• 1404 جمعه 9 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 12 -
  • 1395 سه‌شنبه 19 مرداد

سوادآموزي حق است نه اجبار

گفت‌وگو با علي باقر‌زاده رييس سازمان نهضت سوادآموزي

نهضت سوادآموزي جزو ميراث ماندگار امام خميني(ره) رهبر انقلاب است. ميراثي كه تا به امروز در هياهوي دنياي مدرن همچنان پابرجا مانده است و با جديت در حال پيگيري است. نهضت سوادآموزي تربيت، بسط و گسترش فرهنگ و سواد را در بين بزرگسالان بي‌سواد و كم‌سواد سرلوحه كار خود قرار داده است. اما تلاش براي بي‌سوادي چقدر موثر بوده است؟ آيا بعد از گذشت بيش از 30 سال در كشور بي‌سواد نداريم؟ در كدام استان‌هاي كشور افراد بيشتري بي‌سواد هستند؟ در اين ميان وضعيت زنان، دختران، كودكان كار، اتباع خارجي و بي‌شناسنامه چگونه است؟ علي باقر‌زاده، رييس سازمان نهضت سوادآموزي در اين گفت‌وگو پاسخ اين پرسش‌ها را داده است. او بيان كرده است كه بالاترين نقطه آمار بي‌سوادي در سيستان و بلوچستان و بعد در آذربايجان غربي است. معاون وزير آموزش و پرورش دولت يازدهم همچنين گفته است كه بي‌سوادي در كشور توليد مي‌شود. يعني بعضي از كودكان به دلايل مختلف، تحت پوشش مدرسه نمي‌روند.
 
  تعريف سازمان نهضت سوادآموزي از فرد باسواد و بي‌سواد چيست؟
در ادبيات جديد، سواد را معادل توانايي و قابليت تعريف مي‌كنند. يعني هر توانايي و قابليتي كه به انسان كمك كند كه زندگي بهتري را تجربه كند عنوان سواد به آن اطلاق مي‌شود. اگر اين توانايي در حوزه تحليل مسائل اقتصادي باشد، هزينه و درآمد باشد، سرمايه‌گذاري باشد، سود و منفعت و زيان باشد، به آن سواد اقتصادي مي‌گويند. اگر در حوزه مشاركت، حضور در احزاب و گروه‌ها، انتخابات و مشاركت در توسعه جامعه محلي باشد به آن سواد اجتماعي مي‌گويند. اما آنچه پايه و اساس تمام اين سوادهاست، سواد خواندن و نوشتن است. خواندن و نوشتن، حداقلش در حد متون ساده است كه مرز با سوادي و بي‌سوادي است و حداكثرش هم در متون بسيار عالي است. بالاخره تمام سطوح تحصيلي به نوعي با خواندن و نوشتن سر و كار دارند. اين تعريفي كه عرض كردم در تمام دنيا متداول است. يعني در انگلستان هم بگوييد سوادآموزي، همين معنا را دارد. در روسيه و ژاپن و ايران و افغانستان و آفريقا هم همين معنا را دارد. تعريفي است كه يونسكو به آن دست پيدا كرده است. منتها الان به اين خواندن و نوشتن و حساب كردن، چيزهايي به آن اضافه شده است كه زماني، يعني 30-40 سال پيش خود خواندن و نوشتن و حساب كردن، هدف بود. الان خواندن و نوشتن وسيله‌اي است براي يك هدف ديگر كه بهبود زندگي افراد است. يعني خواندن، نوشتن و حساب كردن، ابزار اصلي تجربه زندگي بهتر است. به همين خاطر بايد فردي كه با سواد است امروز، بتواند بخواند، بنويسد و حساب كند و علاوه بر اين بتواند سواد را در زندگي فردي و اجتماعي‌اش مورد استفاده قرار دهد. علاوه بر اين، در يك محيط فن‌آورانه و رو به پيشرفت بتواند نيازهاي خودش را برطرف كند. الان اگر كسي خواندن و نوشتن بلد باشد بايد بتواند با كارت بانكي خودش پولي را منتقل يا قبضي را پرداخت كند. يعني خواندن و نوشتن، قبلا يك تكه از روزنامه بود اما الان ضمن اينكه آن روزنامه سر جايش هست بايد بتواند متن را از طريق دستگاه ATM هم بخواند. بايد بتواند وقتي حساب كردن بلد است، از طريق تلفن يا تلفن همراه يا ثابتش، قبض‌هايش را پرداخت كند.
  يعني كار با شبكه‌هاي اجتماعي موبايل هم ممكن است تا چند سال ديگر به اين سواد اضافه شود؟
اين موضوع بخشي از سواد امروز هم هست. يعني مثلا اگر شبكه اجتماعي ويژه براي افراد كم‌سواد باشد بايد بتواند در آن شبكه اجتماعي حضور پيدا كند و متون را بخواند و حتي كامنت و مطلب بگذارد. اگر كالايي دارد، اين كالا را در شبكه‌هاي اجتماعي در معرض فروش قرار دهد. حتي خريد و فروش از طريق شبكه‌هاي اجتماعي، امروز جزو مصاديق سوادآموزي است.
  در سازمان نهضت سوادآموزي تعريف شما هم اينچنين است؟
با همه اين بحث‌ها ما در سازمان نهضت سوادآموزي و در برنامه‌اي كه براي ريشه‌كني بي‌سوادي داريم، تعريف‌مان از سواد مقداري متفاوت از آن چيزي است كه الان بيان كردم كه شايد اين تعريف كامل‌تر از اين باشد. ما سواد را مجموعه‌اي از توانايي‌ها و قابليت‌ها مي‌دانيم كه به فرد كمك مي‌كند با اعتماد به نفس با مسائل و مشكلات فردي و خانوادگي و اجتماعي خودش مواجه شود و آنها را به روش درست حل كند. يعني روش علمي كه اول مساله را بشناسد، بعد اطلاعاتي در مورد آن مساله به دست آورد. بعد راه‌حل‌هايي را پيشنهاد كند و آن راه‌حل‌ها را به مرحله آزمايش بگذارد و در نهايت به يافته جديد دست پيدا كند. در روش علمي، منظورمان اين است در پايين‌ترين سطح آن بتواند با ديگران ارتباط سازنده و موثري برقرار كند. ديگران هم كه مي‌گويم شامل اشخاص ديگري از قبيل اعضاي خانواده‌، محيط پيراموني، يا آنهايي كه به لحاظ اداري با آنها سر و كار پيدا مي‌كند، مي‌شود. حتي با طبيعت و محيط زيست ارتباط برقرار كند. هر آنچه به اكوسيستم اطراف او مربوط است، با آنها بتواند ارتباط سازنده برقرار كند. ارتباط نه اينكه با آنها صحبت كند، مثلا در مورد حيات وحش، حفظ گونه‌هاي كمياب نوعي ارتباط است. يعني فرد درك مي‌كند كه اين محيط براي آينده است.
   يعني مشاركت اجتماعي هم داشته باشد.
بله. مشاركت اجتماعي هم داشته باشد. حالا مي‌تواند اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و حتي آموزشي باشد. نكته پاياني در اين بحث اين است كه چيزي كه ما از سواد و از باسواد شدن انتظار داريم از اين قرار است كه افراد، هر چه احتياج دارند به آن از طريق شبكه‌ها و منابع اطلاعاتي دست پيدا كنند. مثلا ما فكر مي‌كنيم كسي كه با سواد مي‌شود بايد توانايي سرچ بعضي از سوالات خودش را در اينترنت داشته باشد. يعني مثلا امروز به يك آنفولانزا مبتلا شده، اين كلمه آنفولانزا را در گوگل بنويسد، سرچ كند، مطالبي كه مي‌آيد بخواند. يا لازم نباشد حاكميت هر روز او را در ارتباط با مسائلي كه به وجود مي‌آيد آموزش دهد.
  چند سال است نهضت سوادآموزي مشغول به فعاليت است؟
36 سال است كه مشغول به فعاليت است. يعني از هفتم دي ماه 1358 كه حضرت امام(ره) پيام دادند كه بايد مردم در آينده نزديك خواندن و نوشتن را بدانند، فعاليت‌هاي سوادآموزي شروع شد. منتها به‌صورت سازمان از زماني آغاز به كار كرد كه اساسنامه آن در مجلس شوراي اسلامي در سال 1363 تصويب شد و بعد از آن تشكيلاتي زير مجموعه وزارت آموزش و پرورش به وجود آمد.
  با وجود اينكه بيش از 30 سال از فعاليت نهضت سوادآموزي مي‌گذرد، هنوز هم افرادي در كشور هستند كه بي‌سواد باشند؟
اگر بي‌سواد را با همان تعريف كه فرد نمي‌تواند بخواند و نمي‌تواند بنويسد در نظر بگيرم، پاسخ شما مثبت است و در كشور افراد بي‌سواد داريم.
  من يك فرد بي‌سواد هستم. كجا بايد بيايم براي ثبت نام يا شما من را پيدا مي‌كنيد؟
تا الان كه ما سراغ افراد بي‌سواد مي‌رويم. يعني در خانه آنها را مي‌زنيم و مي‌گوييم در اين پايگاهي كه ما داريم شما هيچ سابقه تحصيلي نداريد و در سرشماري هم گفتيد كه من بي‌سواد هستم پس مي‌توانيد در نهضت ثبت نام كنيد. ولي اين امكان هم وجود دارد كه خود فرد بي‌سواد هم مراجعه كند. او مي‌تواند به نخستين مدرسه يا به نخستين اداره آموزش و پرورش مراجعه كند. درآنجا ما يك واحدي به عنوان واحد سوادآموزي داريم كه فرد بي‌سواد در آنجا مي‌رود مي‌گويد آقا من سواد ندارم و كد ملي او را سوال مي‌كنند، وارد سيستم مي‌كنند، استعلام مي‌گيرند از سيستم كه آيا اين سابقه تحصيلي دارد يا ندارد. اگر سابقه تحصيلي نداشت بلافاصله ثبت نام مي‌كنند.
  طريقه شناسايي اين افراد به چه شكل است؟
ما در سال‌هاي بعد از انقلاب يا حتي قبل از انقلاب، از روش سرشماري نفوس و مسكن استفاده مي‌كرديم. يعني مركز آمار ايران هر 10 سال يا هر 5 سال سرشماري نفوس و مسكن انجام مي‌دهد، اطلاعات مختلفي را جمع‌آوري مي‌كند. از جمله آن اطلاعات اين است كه شما سواد خواندن و نوشتن داريد يا خير. افرادي كه اعلام مي‌كنند ما سواد خواندن و نوشتن نداريم به عنوان آمار بي‌سواد منتشر مي‌شود. سرشماري سال 1390 عدد خيلي هولناكي را اعلام كرد كه شهروندان خواندن و نوشتن نمي‌دانند. يك عدد قريب به 9 ميليون و 700 هزار نفر، در سال 1390 بود. منتها حدود 6 ميليون نفر اين افراد بالاي 50 سال بودند كه مخاطب سوادآموزي نيستند. يعني ما در برنامه‌هاي جديدمان به گروه سني 10 تا 49 سال متمركز شده‌ايم. هر كسي بالاي 10 سال و زير 50 سال است و خواندن و نوشتن نمي‌داند، مسوولش ما هستيم. آن زمان اين افراد 3 ميليون و 456 هزار نفر بودند و الان تعداشان به يك ميليون و 112 هزار نفر كاهش پيدا كرده است. البته اميدوار هستيم ظرف سه سال آينده هم اين كارها به نتيجه برسد. منتها چند نكته وجود دارد. نكته اول اينكه متاسفانه بخش قابل توجهي از بي‌سوادان را اتباع خارجي تشكيل مي‌دهند. در افغانستان براساس آماري كه اخيرا اعلام شده تقريبا 60 درصد مردم بي‌سواد هستند. يك آماري هم مي‌گويد كه رسمي 1 و نيم ميليون و غيررسمي 3 ميليون اتباع خارجي در كشور ما هستند كه عمدتا هم افغان هستند و عمده افغاني‌هايي كه در كشور ما هستند سن آنها كمتر از 50 سال است.
   پس دليل اين تعداد بالا اين است كه اتباع غيرايراني هم زيرمجموعه نهضت سوادآموزي قرار مي‌گيرند؟
اگر سرشماري اين افراد را به عنوان شهروند ايراني ثبت كرده باشد، آنها هم در آمار ما لحاظ شده‌اند. ما واقعا بايد براي اين، فكري كنيم. بحث ديگري كه در اين بخش بايد مطرح كنم اين است كه بخشي از جمعيت نرمال جامعه در منحني كه روانشناسان مي‌كشند، مي‌گويند تقريبا 2/2 تا   5/2 درصد هر جمعيتي استعداد خيلي زياد دارند، بهره هوشي بالاي 120 دارند. 2/2 تا 5/2 هم با نيازهاي ويژه هستند. يعني بهره هوش آنها كمتر از 70 است. بعضي از اينها آموزش‌ناپذير هستند كه آنها هم به عنوان بي‌سواد در اينجا ثبت مي‌شود.
  بي‌سوادي چگونه به وجود مي‌آيد؟
بي‌سوادي در كشور توليد مي‌شود. يعني بعضي از كودكان به دلايل مختلف، تحت پوشش مدرسه نمي‌روند. الان پوششي كه معاونت آموزش ابتدايي اعلام كرده، براي دوره ابتدايي حدود 98 درصد است. يعني دو درصد مشمولين دوره ابتدايي داخل مدرسه نيستند. اين موضوع هر سال دو درصد بي‌سواد توليد مي‌كند و دايم به جمعيت بي‌سواد كشور اضافه مي‌شود. اگر ما جلوي ورودي بي‌سوادي را بسته بوديم، نبايد بي‌سواد زير 40 سال، زير سي سال الان مي‌داشتيم. اما وقتي زير 30 در كشور بي‌سواد داريم يعني هر روز بي‌سوادي توليد مي‌شود. يك بخش هم اين است كه افراد، به دليل اينكه محيط غني نيست براي آنها، محيط زندگي آنها پر از اتفاقات مختلف است، حداقل متون خواندني به اندازه كافي ندارد و مهارت‌هاي خواندن و نوشتني كه در سوادآموزي به دست مي‌آورند بعد از مدتي سواد را فراموش مي‌كنند كه اين باعث مي‌شود بي‌سوادي ادامه داشته باشد.
  چه اقداماتي براي مقابله اين وضعيت انجام داده‌ايد؟
ما البته براي اين تدابيري اتخاذ كرده‌ايم ولي اين تدابير به نسبت حجم بزرگسالان كم سواد و بي‌سواد واقعا كم است. مثلا ما هر ماه نشريه منتشر مي‌كنيم تحت عنوان فرصت دوم. بيست و دومين شماره آن هم به تازگي منتشر شده كه تيراژش هم خيلي خوب است. يعني بين مثلا 15 تا 2 هزار شماره در ماه تيراژ دارد. ولي به نسبت حدود 500 هزار نفري كه تحت پوشش ما مي‌روند عدد بسيار ناچيزي است. ولي اين نشريه را توليد مي‌كنيم و در اختيار اين افراد مي‌گذاريم. علاوه بر آن طرح خواندن با خانواده اخيرا فعال شده است. خواندن با خانواده به اين مفهوم است كه يك سري كتاب‌هاي غيردرسي ساده و كاربردي توليد مي‌شود و در اختياري سوادآموزي كه تحت پوشش نهضت رفته قرار مي‌گيرد. او اين كتاب‌ها را مي‌برد با اعضاي خانواده مي‌خواند. منظورمان از خواندن با اعضاي خانواده، اولا اين است كه فرد انگيزه پيدا كند كه بخواند. ثانيا اين پيام به اعضاي خانواده منتقل شود، ثالثا فرصتي را پيدا كنند براي بحث و گفت‌وگو با اعضاي خانواده در مورد پيام‌هايي كه در كتاب ذكر شده است. علاوه بر اين اقدامات هر سال دو مسابقه اجرا مي‌كنيم. يكي مسابقه شعار سال است. براي مثال امسال سال اقتصاد مقاومتي اقدام و عمل است. يك كتاب توليد مي‌شود در ارتباط با اقتصاد مقاومتي، بعد اين كتاب به افراد تحت پوشش نهضت داده مي‌شود و آنها آن را مي‌خوانند، بعد در آزمون شركت مي‌كنند و به نفرات برگزيده جايزه داده مي‌شود. مسابقه كه مي‌گوييم حتما آزمون يا كنكور نيست، بحث ما انس با كتاب است. مسابقه پرسش مهر است كه آقاي رييس‌جمهور هر سال در جمع دانش‌آموزان يك سوال مي‌پرسند كه البته مخاطب آن معلمان، مربيان، دانش‌آموزان و خانواده‌ها هستند. ما بخش خانواده آن را در مورد گروهي كه ما تحت پوشش مي‌بريم انجام مي‌دهيم كه فرض كنيد در سال گذشته، سوال رييس‌جمهور در رابطه با فرصت‌هاي برجام بود كه به نظر شما اين توافق هسته‌اي چه فرصت‌هايي را براي كشور مي‌تواند ايجاد كند. ما اين سوال را به بزرگسالان مي‌دهيم و مسابقه انشا نويسي برگزار مي‌كنيم. علاوه بر اين كار ديگري كه طراحي شده و الان در حال شكل‌گيري است حلقه‌هاي مطالعه كتاب، حلقه‌هاي كتاب‌خواني و مطالعه در كل كشور است. براي اينكه اين افراد به بي‌سوادي بازگشت نكنند و اينكه بحث كتاب و كتاب‌خواني رواج داشته باشد، اين حلقه‌ها ايجاد شده است. اينها گروه‌هاي حداقل
 10 نفره هستند كه يك نفر به صورت داوطلب، مسووليت اين گروه را تحت عنوان پشتيبان عهده‌دار مي‌شود.
  در صحبت خود گفتيد شما 49 سال به پايين را تحت پوشش سوادآموزي قرار مي‌دهيد. افرادي كه 50 سال به بالا سن دارند و بي‌سواد هستند چه اتفاقي براي آنها مي‌افتد؟
به دليل اينكه منابع محدود است و ارزش افزده اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي باسواد كردن افراد زير 50 سال بيشتر از افراد بالاي 50 سال است، اولويت با افراد زير 50 سال است. چون اين افراد در توليد، انضباط اجتماعي، فرهنگ و... فعال و موثر هستند.
  به نوعي اين افراد بالاي 50 سال رها شده‌اند.
نه اينكه آنها را رها كرده باشيم. مثلا در زندان‌ها ما تا 65 سال هم اگر فرد بي‌سواد يا كم سوادي باشد او را آموزش مي‌دهيم. مساله‌اي ندارد. در خانواده كشاورزان تا 60 سالگي آموزش مي‌دهيم و اگر كسي داوطلب باشد از او ثبت نام مي‌كنيم. در خانواده امداد امام خميني تا
60 سال هم آموزش مي‌دهيم. افرادي كه كارآفرين هستند، برجستگي دارند و احتياج به سواد خواندن و نوشتن دارند، آنها را هم آموزش مي‌دهيم. منتها به دليل محدوديت منابع و اينكه شوراي عالي انقلاب فرهنگي هم اولويت را به زير سن 50 سال داده و سازمان را موظف كرده كه به گروه‌ سني زير 50 سال متمركز شوند، ما هم همين كار را مي‌كنيم.
   هنوز هم آيا سازمان نهضت سوادآموزي جايگاه روز اول خود را در نظام جمهوري اسلامي دارد؟ ممكن است با گذشت زمان از اهميت آن كاسته شده باشد؟
در زواياي مختلفي بايد اين بحث را ديد. از نگاه حاكميت، سوادآموزي امروز همان جايگاه سوادآموزي سي و پنج، شش سال گذشته را دارد و بلكه قوي‌تر هم كار مي‌كند. دليل آن اين است كه شوراي عالي انقلاب فرهنگي به عنوان نهاد سياستگذار مصوبه دارد، براي شتاب بخشي و براي تقويت سوادآموزي. شخص رهبر معظم انقلاب هم فرموده‌اند تا يك نفر وجود دارد شما بايد كار بكنيد. تازه اگر اينجا تمام شد كشورهاي اسلامي هم هستند. افغانستان هست؛ عراق هست، پاكستان و سوريه هست و اينها شرايطي دارند و ما بايد برويم آن‌جا و به اينها خدمت بكنيم. اين از نگاه حاكميت. از نگاه جامعه شايد تصور اين است كه اين رونقي كه در سوادآموزي در سال‌هاي اول انقلاب وجود داشت الان وجود نداشته باشد. خب اين نگاه طبيعي است. سال‌هاي پيروزي انقلاب 50 درصد مردم ما زير 50 سال بي‌سواد بودند. خب حضور آنها در برنامه‌هاي سوادآموزي با امروزي كه نود و پنج درصد افراد باسواد هستند و بي‌سوادي به پنج درصد رسيده است خيلي متفاوت است. پس در جامعه الان سوادآموزي را مانند اول انقلاب مثل يك نهادي كه خيلي در توسعه موثر است تصور نمي‌كنند.
  اين نوع ديد برمي‌گردد به عملكرد سازمان نهضت سوادآموزي؟
خب، شايد هم يك بخشي از آن طبيعي است و يك اشكالاتي هم به خود ما و به سازمان مربوط مي‌شود. ببينيد سازمان بالاخره يك زماني حدود پانزده تا شانزده هزار جشن ريشه كني بي‌سوادي برگزار كرد، حالا با يك استدلالي كه آن موقع بي‌سوادي در آن شهرستان‌ها و مناطق ريشه كن نشده بود و مثلا در يك گروه سني گفته بودند كه اگر به نود و شش درصد يا نود و هفت درصد برسد ما جشن مي‌گيريم. و جشن طوري برگزار مي‌شد كه ديگران تصور مي‌كردند اين‌جا بي‌سوادي تمام شده است. خب، اين جشن‌ها از تلويزيون پخش مي‌شد، از راديو پخش مي‌شد، تابلو مي‌گذاشتند و مراسم مي‌گرفتند و يك‌جورهايي همه تصور كرديم كه بي‌سوادي تمام شد و كار خودمان را كرديم و كار ما تمام شد. در صورتي كه بعد از جشن‌ها سال هشتاد و پنج، 9 ميليون و هشتصد و سي هزار جمعيت بي‌سوادهاي كشور در سرشماري اعلام شد و در سرشماري سال 1390، 9 ميليون و هفتصد و نوزده هزار بي‌سواد اعلام شد. يعني يك جورهايي در دوره‌اي يك ارضاي كاذب و يك رضايت غيرواقعي به جامعه اعلام تلقين شد كه بي‌سوادي تمام شده است. به لحاظ مجامع بين‌المللي توجه به بي‌سوادي تقويت شده است. يعني در سال‌هاي دو هزار تا دو هزار و پانزده سوادآموزي يكي از اركان آموزش براي همه بود يا سند جهاني اي‌اف‌اي بود. الان هم كه اهداف توسعه پايدار يا اس‌تي‌جي به تصويب نهادهاي بين‌المللي رسيده باز هم سوادآموزي يكي از اركان برنامه آموزش پس از 2015 تا 2030 است. پس در اسناد بين‌المللي تغيير پيدا نكرده است، كاهش پيدا نكرده و توجه به آن زياد هم شده است. سرمايه‌گذاري زياد شده و يك مقدار هم در داخل سوادآموزي به نظر من دانش سوادآموزي به سمت بلوغ حركت كرده است. ما الان ابزارهايي كه داريم به مراتب قوي‌تر از ابزارهاي گذشته است. اولا دانشي كه در مورد خود سوادآموزي داريم به مراتب تكامل يافته‌تر هست و سامانه‌اي كه براي مديريت يكپارچه و حفظ و نگهداي سوابق تحصيلي داريم به مراتب قوي‌تر از گذشته است. ميزان مشاركت مديران مدارس و معلم‌ها هم به مراتب بيشتر از گذشته است. البته اين نكته را نيز بگويم كه در زماني ما در جمعيت سي و شش ميليوني پنجاه درصد بي‌سواد داشتيم و الان در يك جمعيت هشتاد ميليوني پنج درصد بي‌سواد داريم و خب طبيعي هست كه حوزه خدمات خيلي محدودتر مي‌شود. آن موقع ما يك ميليون تحت پوشش مي‌برديم حالا با مجموع عواملي كه داشتيم و حالا به لحاظ كمي، زياد بود و حالا يك ميليون در سي و شش ميليون عدد قابل توجهي بود تا اينكه الان پانصد هزار تحت پوشش داريم در جمعيت هشتاد ميليوني و يك مقدار كمتر ديده مي‌شود.
  شما كه به سازمان نهضت سوادآموزي آمديد فكر مي‌كرديد وضعيت بي‌سوادي در كشور به اين شكل باشد؟
در مقطعي كه من سال 1390 به بعد به سازمان آمدم اصلا باورم نمي‌شد كه بي‌سواد در كشور وجود دارد. خب يك برنامه‌هايي طراحي كرديم البته رسانه‌ها و روزنامه‌ها همه به نظر من تاثيرگذار بودند. اما روزنامه‌ها خيلي كم به مساله بي‌سوادي پرداختند و بايد بگويم كه دانشگاه‌ها هم در مساله بي‌سوادي كم‌كاري كردند. اصلا دانشگاه در همه جاي دنيا يكي از اركان سوادآموزي هستند. يعني در مورد توليد محتواي آموزشي و در مورد ايده‌هاي جديد و سبك‌هاي جديد ياددهي و يادگيري و در مورد استفاده از فناوري‌هاي نوين در سوادآموزي مطالعه و تحقيق مي‌كند. دانشگاه مي‌آيد در رابطه با پيامدها و كاركردهاي سوادآموزي، تاثير اقتصادي و تاثير اجتماعي سوادآموزي تحقيق مي‌كند كه آقا فرض كنيد كه من سال گذشته ادعا مي‌كنم كه دويست و 86 هزار بي‌سواد را ثبت‌نام كردم. از اين دويست و 86 تا بي‌سواد، فرض كنيد كه پنجاه درصد در آزمون نهايي قبول شدند. يعني صد و چهل و سه هزار نفر، يك نفر نمي‌آيد در كشور بررسي بكند كه اين صد و چهل و سه هزار نفري كه با سواد شد و نظام براي اينها اين همه هزينه كرد، آيا يك تحليل هزينه و فايده بكنيم مقرون به صرفه است اين سوادآموزي يا خير. آيا اين افرادي كه باسواد شدند واقعا در زمينه اقتصادي پيشرفت كرده‌اند، آيا در زمينه فرهنگي پيشرفت كرده‌اند، آيا در زمينه اجتماعي بهبود پيدا كرده‌اند يا اصلا در زمينه حل مشكلات خودشان موفق شده‌اند؟ اينها را چه كسي بايد انجام بدهد؟ اينها را بايد نهاد دانشگاه انجام بدهد و اين وظيفه دانشگاه است. ولي اين ارتباط متاسفانه نيست و ايجاد نشده است.
  آيا تغيير دولت‌ها هم در تغيير جهت سازمان تاثير دارد؟
ببينيد تقريبا همه دولت‌ها از سوادآموزي حمايت كرده‌اند. منتهي اينكه سوادآموزي ماموريت خودش را متناسب با دولت‌ها عوض بكند، نه هيچ اتفاقي نيفتاده است.
  يعني سياست‌ دولت‌هاي مختلف بر سازمان نهضت سوادآموزي سايه   نمي‌اندازد؟
دولت‌ها بيشتر سوادآموزي را تقويت كرده‌اند تا اينكه بخواهند مسير او را عوض كنند. من فكر كنم دولت يازدهم بين دولت‌هاي اخير بيشترين حمايت را از سوادآموزي و سازمان نهضت سوادآموزي كرده است.
  اين حمايت به چه شكل بوده است؟
اولا معاون اول محترم رييس‌جمهور جناب آقاي جهانگيري تا الان دو جلسه با حضور وزاري مختلف براي تقويت سوادآموزي برگزار كرده است. يعني ما سالي يك جلسه داشته‌ايم. جلسه بعدي هم به زودي برگزار مي‌شود. دولت براي سوادآموزي مصوبه‌اي را به تصويب رساند كه در طول 30 سال گذشته سابقه نداشته است و از طرفي منابعي كه دولت يازدهم براي سوادآموزي گذاشته است هر سال در حال افزايش هست حالا كم ولي با يك شيب ملايمي رو به افزايش هست. شخص رييس‌جمهور هم بسيار مهم هست. آقاي دكتر روحاني تنها رييس‌جمهوري بودند كه پيام مكتوبي به كاركنان سوادآموزي دادند. خب البته روساي جمهوري هم بوده‌اند كه در اجلاس‌هاي سالانه سوادآموزي حضور پيدا مي‌كردند و خب نفس اين حضور يك جور حمايت، نشاط، انگيزه و توجه است. ضمن اينكه وزير آموزش و پرورش جناب آقاي دكتر فاني هم انصافا از حمايت دريغ نكرده‌اند. من در اين سال‌هاي اخير با وزراي مختلفي كار كرده‌ام اما آقاي فاني بارها گفته‌اند كه هر كمكي كه از دست من برمي‌آيد شما بگوييد و من انجام مي‌دهم و ما هم هر ضابطه‌اي و هر دستور العملي و هر امكاني را كه فكر مي‌كرديم به نفع كار سوادآموزي هست به ايشان عرضه كرديم كه دريغ نكردند از اينكه فعاليت‌هاي سوادآموزي رونق پيدا كند و شتاب بگيرد. در كل دولت يازدهم در دولت‌هاي مختلف از ابتداي انقلاب تا به امروز ديد مثبتي نسبت به سوادآموزي داشته است.
  براي سوادآموزي بچه‌هاي كار كه مدرسه نمي‌روند اقداماتي شده است؟ كه مثلا مدارس سيار داير بشود يا بسته‌هاي تشويقي براي خانواده‌هاي آنها گذاشته بشود كه اين‌ بچه‌ها را به مدرسه بفرستند؟
ببينيد ماموريت سازمان براي افراد بي‌سواد بالاي 10 سال هست. در صورتي كه امكان ثبت نام از شش سالگي فراهم هست. يعني فرد از چهار سال قبل از اينكه به سن 10 سالگي برسد معاونت آموزش ابتدايي وزارتخانه، خانواده‌ها و رسانه‌ها؛ دستگاه‌ها همه بايد دست به دست هم بدهند كه همه كودكان وارد مدرسه بشوند. حالا فرض كنيم كه سوال جناب عالي كه اين تلاش‌ها انجام گرفت اما يك تعدادي وارد مدرسه نشدند. به محض اينكه فردي 10 سالش تمام بشود ما اطلاعات اسمي او را در پايگاه داده‌هاي خودمان دريافت مي‌كنيم. سوابق او را بررسي مي‌كنيم و اگر هيچ جا مدرسه نرفته باشد ما سراغ او مي‌رويم. ببينيد ما يك طرح ويژه آموزش 10 تا 19 سا‌له‌ها را داريم كه اتفاقا كودكان كار و كودكان خياباني و كودكاني را كه بدسرپرست هستند هدف قرار داده است. اين طرح حتي معلولين، نابينا‌ها يا ناشنواها را هدف قرار داده است. ما الان دو سال است كه اين طرح را اجرا مي‌كنيم. سال گذشته هم بيست و چهار هزار و سيصد نفر را از اين جامعه هدف تحت پوشش برديم. بيست و چهار هزار سيصد نفر عدد كمي نيست. تقريبا مي‌شود گفت كه 10 برابر فعاليتي است كه N.G.O‌ها در سطح جامعه انجام مي‌دهند و البته امتيازاتي هم براي آنها گذاشته‌ايم. مثلا گفته‌ايم اگر آموزش‌دهنده‌اي يا مربي از بين 10 تا 19 سال فردي را تحت پوشش ببرد حق‌الزحمه او را ما با 15 درصد افزايش پرداخت مي‌كنيم كه آموزش‌دهنده انگيزه پيدا بكند و اينها را زودتر ثبت نام كند. امتياز ديگري كه در نظر گرفته‌ايم اين است كه هر كدام از افرادي كه 10 تا 19 سال ثبت نام بكنند ما صد هزار تومان به صورت نقدي و غيرنقدي به اينها كمك هزينه مي‌دهيم. اگر فردي معلول است يا به خانواده معلول پول مي‌دهيم براي اياب و ذهاب يا به مربي او پول مي‌دهيم كه برود در خانه به او درس بدهد. علاوه بر اينها از اين گروه سني ده تا نوزده سال هر كدام در آموزش‌ها حضور پيدا بكنند و قبول بشوند سال گذشته صد و سي و چهار هزار تومان و امسال هم صد و سي و نه هزار و ششصد تومان جايزه نقدي به آنها مي‌دهيم و به حساب آنها واريز مي‌كنيم. علاوه بر اين انعطاف را در حد اعلي براي آنها بر قرار كرده‌ايم و گفتيم اگر ده تا نوزده سال هر زماني احتياج به آموزش دارد همان زمان را تعيين بكند. صبح راحت هست صبح، ظهر راحت هست ظهر. شب راحت هست شب. روز تعطيل راحت هست روز تعطيل. خانه خودش راحت هست در خانه. در خيابان راحت هست در خيابان و در مدرسه راحت هست در مدرسه و هر كجا و هر زماني كه او احتياج به آموزش داشت و  آمادگي براي آموزش داشت ما بايد شرايط را براي آموزش او فراهم بكنيم. روش‌ها را هم متنوع كرديم و يعني گفتيم كه يك نفر به يك نفر مي‌تواند آموزش بدهد. فرد به فرد، يعني فرد ديگر نمي‌تواند و برنامه او جدا هست و يك نفر مي‌تواند به چند نفر آموزش بدهد، يا به دو، يا سه نفر آمورش بدهد يا يك كلاس بگيرد. يعني روش‌ها را هم متنوع كرديم و حتي آمده‌ايم و گفتيم كه خود آموز هم امكان دارد. يعني يك كسي مي‌آيد و مي‌گويد: آقا من زير 19 سال هستم و يك دوستي دارم و به من دوستم درس مي‌دهد، ما فقط او را ثبت نام مي‌كنيم و بعد كل هزينه آموزش را به خودش و به دوستش جايزه مي‌دهيم. يعني در حدود هفتصد تومان به آنها جايزه مي‌دهيم. اينها را شفاف گفتم كه بگويم يعني هيچ بهانه‌اي براي اينكه افراد ده تا نوزده سال آموزش نبينند وجود ندارد. حتي اگر بيايند بگويند كه من دوست دارم اين كتاب را بخوانم. يك كتاب خودشان و يك مجموعه خودشان معرفي بكنند ما همان را آموزش مي‌دهيم. علاوه بر اينها كتاب رايگان هست. لوازم تحرير هم براي آنها رايگان هست و ضمن اينكه هيچ پولي هم دريافت نمي‌شود، پاداشي هم داده مي‌شود و مدركي هم معادل سوم ابتدايي به آنها داده مي‌شود و مي‌توانند اگر سن‌شان مي‌خورد بروند در مدرسه و ادامه تحصيل بدهند و هيچ منعي وجود ندارد. ما البته ضابطه ديگري را هم اجازه آن را از دولت گرفته‌ايم ولي تا الان متاسفانه به دليل نا هماهنگي كه شايد در وزارتخانه بوده است نتوانسته‌ايم آن را عملياتي بكنيم. دولت به ما اجازه داده كه ما براي افراد زير 10 سال كه پول بيمه، لباس فرم و لوازم تحرير ندارد اين مشكلاتشان را با هزينه اندك برطرف بكنيم كه اين برود در مدرسه تحصيل كند تا ديگر بي‌سواد توليد نشود. ما اين اختيار را از دولت گرفتيم ولي گفتم هنوز شرايط آن فراهم نشده است.
  چند نفر را مي‌توانيد در اين طرح تحت پوشش خود قرار دهيد؟
ما مي‌توانيم هزينه كتاب، بيمه، لوازم‌التحرير و لباس فرم 25 هزار نفر از افرادي كه زير 10 سال هستند و به دليل عدم دسترسي به اين امكانات ممكن است به مدرسه نروند را فراهم كنيم كه اينها بروند در مدرسه ثبت‌نام بكنند و بي‌سواد جديد توليد نشود.
  وضعيت تحصيل كودكان بي‌شناسنامه به چه شكل است؟
يك معضل ديگري كه ما داريم همين موضوع است. ببينيد به دلايل مختلف خيلي‌ از بچه‌ها بدون شناسنامه هستند كه بايد براي‌شان شناسنامه صادر بشود يا هويت آنها معلوم نيست يا خودشان مايل نيستند يا سرپرست آنها مايل نيست. متاسفانه مافيايي شكل گرفته است كه اينها بچه‌ها جايي ثبت نشوند و شناسنامه‌دار نشوند به هر دليلي كه هست متاسفانه اين گروه در محدوده خدمات ما قرار نمي‌گيرند.
  اين هم يكي از چرخه‌هاي توليد بي‌سواد در كشور است.
بله. ما افرادي را در حال حاضر تحت پوشش مي‌بريم كه اوراق و هويت آنها وجود دارد و شناسنامه دارند، كد ملي دارند. براي اينكه مي‌خواهيم براي هر كدام يك شناسنامه تحصيلي درست كنيم. اگر بخواهد هر كسي كه شناسنامه ندارد بيآيد ثبت‌نام بكند با مشكلاتي مواجه مي‌شويم. وقتي بگوييم ما بي‌شناسنامه‌ها را هم ثبت‌نام مي‌كنيم ممكن است كه يك گروه قابل توجهي بيايند و بگويند كه ما شناسنامه نداريم. حالا چرا اين كار را مي‌كنند؟ يك به خاطر آن پاداشي كه داريم به قبول شده‌ها مي‌دهيم. دوم هم به خاطر هزينه‌اي كه داريم به آموزش‌دهندگان مي‌دهيم.
  موردي هم بوده كه چنين اتفاقي بيفتد؟
براي آموزش‌دهنده كه در بخش غيردولتي است گاهي اين اتفاق مي‌افتد كه افرادي كه خواندن و نوشتن بلد هستند را تحت پوشش ببرد و خب خيلي زود به اينها آموزش مي‌دهد و خيلي زود اينها قبول مي‌شوند و خيلي زود هم حق الزحمه خودشان را مي‌گيرند. مي‌خواهم بگويم كه بستر سواستفاده ممكن است وجود داشته باشد. به اين خاطر ما يك پايگاه اطلاعاتي از افرادي كه شناسنامه و كد ملي دارند در اختيار داريم كه اين افراد آن‌جا ثبت هستند و فقط افرادي كه قبلا آموزش نديده‌اند مي‌توانند آموزش ببينند. حالا كه اين بحث پيش آمد اين را هم بگويم كه يك مساله ديگر هم كه ما داريم اين است كه افرادي كه قبلا آموزش ديده‌اند و براي آنها مدرك صادر شده است، مدعي هستند كه باسواد نيستند و خواندن و نوشتن بلد نيستند. حالا چرا اينها مدعي هستند؟ يا واقعا سواد را فراموش كرده‌اند يا آن مدركي كه سال‌هاي گذشته نهضت به آنها داده است درست صادر نشده است. يعني امتحان خوب برگزار نشده، صوري برگزار شده يا به آنها درست درس داده نشده است و فقط به آدم‌ها ما يك كاغذ داده‌ايم.
  اين موضوع جزو نقاط ضعف نهضت سوادآموزي است؟
اين موضوع جزو چالش‌ها است. نمي‌شود گفت نقطه ضعف است. من نمي‌توانم داوري بكنم كه در آن مقطع امتحان خوب برگزارشده است يا نه يا آموزش خوب داده شده است يا نه. ولي الان مواجه هستيم با افراد زيادي كه مدرك دارند و اين مدرك در پايگاه ما ثبت شده است و ما خدمات به آنها نمي‌دهيم و آنها هم خواندن و نوشتن بلد نيستند.
  خب، براي افراد بي‌شناسنامه چه راهكاري داريد؟
توصيه ما اين است كه بروند و شناسنامه بگيرند. البته بايد نهادهاي قانوني حمايت بكنند تا اين‌ بچه‌ها شناسنامه بگيرند. اما به هر حال ما به آن كسي كه شناسنامه ندارد نمي‌توانيم خدمات بدهيم.
  به تبعه افغان به چه شكل آموزش مي‌دهيد و كدام استان‌ها را تحت پوشش داريد؟
اتباع خارجي مخصوصا افغاني‌ها در همه كشور پخش هستند اما خدماتي كه ما مي‌دهيم در 15 استان كشور است. استان‌هايي كه وزارت كشور اقامت اتباع را قانوني نمي‌داند و آنها در آنجا حضور دارند از محدوده خدمات ما بيرون است.
  به فكر راه‌حل براي اين مساله نيستيد؟
براي اين هم بايد تدبيري اتخاذ شود. من معتقدم آموزش براساس بيانيه حقوق بشر حق اساسي هر كسي است و اين حق جداي از جنسيت، قوميت، مليت و زبان بايد براي همه افراد اعاده و اقامه بشود.
  N.G.O‌هايي در سطح كشور مشغول به كار هستند مانند انجمن حمايت از كودكان كار و خيابان يا جمعيت امام علي و... رابطه شما با اين N.G.O‌ها به چه شكل است؟
رابطه ما خيلي خوب هست. ما با N.G.Oها جلسات مشترك داشته‌ايم و بازديد هم از امكانات اينها داشته‌ايم. ببينيد معمولا آنها كساني را تحت پوشش مي‌برند كه ما نمي‌توانيم تحت پوشش ببريم. هدف آنها هم الزاما با سواد كردن اين افراد نيست. يعني بچه‌ها را زير پوشش مي‌برند كه از آنها حمايت بكنند. مثلا بچه، كودك كار است، جايي براي اقامت ندارد، جايي براي سكونت ندارد، جايي براي كسب مهارت‌هاي اجتماعي ندارد و... كه اين  N.G.O‌ها از اين بچه‌ها حمايت مي‌كنند. چتر حمايت  N.G.O‌ها فراتر از آموزش است اما ما فقط آموزش مي‌دهيم.
   كمك مالي هم بله اين  N.G.O ‌ها مي‌كنيد؟
آن‌جاهايي كه كار مشترك مي‌كنيم كمك مالي انجام مي‌دهيم. مثلا اگر بچه‌هاي ده تا نوزده سال را از پايگاه ما زير پوشش ببرند اين كار را انجام مي‌دهيم. ببينيد براي N.G.O ‌ها ملاك نيست كه اين بچه قبلا مدرك داشته است يا نه، درس خوانده يا نخوانده است. به صرف اينكه مي‌آيد مي‌گويد من بي‌سواد هستم و درس نخواندم آنها او را تحت پوشش مي‌برند. اما ما مي‌گوييم نه. كسي كه سال گذشته يك بار آمده در نهضت و باسواد شده است امسال ديگر نمي‌تواند دوباره بيايد.
  چند تشكل با شما همكاري مي‌كنند؟
در حال حاضر تقريبا نزديك به پانزده تا شانزده هزار تشكل در سطح كشور با ما همكاري مي‌كنند.
  چند درصد زن و دختر بي‌سواد در كشور داريم؟
شصت درصد بي‌سوادان از بين زنان و دختران هستند و 40 درصد بي‌سوادان مردان و در واقع جوانان هستند.
   آيا تبعيضي براي آموزش سواد بين زنان و مردان قايل مي‌شويد ؟
سال گذشته هفتاد و پنج درصد يعني پانصد و دوازده هزار نفر از افراد تحت پوشش ما خانم و بيست و پنج درصد آقا بودند. سعي مي‌كنيم از خانم‌ها بيشتر تحت پوشش ببريم. مخصوصا خانم‌هاي روستايي و عشايري. باز اين‌جا تمركز ما بيشتر روي خانم‌هاي روستايي و عشاير است. يعني تقريبا مي‌شود گفت كه چيزي نزديك به هشتاد، هشتاد و دو درصد خانم‌هاي روستايي‌ را ما تحت پوشش قرار داده‌ايم.
  اين تمركز در بين زنان روستايي و عشاير دليل خاصي دارد؟
به دليل اينكه محروميت در آنجا بيشتر است. زنان شهري با سوادتر از زنان روستايي هستند. به اين خاطر روي آن گروهي كه به هر حال نيازمندتر هستند تمركز كرده‌ايم. ضمن اينكه پژوهش‌هاي متعددي ثابت مي‌كند خصوصا در مناطق روستايي باسواد شدن مادرها نرخ ابتلا به بيماري و مرگ و مير بچه‌هاي زير سه سال را كاهش مي‌دهد. خود اين موضوع مساله مهمي است. يعني ما افراد را فقط باسواد نمي‌كنيم بلكه در واقع به جلوگيري از افزايش نرخ مرگ و مير و ابتلا به بيماري هم كمك مي‌كنيم. اگر مادر يك اطلاعات اوليه داشته باشد خيلي از بيماري‌هاي بچه‌ها برطرف مي‌شود و خيلي از معلوليت‌ها پيش نمي‌آيد. پس مادر اگر باسواد بشود خيلي اثرگذار است. ضمن اينكه در شهر بالاخره دسترسي به فرهنگسراها، به خانه‌هاي فرهنگ، به راديو و تلويزيون بيشتر از روستاست. اما در روستا هيچ كدام از اينها نيست و به خاطر همين بايد آن‌جا تمركز بيشتري داشته باشيم.
  كدام استان بيشترين آمار بي‌سوادي را دارد؟
بالاترين نقطه آمار بي‌سوادي ما در سيستان و بلوچستان و بعد در آذربايجان غربي است. در حال حاضر از افراد 10 تا 49 ساله بي‌سواد در كشور ما 90 هزار نفر در سيستان و بلوچستان در حال حاضر باقي مانده داريم و 85 هزار نفر در خوزستان، 72 هزار نفر در آذربايجان غربي. 57 هزار نفر در استان تهران كه منظورم مناطق اطراف تهران است. 49 هزار نفر در آذربايجان شرقي، 40 هزار نفر در استان فارس بي‌سواد هستند، 20 هزار نفر در هرمزگان هستند. خراسان رضوي سي و پنج هزار، كرمان بيست و نه هزار، آذربايجان شرقي بيست و هفت هزار، لرستان بيست و سه هزار، كرمانشاه هفده هزار و شهرستان‌هاي تهران منهاي شهر تهران پانزده هزار و چون ما دو تا اداره كل داريم اينجا را تفكيك كرديم.
  آماري هم براي بي‌سوادهايي كه استان سكونت آنها مشخص نيست، وجود دارد؟
295 هزار نفر هم وجود دارند كه استان آنها معلوم نيست. اينكه استان مشخصي نيست به اين دليل است كه مي‌دانيم افراد بي‌سواد آنجا هستند ولي كدپستي نداده اندكه ما بدانيم آدرس آنها كجا هست.
  حالا كه گفتيد بيشترين آمار تعداد بي‌سواد در استان سيستان و بلوچستان است. براي اين استان چه اقداماتي انجام داده ايد؟
ما سال گذشته پنجاه و سه هزار نفر را در سيستان و بلوچستان تحت پوشش برديم. وقتي كه مي‌گوييم پنجاه و سه هزار نفر را تحت پوشش برديم يعني 10 درصد منابع خودمان را در سيستان و بلوچستان برده‌ايم. خب اين كار يك جور اولويت دادن است. يعني 10 درصد كل منابعي كه دولت در اختيار ما گذاشته است را برديم در سيستان و بلوچستان.
  در بقيه كشورها اينقدر بي‌سواد هست كه ايران هست؟
آمار كشورها براي سال دو هزار و پانزده است. طبق جديدترين گزارش موسسه آمار يونسكو صد و بيست و دو كشور درگير بي‌سوادي هستند. باور شما نمي‌شود ژاپن جزو كشورهايي هست كه سال‌هاست كه صددرصد باسواد دارد. به معناي خواندن و نوشتن آن ولي سوادآموزي‌اش را تعطيل نكرده است.
   چشم‌انداز آينده را خوب مي‌بينيد؟
بله، ما اميدوار هستيم كه ظرف سه سال آينده حداقل بي‌سوادي در بيست تا از استان‌هاي ما به حداقل ممكن برسد. ببينيد آمار صفر مطلق امكان‌پذير نيست كه بگوييم ديگر هيچ شخصي بي‌سواد نيست.
   انتقادي كه مي‌شود اين است كه مي‌گويند شما به جاي بسته قهرآميز و اينكه شخصي اگر بي‌سواد است به او گواهينامه نمي‌دهيد و... براي اين افراد بسته تشويقي بگذاريد كه تاثير بيشتري داشته باشد.
ببينيد ما اولا بسته قهر آميز الان نداريم و اتفاقا در كشور ما اجبار نيست. چون مي‌گويند اگر آموزش حق هست سلامت هم حق هست، مسكن هم حق هست، شغل هم حق هست، آزادي‌هاي اجتماعي هم حق هستند. شما نمي‌توانيد به دليل اينكه آموزش حق هست و براي اينكه اين حق را مي‌خواهيد اعاده بكنيد حقوق ديگري را معطل كنيد و پس اجبار نيست.
  يعني سوادآموزي در كشور اجباري نيست؟
نه، اجباري نيست. ما يكي از چالش‌هاي‌مان همين هست كه آموزش اختياري هست. يعني ما كه موظف هستيم بي‌سوادي را ريشه‌كن كنيم با افرادي سر و كار داريم كه اينها اختيار دارند كه بيايند يا  نيايند.
  خب چرا آن ر ا اجباري نكنيم؟
خب نمي‌شود. هيچ جاي دنيا هم سوادآموزي اجباري موفق نبوده است. ببينيد هم صرف متمركز شدن به تشويق و هم صرف متركز شدن به تنبيه هر دو آثار بدي را به جاي مي‌گذارد. كوبا الان مي‌گويد صددرصد افراد آنجا باسواد هستند براي اينكه اگر كسي آنجا بي‌سواد باشد پدر او را درمي‌آوردند و آدم‌ها ديگر آنجا جرات نمي‌كنند كه بگويند كه من بي‌سواد هستم. چون خيلي از امتيازهاي آنها سلب مي‌شود. از طرفي تشويق هم صرفا خوب نيست. ببينيد فرض كنيد ما گفتيم كه ما شما را استخدام مي‌كنيم، بسته كارآفريني مي‌دهيم، بن مي‌دهيم يا يارانه مي‌دهيم و... اما آن موقع فكر نمي‌كنيد كه تعداد افرادي كه مي‌گويند كه ما بي‌سواد هستيم 10 برابر آن تعدادي مي‌شود كه الان وجود دارد. البته تلفيقي از اينها كارسازتر است.
  چه برنامه‌هايي براي بهبود وضعيت نهضت سوادآموزي داريد؟
ما بيست و هشت تفاهمنامه با بخش‌هاي مختلف امضا كرده‌ايم. يكي از اين تفاهمنامه‌ها در ماه گذشته بود كه با جهاد دانشگاهي امضا كرديم كه سه كار براي ما انجام بدهد. يك: زمينه آموزش مجازي را براي آموزش‌دهندگان ما فراهم بكند. يعني آموزش‌دهنده‌هاي ما به سايت جهاد دانشگاهي مراجعه بكنند، از آنجا آموزش ببينند و در مراكز تست سنتر بروند آزمون بدهند و گواهي جهاد دانشگاهي به آنها بدهيم كه اين آدم مي‌تواند آموزش بزرگسالان را تدريس بدهد. دوم: در مورد موبايل لرنينگ با ما همكاري بكند، يعني آموزش از طريق موبايل به بي‌سوادها و كم‌سوادها و همچنين هم آموزش‌دهنده‌ها. يعني يك نو سواد كتاب‌هاي ساده كاربردي را مي‌خواهد و ما ديگر كتاب را به درب خانه او نفرستيم بلكه او در موبايل كتاب‌ها را مطالعه كند. سومين كاري كه جهاد مي‌خواهد در آن به ما كمك بكند سازماندهي دانشجويان براي همكاري با نهضت سوادآموزي در غالب اردوهاي جهادي و سازماندهي اساتيد براي انجام پژوهش‌هاست. نيت ما اين بود كه بگوييم ما كه قبلا مي‌گفتيم همه‌كاره هستيم الان اعلام مي‌كنيم همه كاره ما نيستيم، شما هم بياييد به ما در اين امر كمك كنيد.
  شايد بهتر بود اين تغيير رويكرد را بيست يا بيست و پنج سال پيش داده بوديد.
بله. اينطور بهتر مي‌شد.
  تا مقطع ديپلم را نهضت سوادآموزي فرد را پوشش مي‌دهد؟
بله. ببينيد يك نقيصه در كشور ما اين است كه ما براي بزرگسالان تا پايان ابتدايي سياستگذاري كرده‌ايم در صورتي كه افرادي هم هستند كه 30 سال يا 40 سال سن دارند ولي مايل هستند كه بروند در مقطع متوسطه يا راهنمايي ثبت نام كنند. حالا اين فرد اگر برود در آن‌جا ثبت نام كند بايد كتاب‌هاي آن موقع را بخواند و خب خيلي با نيازهاي او تناسب ندارد. براي همين ما يك محتوا و يك برنامه آموزشي مي‌خواهيم داشته باشيم كه خاص اين بزرگسال كه يك حرفه‌ يا مسووليت اجتماعي باشد. به همين خاطر در برنامه ششم پيش‌بيني شده كه نظام آموزش بزرگسالان طراحي بشود مانند سوادآموزي كه كتاب و روش‌ها و محتواي آن متناسب با بزرگسال است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها