• 1404 جمعه 9 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 12 -
  • 1395 سه‌شنبه 19 مرداد

براي همه پول هست اما براي معلمان نه!

گفت‌و‌گو با نجفقلي حبيبي استاد دانشگاه و فعال فرهنگي

نجفقلي حبيبي كه سال‌ها در بدنه نظام آموزشي كشور به عنوان رييس دانشگاه حضور داشت، همچون اكثر كارشناسان مشكل اصلي نظام آموزش و پرورش را كمبود بودجه مي‌داند. او تاكيد دارد: بارها سعي كرده‌ايم كه مسوولان را متوجه اين امر كنيم كه صرف پول در نظام آموزشي سرمايه است نه هزينه اما هيچگاه مورد توجه قرار نگرفت. حبيبي از مهم‌ترين اثرات منفي دريافتي‌هاي پايين معلمان را افت اعتبار آنان مي‌داند و معتقد است كه ديگر چه احترامي براي معلم باقي خواهد ماند وقتي حاضر به تدريس خصوصي در خانه‌هاي دانش‌آموزان خود مي‌شود. رييس سابق دانشگاه علامه طباطبايي به لزوم ايفاي نقش تربيتي مدارس اشاره مي‌كند و با تاكيد بر نقش خانواده‌ها در كنار معلمان، معتقد است كه حركت جامعه و نظام آموزشي كشور با هم هماهنگ نبوده و هر يك به سمت مخالف در جريان است.
 
  با توجه به تجربياتي كه در نظام آموزشي كشور، البته در حوزه آموزش عالي داريد، مهم‌ترين مشكل در ساختار اين نظام را چه مي‌دانيد؟
نخستين و مهم‌ترين مشكل، نوع نگاهي است كه نسبت به نهاد آموزش و پرورش و به خصوص معلمان وجود دارد. اين مشكل خود را در قالب تصميم‌گيري براي هزينه‌هايي كه بايد در امر و آموزش و پرورش اختصاص دهيم، نشان مي‌دهد. برنامه بودجه‌اي كه از سوي سازمان مديريت تنظيم و به تصويب مجلس مي‌رسد، در دو شاخه هزينه‌ها و سرمايه‌ها است. مثلا ساخت يك سد يا يك كارخانه چون مي‌تواند به مدت بيست سال كارايي داشته باشد نام سرمايه به خود مي‌گيرد و به همين دليل به راحتي پول به آن اختصاص مي‌گيرد. اما در امر آموزش چه در دانشگاه‌ها و چه در آموزش و پرورش هرچه تلاش مي‌شود كه به مسوولان بفهمانيم كه صرف بودجه در امر آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها سرمايه‌گذاري است نه هزينه، نمي‌پذيرند. معلمي كه تربيت مي‌شود تا بتواند 30 سال دانش‌آموزان را تربيت كند چگونه مي‌توان نام سرمايه را بر او قرار نداد؟ اين هنوز هم عمده‌ترين مشكل نظام آموزشي ايران است. يعني دايما معلمان از كم بودن حقوق خود گلايه دارند و حتي همين مطالبات را دولت سال‌ها و ماه‌ها نمي‌تواند پرداخت كند. وقتي هم كه معلمان اعتراض مي‌كنند كتك مي‌خورند. در دولت گذشته ديديم كه چه تعداد معلم براي اعتراض به مشكلات موجود جلوي مجلس تجمع كردند اما كتك خوردند. يعني اگر در اين كشور اعتراض شود كه چرا حقي كه قانون براي ما تصويب كرده است را به ما نمي‌دهيد، اينگونه با آنها برخورد صورت مي‌گيرد. اين در حالي است كه در برخي از كشورها اعتصاب يك عمل قانوني محسوب مي‌شود. اقتصاد فرانسه با اعتصاب مختل مي‌شود اما دولت آن را حق مردم مي‌داند و مانع انجام آن نمي‌شود.
  شما هم مانند اكثر كارشناسان بحث بودجه را مهم‌ترين مشكل نظام آموزشي مي‌دانيد. اما موضوع كمبود بودجه و نارضايتي از دريافتي‌ها، شايد در حرفه‌هاي ديگر هم رخ دهد، چرا در مورد قشر آموزشي تبعات بيشتري دارد؟
چون در اين شرايط معلمان مجبور مي‌شوند وظيفه آموزش را در منزل دانش‌آموزان به عنوان معلم خصوصي برعهده بگيرند. بارها اين مساله را به مسوولان حتي به وزير آموزش و پرورش هم گفتم. وقتي معلمي براي آموزش دانش‌آموز خود به خانه او مي‌رود، اين ديگر چه احترامي نزد او دارد؟ در دوران گذشته حرف خانم معلم يا آقا معلم حتي از حرف پدر و مادر هم براي دانش‌آموزان مهم‌تر بود. اما الان اعتبار معلمان را از آنها گرفته‌ايم. به گونه‌اي رفتار كرده‌ايم و شان معلم را آنقدر پايين آورده‌ايم كه آدم‌هايي با هوش و با استعداد بالا، و همچنين توان مالي مناسب ديگر به سمت معلم شدن نمي‌روند. مي‌روند به دنبال پزشكي و مهندسي و ديگر رشته‌ها. بنابراين در نتيجه اين شرايط عملا با كساني روبه‌رو نيستيم كه براي حرفه معلمي تربيت شوند و به بدنه آموزشي كشور اضافه شوند. جالب اينجاست كه در همين شرايط هم تلاشي براي حفظ آنان نمي‌كنيم با سياست‌هاي غلط خود آنها را وادار مي‌كنيم كه در كنار معلمي در مدرسه شغل‌هاي ديگري نيز داشته باشند. اينكه براي همه‌چيز و همه كس پول هست براي معلمان پول نيست بدترين عنواني است كه همواره در حال تكرار شدن است.
  مشكلات فرهنگي موجود در جامعه را تا چه ميزان مربوط به نحوه آموزش و خصوصا پرورش در مدارس مي‌دانيد؟
موضوع تربيت تنها مربوط به محيط مدارس ما نيست. متاسفانه آنچه كه موجب چنين وضعيت فرهنگي مي‌شود، قرار گرفتن در دو محيط متفاوت تربيتي است. پدر و مادرها در مسير تربيتي دانش‌آموزان مي‌توانند با معلمان همكاري داشته باشند چون خانواده يكي از كانون‌هاي مهم تربيتي است. اما در بسياري از اين خانواده‌ها شيوه تربيتي كم ايراد هم نيست. در بسياري از خانواده‌ها فرزندها دورو پرورش مي‌يابند. مسوولان كشوري همه فرهنگي هستند اما واقعا نمي‌دانم چه اتفاقي افتاده كه نظام آموزشي كشور به اين سمت و سو رفته است. جامعه به‌شدت به سوي دورويي شدن پيش مي‌رود. در محيط خانه يك نوع اظهارنظر داريم و براي اينكه دچار دردسر نشويم در بيرون يا محل كار به نوعي ديگر عقايد خود را ابراز مي‌كنيم. محصول آموزش و پرورش بايد چه باشد؟ انسان‌هاي شجاع، صريح و مدافع حق. اين امر در شرايط غلبه ترس چگونه امكان‌پذير است.
  تحول يكي از مهم‌ترين نيازهايي است كه مي‌توان براي آموزش و پرورش ايران از آن نام برد. اين تحول چگونه بايد انجام شود؟
اين كاري است كه همواره و در دوره‌هاي مختلف در حال انجام شدن است. گروهي را جمع مي‌كنيم تا كار برنامه‌نويسي براي تحول نظام آموزش را انجام دهند. برنامه نوشته مي‌شود، تصويب هم مي‌شود اما بعد كه دولت ديگري بر سر كار مي‌آيد، مي‌گويد من اين برنامه را قبول ندارم. مثل احمدي‌نژاد كه در مورد برنامه چهارم توسعه گفت من اين برنامه را قبول ندارم. برنامه‌اي كه محصول تلاش صدها ساعته مسوولان مختلف از جمله مسوولان نظام آموزش و پرورش بوده را قبول نداشت. همه آقايان هم قبول كردند. هيچ كس هم نگفت كه اين قانون است و نبايد طبق ميل شما كار شود. به راحتي از اين قضه عبور كردند اما الان ببينيد كه سر مسائل كوچك چه جنجال‌هايي راه مي‌اندازند. يا همين محتواي كتاب‌هاي درسي. واقعا هر كس متناسب با ذوق و سليقه خود در تدوين آن دخالت مي‌كند. كتاب‌هاي علوم اجتماعي و تاريخ از بعد از پيروزي انقلاب چندين بار تا الان عوض شده است. به چه علت؟ مگر تاريخ نياز به تغيير دارد؟ واقعا اين دعواها حل‌شدني هم نيست. تا زماني كه ديدگاه‌ها در آموزش و پرورش از سوي متخصصان آموزشي ارايه نشود وضعيت به همين شكل خواهد بود. مگر اينكه راضي شوند از نخبگان و كارشناسان و پيشكسوتان نظام آموزشي براي تحول آن كمك بگيرند.
  آموزش و پرورش چگونه مي‌تواند در زمينه‌هاي مختلف فرهنگي و ايجاد فضاي آزادانديشي نقش ايفا كند؟
متاسفانه مشكلي كه در رابطه با اين موضوع وجود دارد اين است كه آموزش و پرورش به جاي اينكه از سوي معلمان اداره شود از طريق كلاس‌هاي كنكور اداره مي‌شود. يعني علاوه بر خرج دولت، خانواده‌ها هم بايد براي درس خواندن هزينه كنند. ما نياز داريم فرزندان ما در مدارس تربيت اخلاقي شوند. تربيت به ايمان و اسلام شوند. تربيت وفاداري به كشور شوند. اصلا ياد بگيرند كه چگونه زندگي كنند. بچه‌ها بايد گفت‌وگو كنند، جدال كنند تا پرورش يابند. اينها همه از مزيت‌هاي مدرسه است. اما در بسياري از مباحث دانش‌آموزان نبايد حرف بزنند حتي معلمان هم حق ندارند حرف بزنند. يا اگر هم اجازه داشته باشند از ترس اين كار را انجام نمي‌دهند. نتايج تربيتي اين شيوه چه خواهد شد؟ بنابراين آن فلسفه تعليم و تربيت اينكه از ابتدا مي‌خواهيم اينها چگونه پرورش يابند و همچنين ايمان به خدا و معاد و اصول اساسي اسلام بايد مورد توجه قرار بگيرد. من نمي‌دانم واقعا چه اتفاقاتي در حال رخ دادن است. در اوائل سال‌ها پيروزي انقلاب شهيد رجايي خيلي براي امر پرورش ارزش قايل بود. براي همين منظور معلم تربيتي جداي از معلم آموزشي براي مدارس تعيين شد. اما معلم تربيتي كه هيچ آموزش خاصي نديده بود چگونه مي‌خواست دانش‌آموزان را تربيت كند. مديريت كلان كشور هم از نظر فرهنگي نمي‌دانست كه مي‌خواهد چه كار كند.
  اين مشكلات در حالي همچنان ادامه دارد كه شاهد رشد ارتباطات و فناوري‌ها هم هستيم. در اين شرايط آموزش و پرورش چگونه مي‌تواند در كنار اين اتفاقات به وظايف تربيتي خود ادامه دهد؟
آموزش و پرورش اصلا از عهده همراهي با رشد ارتباطات و فناوري‌ها برنمي‌آيد. جامعه به يك سمت در حال حركت است و دولت به عنوان نهاد آموزش و پرورش به سمتي ديگر. يعني روش‌هايي كه اين دو نهاد در پيش گرفته‌اند با هم همخواني ندارند. آنوقت دانش‌آموزان رفتار دوگانه‌اي خواهند داشت. در نتيجه در مدرسه‌اي به شيوه مطلوب نظام آموزشي و در بيرون از آن به شيوه مورد پسند اجتماع رفتار مي‌كنند. اين تبديل مي‌شود به آدم دورو. در حالي كه ما براي آينده كشور نياز به صداقت داريم.
  چه راهكارهايي براي رفع اين معضلات پيشنهاد مي‌كنيد؟
راهكار وجود دارد اما مهم اين است كه نظام بخواهد. در هر جامعه‌اي اقتصاد، سياست، فرهنگ و تربيت همه به هم وابسته است. وزارتخانه‌اي در ژاپن هست كه تصميمات لازم در امور آموزشي تنها به او اختصاص داشت. هيچ مقامي هم حق نداشت كه در كار او دخالت كند حتي امپراتور. در نتيجه در ظرف 20 سال تبديل شد به ژاپن امروزي. سونامي چند ساله گذشته در اين كشور را به ياد داريم. همه دنيا از اخلاقيات مردم ژاپن شگفت‌زده شده بودند. اين تربيت مدنظر ما است. اما چگونه مي‌شود وقتي معلمان را براي چنين آموزشي تربيت نكرده‌ايم، تحقق اين امر را از آنها بخواهيم. بنابراين مي‌توان گفت فضاي سياسي و اجتماعي يكي از موضوعاتي است كه اجازه نمي‌دهد تربيت در مدارس همچون آب زلال به جامعه برساند. البته كه هيچ‌وقت نبايد نااميد شويم. چون اساسا خداوند به ما اجازه نمي‌دهد كه نااميد باشيم. انسان‌ها قابل تغيير هستند. بنابراين اگر يك عده واقعا تلاش كنند و وقت بگذارند حتما نتيجه خواهيم گرفت. در اين مسير البته نخبگان بايد اميدوار باشند كه مي‌توانند. اما برخي فكر مي‌كنند پدر تعليم و تربيت كشور هستند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها