرورش پيدا كنند. متاسفانه همان‌طور كه اقتصاد ما دولتي است آموزش و پرورش ما نيز دولتي است و بايد صبر كنيم كه يك مقداري از زير پر و بال دولت بيرون بياييم.
   اين تحول چگونه امكان‌پذير است در حالي كه به‌طور مثال بارها از مفسده‌انگيز بودن اقتصاد دولتي گفته شده اما دريغ از حركتي كه اقتصاد را از زير پر و بال دولت بتواند به‌طور كامل خارج كند. اين قضيه در مورد آموزش و پرورش هم صدق مي‌كند...
در مجلس دهم كم نيستند نمايندگاني كه مستقل فكر مي‌كنند. آسان‌ترين راه اينكه از تعداد 60 تا 70 نفر از نمايندگاني كه مي‌توانيم اسم‌شان را اصلاح‌طلب بگذاريم خواسته شود در نظام آموزشي، خود را موظف بدانند گام‌هايي را بردارند. بودجه نظام آموزشي را زياد كنند، سعي كنند كه دخالت‌هاي حكومت و دولت را كم كنند و تا آنجا كه مي‌توانند تلاش كنند كه طرح‌هايي را به مجلس ببرند تا سايه حكومت اينقدر سنگين روي نظام آموزشي نباشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها