• 1404 جمعه 9 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 12 -
  • 1395 سه‌شنبه 19 مرداد

رويكرد ما در آموزش كودكان استثنايي تاكيد بر عادي‌سازي است

مجيد قدمي رييس سازمان آموزش و پرورش استثنايي از اقداماتش مي‌گويد

دكتر مجيد قدمي با سابقه‌ترين رييس سازمان آموزش و پرورش استثنايي در كشور است با 10 سال سابقه حضور در اين سازمان (8 سال دولت اصلاحات و دو سال دولت يازدهم)؛ او در سال اول دولت يازدهم، ‌رييس پژوهشگاه آموزش و پرورش بود ولي بعد دوباره به خانه اصلي خود يعني سازمان آموزش و پرورش استثنايي رفت و از تيرماه سال 93 دوباره رييس اين سازمان شد. تحصيلات او نيز در اين زمينه است و سال‌ها معلم كودكان ناشنوا بوده، با او درباره برنامه‌ها و كارهايش و چالش‌هاي پيش رويش در اين دو سال گذشته و البته تجربه‌هايش در اين سال‌ها گفت‌وگو كرده‌ايم:
 
  آمار جمعيت دانش‌آموز تحت پوشش سازمان‌تان چقدر است؟
در حال حاضر حدود 73 هزار نفر در مدرسه استثنايي تحصيل مي‌كنند، با مجموع دانش‌آموزاني كه در سيستم فراگير هستند و در كنار بچه‌هاي عادي درس مي‌خوانند، جمعا حدود 121 هزار نفر تحت پوشش داريم. يك گروه داريم كه در مدارس خاص هستند و گروه ديگري داريم كه معلوليت دارند اما در كنار بچه‌هاي عادي درس مي‌خوانند.
  چه تغييراتي در اين دو سال در سازمان از طرف شما و ديگر مديران صورت گرفته و مهم‌ترين برنامه شما چه بوده است؟
به جرات مي‌توانم بگويم كه اقدامات بسيار اثرگذاري در طول دو سال گذشته براي دانش‌آموزان استثنايي و كلا در آموزش و پرورش استثنايي اتفاق افتاده، شايد دليلش اين است كه تيمي كه در اين سازمان مستقر شده، همه متخصص اين حوزه‌اند، از بنده كه معلم بچه‌هاي ناشنوا بودم و تا دكتري هم تخصصم در اين زمينه است تا معاونين بنده كه همه اين ويژگي را دارند و اساتيد دانشگاه هستند و مجموعه كارشناسان كه يك تيم كامل تخصصي محسوب مي‌شوند. البته من اين را تاكيد كنم كه من بار دوم است كه در اين مسووليت قرار مي‌گيرم، بار اول از سال 76 تا 84 در اين سازمان بودم.
  در طول كل دولت اصلاحات رييس سازمان بوديد؟
بله. آن دوره كه تمام شد ديگر به تدريس دانشگاه و هيات علمي پژوهشگاه در پژوهشكده استثنايي مشغول شدم. بعد كه دولت جديد مستقر شد، مجددا در مجموعه و در اين مسووليت قرار گرفتم. خب طبيعتا به دليل آشنايي مجموعه ما به سيستم، ما از روز اول برنامه مان كاملا مشخص بود. نخستين كاري كه كرديم اين بود كه بررسي كنيم سيستم را چطوري تحويل گرفتيم. با يك آسيب‌شناسي كاملا دقيق و علمي كار را شروع كرديم؛ با نظرخواهي از كارشناسان و متخصصين، روساي استثنايي استان‌ها و مجموعه اهل نظر. خب مشكلات را احصا كرديم و براي‌مان روشن شد در حوزه كتاب درسي، سرويس اياب و ذهاب، پوشش تحصيلي چه مشكلاتي داريم، كجاها مشكلات حاد نيروي انساني داريم. بعد از آن برنامه‌ريزي براي تعيين اولويت‌ها در كوتاه‌مدت كرديم. طبيعتا چون ما وسط برنامه پنجم (سال دوم برنامه بود) مسووليت گرفتيم، چارچوب‌هاي برنامه را هم رعايت مي‌كرديم. ما با رعايت چارچوب‌هاي برنامه، سياست‌هاي كلان سازمان را تدوين و باز آن را هم در چارچوب سياست‌هاي وزير محترم و دولت كار را شروع كرديم. ما در نخستين برخورد ديديم كه كتاب‌هاي درسي دانش‌آموزان استثنايي با يك مشكل اساسي روبه‌رو است؛ كتاب‌ها اصلا در اول مهر به دست بچه‌ها نمي‌رسيد و تا اسفند ماه طول مي‌كشيد و در برخي موارد حتي به سال بعد مي‌رسيد، به خصوص كتاب‌هاي نابينايان وقتي مي‌خواست به بريل تبديل بشود، يا كتاب‌هايي كه براي بچه‌هاي كم توان ذهني نوشته مي‌شد، چاپش طول مي‌كشيد. با يك برنامه‌ريزي دقيق ما توانستيم در كمتر از دو سال مشكل كتاب‌هاي درسي بچه‌ها را حل كنيم. خود من اتفاقا شروع سال تحصيلي در اردبيل بودم و سرزده به مدرسه‌اي براي كنترل رفتم.
  يعني رسيدن كتاب به بچه‌ها تا اسفند طول مي‌كشيد و بچه‌ها در اين مدت كتاب سال قبل را مي‌خواندند؟
يا كتاب سال قبل را مي‌خواندند يا به هر حال معلم مطالبي را مطرح مي‌كرد. اين اقدام باعث اميدواري همكاران ما شد. براي ارزشيابي از كتاب‌هاي درسي، سيستمي را طراحي كرديم كه نظرخواهي با سيستم الكترونيكي بود، تا معلمان در اقصي نقاط كشور روي كتاب نظر بدهند. تيمي كه براي اين كار درنظر گرفتيم، معلم و متخصص است، آن را جمع‌بندي مي‌كنند، در فواصل زماني مشخص، در صورت لزوم تغييرات كلي و جزيي مي‌دهند و اقدام به چاپ مي‌كنند. ما يك كار شبانه روزي براي چاپ انجام داديم. دستگاه چاپ بريل را هم خودمان در اختيار داريم. به جرات مي‌توانم بگويم براي اول مهر، دو سوم كتاب‌هاي درسي نابينايان را به استان‌ها فرستاديم، مگر كتاب‌هايي كه جديدالتاليف باشد كه صبر مي‌كنيم برسد و تا آن موقع ما درس را براي نابينايان، كتاب درسي عادي را به بريل تبديل مي‌كنيم.
مورد بعدي سرويس اياب و ذهاب بچه‌ها بود. خانواده‌هاي دانش‌آموزان ما، عموما از خانواده‌هاي محروم هستند و از لحاظ اقتصادي پايين. گزارش‌هاي متعدد مي‌رسيد كه بچه براي ثبت‌نام مي‌آيد، به خانواده گفته مي‌شود فلان قدر (تا ميليون هم مي‌رسيد) واريز كنيد تا بتوانيد خدمات بگيريد. با يك برنامه‌ريزي، اولا ديديم كه نزديك به 30 درصد بودجه سرويس را دولت مي‌دهد و نزديك به 70 درصد را اوليا. الان كه داريم با شما صحبت مي‌كنيم در مناطق محروم 100 درصد بودجه را دولت مي‌دهد، در ساير مناطق 70 درصد سهم دولت شده، 30 درصد اوليا. اگر ريالي‌اش را بخواهيم بگوييم؛ در آن سال‌ها، كمتر از سه ميليارد تومان براي سرويس از طرف دولت هزينه مي‌شد، بقيه‌اش را اوليا مي‌دادند، اما امسال حدود 18 ميليارد تومان را خودمان و نزديك به تقريبا بيش از 5 ميليارد تومان هم ادارات كل استان‌ها تامين مي‌كنند. تهران را هم با همكاري شهرداري مشكل را حل كرديم، آن رقم سه ميليارد تومان رسيده به 30 ميليارد تومان. در مناطق نيمه برخوردار هم قرار بر سهم 30 درصدي اوليا شد.
  يعني در شهرهاي بزرگ؟
بله. شهرهاي بزرگ. ولي در مناطق محروم تقريبا ما اين مشكل را حل كرديم. مراكزي را راه‌اندازي كرديم تحت عنوان «مراكز مشكلات ويژه يادگيري». از همان دوره قبل، خود من برنامه‌ريزي‌هايش را كردم. ما بين گروه‌هاي دانش‌آموزي يك گروهي داريم كه از نظر هوشي مشكلي ندارد، اما در يك يا دو درس مشكل دارد. اينها با بچه‌هاي كم توان ذهني متفاوت هستند. به كسي كم توان ذهني مي‌گوييم كه بهره هوشي‌اش بين 50 تا 70 است، بچه عادي 100 است، يعني 30 نمره حداقل اختلاف دارند. اين بچه‌ها، بچه‌هايي هستند كه در مدرسه عادي هستند، ‌همه درس‌هاي‌شان 19، 20 مي‌شود اما مثلا ديكته را مي‌شوند 2. اينها داراي اختلالات يادگيري هستند. learning disability. يا LD مي‌گويند. ما مراكزي را راه‌اندازي كرديم كه اين بچه‌ها را بپذيرد و با آنها كار كند، با خانواده و مدرسه هماهنگ مي‌شود در هفته يكي دو ساعت مي‌آيند آموزش مي‌بينند.
  آيا كلاس جبراني مي‌گذاريد؟
نه. اصلا سيستم يادگيري آنها در درسي كه اختلال دارند به اين شكل است كه ابتدا آن مباني چون معيوب است تخريب مي‌شود و مجددا بازسازي مي‌شوند.
  يعني چه معيوب است؟
يعني شما براي اينكه ديكته ات خوب بشود يا رياضي، بايد يك مباني در چارچوب‌هاي ذهني شما ايجاد شود.
  يعني سيستم آموزش به اينها معيوب بوده يا مدلي كه ياد گرفتند ايراد داشت؟
مدلي كه ياد گرفتند مشكل داشته. مدلي كه اينها ياد گرفتند و نقطه‌اي كه در آن هستند، مثل يك ديوار كج است. شما نمي‌توانيد روي آن بچينيد و بالا برويد.
  انگار در يادگيري دچار سوءتفاهم شدند.
در اصل دچار سوء‌يادگيري شدند. نزديك به هفت روش براي اصلاح اين سوء يادگيري وجود دارد. ما يك تست‌هايي داريم كه روش مورد استفاده را به ما مي‌گويد، يك كار كاملا تخصصي، علمي و قابل دفاع؛ ما براي اين كار، ‌تجربه آموزش در خارج از كشور داريم. من تيمي را حدود 18-17 سال پيش فرستادم، آموزش ديدند و كار را راه‌اندازي كرديم. اين مراكز را در همين دو سال ما 44 درصد توسعه داديم.
  در كل كشور؟
بله. يعني ما موقعي كه اينجا را تحويل گرفتيم حدود 365 مركز داشتيم، الان به حدود 526 تا رسيده. خود من هدف‌گذاري‌ام اين است كه در هر منطقه آموزشي، حداقل يك مركز لازم است. تحقيقات نشان مي‌دهد بين 5 تا 10 درصد دانش‌آموزان با اين مشكل رو به رو هستند و نظام آموزش و پرورش عادي نياز دارد كه اين كمك به آن بشود. معلم كلاس 40-30 نفره نمي‌تواند وقتش را براي اين بچه‌ها بگذارد. ضمن اينكه دانش لازم را هم ندارد. شايد به جرات بشود گفت كه حتي دانشگاه‌هاي ما از نظر تربيت نيروي انساني متخصص در اين زمينه با ضعف رو به رو هستند. خود ما تجربه را از خارج از كشور آورديم، خودمان اينجا آموزش‌ها را داديم و مدرس تربيت كرديم.
  خودتان الان مدرس تربيت مي‌كنيد؟
بله. ما در اين زمينه دوره‌هاي ضمن خدمت داريم و بعد مجوز تاسيس اين مراكز مشكلات ويژه يادگيري را هم از ما مي‌گيرند، ‌در واقع درخواست مي‌كنند و صلاحيت‌هاي‌شان بررسي مي‌شود و با هماهنگي معاونت مشاركت‌هاي وزارت آموزش و پرورش مراكز غيردولتي راه‌اندازي مي‌شوند.
  اين بچه‌ها آموزش‌شان به چه شكل است؟ دولتي است؟
رايگان است. اگر به مركز غيردولتي بروند، يك هزينه خيلي كم پرداخت مي‌كنند كه هر سال تعيين مي‌شود، اما در مراكز دولتي ما رايگان است. يك ريال هم دريافت نمي‌شود.
  والدين خودشان بچه‌ها را مي‌آورند يا خودتان شناسايي مي‌كنيد؟
از طريق مدرسه شناسايي مي‌شوند. معلم دانش‌آموز دچار اختلال يادگيري را شناسايي مي‌كند و ‌طبيعتا به والدين مي‌گويد. ما به مدارسي كه در حوزه مراكز ما هستند، گفتيم بچه‌ها با اين ويژگي را به ما ارجاع دهيد، تا خدمات بگيرند. اين مراكز خيلي مورد استقبال والدين قرار گرفته.
  در همه شهرها اين مراكز را داريد؟
بله. در همه شهرها راه‌اندازي كرديم. به دنبال اين هستيم كه در هر منطقه آموزشي اينها را راه‌اندازي كنيم. اين كار به نوعي پيشگيري از افت تحصيلي است. يعني به جاي اينكه صبر كنيم دانش‌آموز رد بشود، به راحتي در طول سال تحصيلي مشكلش را برطرف مي‌كنيم و وقتي به پايه بالاتر مي‌رود، ديگر مشكلش رفع شده.
  معمولا چه دوره زماني طول مي‌كشد مشكلات درسي اين دانش‌آموزان رفع شود؟
معمولا بين سه تا چهار ماه حداقل زمانش است. البته بستگي به ميزان و نوع اختلال پايه تحصيلي هم دارد. اگر بخواهيم اين جريان را علت سنجي كنيم، مي‌تواند نشات گرفته از دانش معلمين هم باشد. اگر در پايه‌هاي پايين‌تر، معلم متخصص كه اصول را مي‌داند را به كار نگيريد، باعث مي‌شود كه دانش‌آموزان با اختلال رو به رو شوند. هر چقدر در پايه‌هاي پايين‌تر آموزش تخصصي را شروع كنيم بهتر است. متاسفانه در دوره قبل، در جذب نيروي انساني اين جنبه‌ها كمتر ديده شده. جذب نيروي انساني فاقد تخصص و به كارگيري آنها در پايه‌هاي پايين‌تر در دولت قبل، مشكلاتي را به بار آورده است.
  اين مراكز، در طول اين سال‌ها هم ادامه داشت يا متوقف شد و دوباره از سر گرفته شد؟
در طول اين سال‌ها رشدش كاملا از نظر محتوايي و تربيت كند شد. نيروهايي كه در اين مراكز هستند، دايما بايد به روز بشوند. اين دوره‌ها به سمت توقف رفت. ما در دوره جديد دوره‌هاي بازآموزي براي اين نيروها پيش‌بيني كرديم. مورد بعدي كه در آن خصوص اقدام كرديم، بحث طرح سنجش بود. اين طرح را خود ما حدود بيست سال پيش راه‌اندازي كرديم. ما سنجش را در ارتباط با بچه‌هاي شش سال تمام كه مي‌خواهند وارد مدرسه شوند، يك ارزيابي بينايي و شنوايي و آمادگي تحصيلي انجام مي‌دهيم. از نوآموز يك چكاپ كامل مي‌شود و فرد براساس آن در صورت نياز به ما ارجاع مي‌شود. اگر تشخيص داده شود كه جزو گروه‌هاي ماست دو حالت دارد؛ يا به مدارس ما مي‌آيد يا به مدرسه عادي مي‌رود و در سيستم آموزش تلفيقي درس مي‌خواند. در حال حاضر سيستم تلفيقي ما، نابينايان، ناشنوايان و بچه‌هايي كه معلوليت جسمي-حركتي دارند، هستند. براي نابينايان كتاب‌ها را تبديل به بريل مي‌كنيم و براي ناشنوايان معلمان با اشاره و رفتار خاص آموزش مي‌دهد. بچه‌هاي جسمي- حركتي‌مان هم در بعضي از درس‌ها مثل ورزش يك مقدار تمهيداتي دارند. اما اگر بچه جزو كم‌توان ذهني تشخيص داده بشود‌، مستقيم به مدرسه ما مي‌آيد.
  بچه‌هاي اوتيسمي چطور؟
بچه اوتيسم را ما مي‌آوريم. اوتيسم بايد همراه با يك چيز ديگر باشد. اگر اوتيسم همراه با كم تواني ذهني باشد، ما به مدرسه خودمان مي‌آوريم كه الان حدود 1800 نفرند و 40 مركز. اما اگر اوتيسم باشد با بهره هوش عادي، اينها را مي‌فرستيم به مدرسه عادي.
ما در طرح سنجش كاري كه كرديم اينهاست؛ اول اينكه طرح را الكترونيكي كرديم. يعني فرد مي‌رود به اقصي نقاط كشور، براي بچه‌اش نوبت مي‌گيرد، در پايگاه تست مي‌شود. ما كل اطلاعات را در سيستم داريم كه در فلان پايگاه، فلان بچه دندان‌هايش پوسيده است، پدرش بيكار است، پدر و مادرش با هم فاميل هستند، نياز به سمعك دارد و... از اينجا مي‌فهميم كه اين كودك نياز به چه مداخلاتي دارد. مثلا اگر سمعك‌لازم باشد بايد براي تهيه سمعك اقدام شود. از ميان بچه‌هايي كه تست مي‌دهند، غربال مي‌كنيم و مي‌فهميم چه كسي نياز به چه چيزي دارد. كار ديگري كه كرديم مناطق محروم و عشاير را رايگان كرديم.
  اين اتفاق پيش از ثبت‌نام اول ابتدايي مي‌افتد؟
بله. كاري كه خانواده بايد بكند اين است كه براي ثبت‌نام به مدرسه مراجعه مي‌كند، از طريق سايت، ‌نوبت مي‌گيرد. در نوبتش مي‌آيد و تست مي‌شود. اگر هيچ مشكلي نداشت، به همان مدرسه‌اي كه مي‌خواست مي‌رود، اما اگر تشخيص داده بشود كه مشكلي دارد، ما به اين تست اكتفا نمي‌كنيم و او را به پايگاه تخصصي‌تري مي‌فرستيم تا يك بار ديگر تست‌هاي ديگر رويش انجام شود. اگر در نهايت تشخيص داده شد كه بچه مشكل دارد، دو حالت دارد؛ يا در سيستم نابينا ناشنوا و... وارد مي‌شود كه توصيه ما به خانواده‌ها سيستم فراگير است، اگر خانواده نپذيرفت به مدارس خاص مي‌رود. گرايش ما و رويكرد سازمان، ‌رويكرد normalization يا عادي‌سازي است. اين كاملا برخاسته از يك رويكرد جهاني است. يعني ما به دنبال اين نيستيم كه بلافاصله شناسايي كنيم و مارك بزنيم، نگاه جهاني اين است كه مشكل بچه را تشخيص بدهيم، اما اين مشكل، مشكل او نيست مشكل سيستم است. سيستم بايد خودش را منعطف كند تا او هر مدرسه‌اي كه مي‌خواهد بتواند برود. ببينيد چه نگاهي پشت آن است. ‌يعني به جاي اينكه بگويد تو نابينا هستي، بيا برو در مدرسه نابينايان، مي‌گويد كدام مدرسه مي‌خواهي بروي؟ هر مدرسه‌اي كه مي‌روي من معلم رابط برايت مي‌گذارم. نگاه جهاني الان اين است.
نكته بعدي اينكه اگر سيستم آموزش و پرورش را آماده كردن فرد براي زندگي تلقي كنيم، شما با جداكردن بچه‌ها، آنها را در سيستم گلخانه‌اي پرورش مي‌دهيد، اين فرد مي‌خواهد در آينده به جامعه برود، قطعا دچار مشكل مي‌شود. بنابراين اجازه بدهيم در فرايند آموزش، كودك در مدرسه در كنار بقيه بچه‌ها باشد. حتما مشكلاتي دارد، اما بايد بچه‌هاي مدرسه را، مدير مدرسه عادي را، معلم را توجيه كنيم، معلم رابط بگذاريم.
  ولي عملا بچه‌ها در مدارس خاص هستند.
در اين سيستم به مدرسه عادي مي‌روند، مثل باقي بچه‌ها. خب خانواده هم طبيعتا بايد كمك كند تا او خودش را برساند. ما يك دستورالعمل‌هايي داريم كه مدير مدرسه را توجيه مي‌كنيم كه مثلا اگر بچه نابيناست، حتما به بچه‌ها بگويد كه شما يك دوستي در حياط داريد كه وضعيتش اينطوري است. زنگ تفريح، تحركات بچه‌ها به او صدمه نزند. به مرور بچه هم ياد مي‌گيرد، چون اين بچه از مدرسه بيرون مي‌آيد و همين اتفاقات در خيابان براي او مي‌افتد. نگاه امروز آموزش و پرورش اين است كه مدرسه نمايي از جامعه است، تجربه زندگي در جامعه را بايد در مدرسه داشته باشيد كه البته ما در آموزش عادي هم اين را نداريم. يعني آنچه در جامعه دارد اتفاق مي‌افتد، اگر در مدرسه تجربه بشود دايما قانونمنداري، نظم، نظافت و كلا اصول شهروندي تمرين مي‌شود. ما در اين نگاه آموزش فراگير دنبال اين هستيم كه به بچه بگوييم بالاخره تو در اين جامعه داري زندگي مي‌كني. از همين الان ما زمينه ارتباطت را فراهم كرديم.
اما بعضي از بچه‌هاي ما كم توان ذهني و اوتيسم چند معلوليتي هستند (به تعداد دست مي‌رسد) . طرف نابينا_ناشنواست، نابينا_ عقب مانده است، مشكلات و سربالايي كار ما اينجاست. وقتي بچه‌اي كه نابينا و كم توان ذهني است، به مدرسه مي‌آيد، نمي‌شود به آساني به او بريل ياد داد. يادگيري بريل نياز به هوش دارد و اين دانش‌آموز مشكل هوشي دارد. ما بايد به شكلي به او آموزش دهيم، ‌چون او حق آموزش دارد. حتي اگر تعداد اين افراد يك نفر يا دو نفر هم باشد، ما براي هر دانش‌آموز يك معلم اختصاص مي‌دهيم. به همين دليل است كه جمع پرسنل ما حدود 22 هزار نفر است و دانش‌آموزان ما 72 هزار نفر. تقريبا مي‌شود گفت براي هر سه و نيم نفر، يك نيروي انساني اختصاص پيدا كرده. شما براي اينكه بتواني عدالت اجتماعي و عدالت آموزشي را محقق كنيد، ‌بايد اين هزينه را بكنيد.
ما در بحث آموزش فراگير حدود 57درصد رشد داشتيم، افراد را از حدود 31 هزار نفر رسانديم به 48 هزار نفر. تحقيقات كرديم، خانواده‌ها را توجيه كرديم. درست است كه اين تجربه سخت است، ولي بچه‌شان با يك فرد سالم ارتباط دارد و به نوعي تجربه زندگي است. براي جامعه عادي مان هم خوب است كه از برخوردهاي احساسي دور مي‌شوند و واقعيت را مي‌پذيرند.
در بحث سنجش، از سال گذشته به اين فكر افتاديم سنجش را يك سال جلو بياوريم، در اين صوررت يك سال فرصت مداخله داريم. اين مبناي نظري كار است. سال گذشته آزمايشي حدود 70 هزار نفر را در مراكز شهرها تحت پوشش آورديم. اما امسال برنامه اين است كه اين 70 هزار را به 500 هزار نفر برسانيم. از الان اعلام عمومي كرديم. بچه‌هايي كه پيش دبستاني هستند، مي‌توانند تست بشوند و تست‌شان براي سال بعد بماند و اعتبار دارد. حسنش اين است كه وقتي ما متوجه مي‌شويم كه چه تعدادي مشكل دارند، يك سال زودتر وارد مي‌شويم و خدمات مشاوره‌اي به خانواده مي‌دهيم. اين خودش يعني مداخله بهنگام قبل از آموزش رسمي.
  بابت اين مشاوره‌ها يا تسهيلاتي كه به اينها مي‌دهيد پول دريافت مي‌كنيد؟
بله، ‌پول مي‌گيريم. بابت سنجش، امسال نفري 14000 تومان پرداخت كردند كه شامل چكاپ كامل، بينايي، شنوايي و آمادگي تحصيلي است.
  مناطق هم با هم فرقي نمي‌كند؟
نه. هيچ فرقي نمي‌كند. فقط عشاير را رايگان كرديم در مناطق محروم هم 5 درصد اجازه داديم كه به صورت نيمه، پول بگيريم يعني هفت تومان بگيرند. در بحث توانبخشي، بچه نياز به فيزيوتراپي، گفتاردرماني، كاردرماني دارد. در طول دوره جديد سازمان، از چهار نفر به حدود هجده هزار نفر خدمات‌مان رسيد. حدود 364 درصد ما افزايش خدمات توانبخشي داشتيم. يعني آمديم گفتيم در مدرسه، مربي پيش‌بيني كرديم و اگر نشده به خانواده گفتيم برو خدماتت را از بيمارستان يا جاي ديگر بگير و ما پولش را پرداخت مي‌كنيم. ما اين كار را كرديم. مي‌دانيد كه خدمات توانبخشي مثل آموزش است، يعني بچه‌اي كه نياز به گفتاردرماني دارد اگر اين كار انجام بشود، كلامش راه مي‌افتد. لزوما هم كسي گفت مشكل گفتاري دارد، ناشنوا نيست. ممكن است كم‌توان ذهني باشد، چون خود گفتار نياز به هوش دارد و اگر يك گفتاردرمانگر در كنار بچه كم توان ذهني قرار بگيرد مي‌توان اختلالاتش را رفع كند.
كار ديگري كه كرديم در ارتباط با آموزش ضمن خدمت معلمان‌مان بود كه حدود 137 درصد رشد داشتيم. در مراكز آموزش ضمن خدمت، معلمان‌مان را مي‌آوريم به خصوص در ارتباط با كتاب‌هاي جديد‌التاليف، آنجا آموزش مي‌دهيم. فعاليت‌هاي فرهنگي‌مان هم نزديك به 100 درصد افزايش پيدا كرده. براي بچه‌هاي استثنايي و كم توان ذهني مان قرائت قرآن داريم، فعاليت‌هاي سرود و برنامه‌هاي ورزشي داريم. در مسابقات ورزشي كشوري سه استان را تعيين كرديم، فرهنگي‌هاي‌مان را مشهد برديم، ورزشي‌هاي‌مان را قزوين و همدان برديم و نزديك به بيش از پنج هزار نفر به صورت استاني انتخاب شدند و آمدند. يك هماهنگي هم با كميته ملي پارالمپيك كرديم كه بيايند استعدادسنجي كنند. ما به كميته گفتيم به جاي اينكه شما برويد از اين طرف و آن طرف و بخواهيد هزينه كنيد و نفر شناسايي كنيد، ما تيم‌هاي قوي داريم، ‌در مسابقات دو، فوتبال هفت نفره و گروه‌هاي مختلف. هزينه‌اي كه ما در همين تابستان انجام داده‌ايم، ‌بالغ بر پنج ميليارد تومان بوده است.
  در دو سال گذشته كه دوباره به سازمان آموزش و پرورش استثنايي بازگشته‌ايد، مهم‌ترين چالش‌هايي كه با آنها رو به رو بوده و هستيد، چه چيزهايي است؟
يكي از چالش‌هايي كه با آن روبه‌ رو هستيم نيروي انساني ماست، چون متخصص است به راحتي نمي‌توانيم از جايي نيرو بگيريم. اين نيرو بايد تربيت شود. خروجي‌هاي دانشگاه‌هاي فرهنگيان يك پنجم يا حداكثر يك ششم از نيازهاي ما را تامين مي‌كند از طرف ديگر سال بعد با سونامي بازنشستگي نيروي انساني رو به رو هستيم و خب ما بايد نيرو تامين كنيم و مجوز استخدام بگيريم كه الان در اين شرايط سخت هستيم و درخواست داده‌ايم، حتما بايد نيرو بگيريم. توجه داشته باشيد حدنصاب كلاس‌هاي ما شش نفر است. ما اين شش نفر را اگر بخواهيم 12-11 نفره كنيم كيفيت آموزش پايين مي‌‌آيد. طبيعتا اگر بخواهيم استانداردها را رعايت كنيم با مقياس شش نفربه جرات مي‌توانم بگويم كه همين امسال بايد نزديك به هزار نفر استخدام كنيم و مجوز بگيريم. تخصصي بودن بعضي گروه‌هاي‌مان و ضعف شديد دانشگاه‌ها در تربيت نيروي انساني مشكل ديگري است. مثلا اصلا درحوزه اوتيسم دانشگاه‌ها نيرو عملا تربيت نمي‌كنند، اينكه با يك بچه اوتيسمي چگونه بايد كار كرد. اين باعث شده كه ما به جمع‌بندي برسيم و اميدي به دانشگاه‌ها نداشته باشيم و خودمان به دنبال اين هستيم كه فضايي را ايجاد و نيرو تربيت كنيم. حتي در بحث تشخيص ما ابزارهايي را از خارج كشور وارد كرديم و دنبال به كار‌گيري آن هستيم و جالب اينجاست كه ابزارهايي كه وارد كرديم راهنماي والدين هم همراهش است. علاوه براين چالش‌ها متاسفانه در دوره قبل با اجراي خدمات كشوري بسياري از مزاياي معلمين استثنايي حذف شده است و الان آنها شرايط سختي دارند ما در دوره اصلاحات پيش‌بيني بن مسكن و بن خانوار براي‌شان كرده و مي‌داديم. حتي جهت اطلاع‌تان سنوات ارفاقي و اينها در نظر گرفته شده بود كه هر سال خدمت‌شان ضريب مي‌گرفت ولي در دولت قبل اينها متوقف شده بود. و سال 91 مجددا راه‌اندازي شد و بنده تلاش كرده‌ام سال‌هاي قبل را كه حدود پنج سال بود به نوعي‌جبران كنم و پيگيري كردم و الان دو سالش حل شده، به هر كدام از همكاران يك رقم چند ميليوني بايد پرداخت شود و احكام‌شان در حال زدن است. 86 تا آخر 87 و ابتداي 88 را حل كرديم و الان پيگير 88 تا 91 هستم و داريم مجوز مي‌‌گيريم يعني دنبالش هستيم كه از دولت مجوز بگيريم. چالش بعدي اينكه به‌طور جدي بايد روي آن تامل شود؛ سختي كار است، كار در اين مدارس فرسودگي مي‌‌آورد، اين يك واقعيتي است. ضمن اينكه عشق و ايثار در خود دارد. من اعتقاد دارم كه حق همكاران ما بيش از اين است كه بگوييم فقط يك سال خدمت‌شان ضريب يك و دو بگيرد. ما بايد ساير مزاياي رفاهي را براي اينها ببينيم كه حالا مي‌شود روي آن كار كرد. خود من اعتقاد دارم يك نظام جامع رفاهي كامل بايد براي اينها تعريف كنيم كه در اين نظام جامع رفاهي از نظر حقوقي و از نظر مسكن و ساير مسائل شرايط ويژه باشد. ما حتي گزارش‌هايي را مبني بر صدمه ديدن مربيان‌مان داريم. بالاي 80 درصد كادر ما خانم هستند و جنس كار ما به جرات مي‌توانم بگويم آموزش و پرورش زنانه است. آموزش و پرورش استثنايي، آموزش و پرورش زنانه است.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها