حيات جديد دورهدبستاني آغاز شدهاست
گفتوگو با محمد ديمهور معاون آموزش ابتدايي وزارت آموزش و پرورش
از مكتبخانههاي محلي تا مدارس هوشمند با امكانات خاص و پيشرفته، ميتوان اهميت آموزش در سنين كودكي را پي برد. آموزش در مقطع ابتدايي در تمام كشورها از اهميت ويژهاي برخوردار است و حتي برخي كارشناسان اهميت آموزش در دوره ابتدايي را بيشتر از آموزش دانشگاهي ميدانند، چرا كه رشد عقلي دانشآموز در اين سنين اتفاق ميافتد و شخصيت فرد در همين سالها شكل ميگيرد. اما همواره در سيستم آموزشي ايران اين انتقاد وجود داشته كه در اين دوره از آموزش، تئوري غلبه دارد بر لمس عملي و واقعي مواد آموزشي. دانشآموزان تا چند سال پيش كه سيستم سنجش كيفي وارد سيستم آموزشي شد، دلهره و نگراني كسب نمره را داشتند و اين مانع از تجربه كودكي در اين سنين ميشد. اما در حال حاضر معاون آموزش ابتدايي وزارت آموزش و پرورش از تمهيدات اين وزارتخانه براي بهبود كيفيت و ارتقاي سطح آموزش در اين دوره ميگويد. گفتوگويي داشتيم با محمد ديمهور معاون آموزش ابتدايي وزارت آموزش و پرورش در خصوص چالشها و مشكلات اين معاونت در سه سال گذشته، در كنار اين صحبتها گزارشي هم از عملكرد اين معاونت در دوران مديريت او ارايه شد.
در حال حاضر چند دانشآموز مقطع ابتدايي در كشور در حال تحصيل هستند؟
دوره ابتدايي عملا شامل دو دوره تحصيلي است، يك دوره پيش دبستاني كه بيشتر بچههاي سنين چهار سال و پنج سال تمام را شامل ميشود كه تحت پوشش معاونت ابتدايي تحت عنوان پيشدبستاني است كه كودكان 4 و 5 سال تمام در اين دوره در مراكز پيش دبستاني در مناطق مختلف آموزشهاي خاص مهارتي كه ويژه اين دوره تعريف شده است را ميبينند. تعداد نوآموزان اين دوره در سال تحصيلي گذشته 750 هزار نفر بوده، و اين در حالي است كه پوشش تحصيلي ما در سال گذشته رسيده به 57 درصد نوآموزان پيش دبستاني. به اين معنا كه 57 درصد از بچههايي كه شرايط حضور در كلاسهاي پيشدبستاني را داشتند. در سال گذشته در مراكز پيشدبستاني وابسته به آموزش و پرورش ثبت نام كردند. اين 57 درصد نسبت به سال شروع دولت يازدهم كه سال 92 بوده حدود 18 درصد رشد داشته. در سال 92 پوشش پيشدبستاني ما 38/2 درصد بوده و الان رسيده به 57 درصد. دوره ديگر تحصيلي در اين معاونت، دوره ابتدايي است، در سال تحصيلي گذشته 7422 هزار نفر دانشآموز در دبستانهاي كشور در مدارس دولتي و غيردولتي ثبت نام كردهاند. پيش بيني ما براي سال تحصيلي 95 و 96 حدود 7700 هزار دانشآموز است.
طرح يا برنامه جديدي در معاونت ابتدايي آموزش و پرورش در دولت يازدهم اجرا شده است؟
در ارتباط با دوره اول يعني پيشدبستاني، حيات جديد دوره پيش دبستاني از دولت يازدهم بنيان گذاشته شد. دفتر پيشدبستاني در شروع كار دولت يازدهم در معاونت آموزش ابتدايي تاسيس شد. قبل از آن هم چنين بخشي وجود داشت اما به صورت زيرمجموعه بخش غيردولتي بوده، فعاليت پيشدبستاني متمركز بوده در حوزه معاونت مدارس غيردولتي اما با شروع دولت يازدهم اين دفتر به طور مستقل و به صورت يك اداره كل تاسيس شد و از همان ابتدا هدف بر اين بود كه در مناطق محروم و دوزبانه كشور به ويژه براي ارايه خدمات پيشدبستاني توجه جدي كنيم كه 18 درصد پوشش تحصيلي كه اشاره كردم افزايش پيدا كرده، اين رقم يك رشد جهشي محسوب ميشود. در سال تحصيلي آينده هم پيشبيني ما اين است كه اين رقم حداقل به 65 درصد برسد براي مقطع پيشدبستاني. از اقداماتي كه در دوره پيشدبستاني انجام شده تهيه ضوابط و آييننامهها و مقررات براي تصويب شوراي عالي بوده، بعضي از اين ضوابط تصويب شده، دستورالعملها و آييننامههاي اجرايي به استانها ارسال شده و همچنين در سال جاري يك رديف مستقل اعتباري براي دوره پيش دبستاني توسط دولت به مبلغ 500ميليارد ريال پيشبيني شده است. پيشبيني ما اين است كه با اين رقم بتوانيم حداقل 150 هزار نفر دانشآموز را در مناطق دوزبانه كشور تحت پوشش رايگان پيشدبستاني ببريم و حدود 50 هزار نفر كودك را در مناطق محروم كشور از آموزش رايگان پيشدبستاني برخوردار كنيم. اتفاق ديگر افزايش نرخهاي دسترسي ما بوده، يعني پوشش تحصيلي ما در دوره ابتدايي از 3/98 (نود و هشت و سه صدم) درصد در سال 92 به 6/98 (نود و هشت و 6 صدم) رسيده است و اين رشد قابل توجهي است. نرخ خالص جذب پايه اول ما هم حدود 5/1 (يك ونيم) درصد افزايش داشته. برنامهاي تحت عنوان انسداد مبادي بيسوادي را از بهمن 92 شروع كردهايم. براي جذب كودكان خارج از مدرسه اعم از بچههايي كه فرصت حضور در مدرسه پيدا نكردهاند كه ما به آنها ميگوييم بازماندگان از تحصيل يا كودكاني كه در مدرسه بودهاند و به هر دليلي ترك تحصيل كردهاند. دلايل اين ترك تحصيل هم ميتواند مسائل اقتصادي يا فرهنگي يا ازدواجهاي زودهنگام برخي دختران در مناطقي از كشور باشد. اين طرح از سال 92 شروع شده و با جديت توسط همكاران ما دنبال ميشود. در دو سال گذشته حدود 76 هزار كودكي كه خارج از مدرسه بودند از طريق اين پروژه به مدرسه باز گشتهاند. در بعضي استانها كه فراواني بيشتر بوده مثل استان سيستان و بلوچستان با مراجعه خانه به خانه همكاران در استانها قرار ميدهيم و اين افراد هم با مراجعه خانه به خانه و گفتوگو با خانوادهها و حل بخشي از مشكلاتي كه ممكن است باعث بازماندگي كودكان شده باشد آنها را به مدرسه برميگردانند. بخشي با عنوان شوراي ارتقا و بهبود شاخصهاي آموزش و پرورش مناطق محروم كشور در وزارتخانه تشكيل شده است، اين شورا در چهار استان كشور كه شاخصهاي هدفشان مقداري از ميانگينهاي كشوري پايينتر هستند مثل سيستان و بلوچستان، آذربايجان غربي، هرمزگان و كرمان. به طور مثال پوشش تحصيلي اين استانها پايين است، ميانگين پوشش تحصيلي ما در كل كشور 98/6 است، در استان سيستان و بلوچستان اين رقم حدود 88 درصد است نزديك به 10 درصد پايينتر از ميانگين كشوري، و سه استان ديگر هم همين وضعيت را دارند، ما توجه ويژهاي براي عدالت آموزشي و رفع محروميتها كنيم، اين شورا تشكيل شده، منابع خوبي با برنامههايي كه استانها داشتند در در اختيارشان قرار گرفته، هم در زمينه ساخت فضاي آموزشي و هم در زمينه تامين منابع مالي براي جذب كودكان و داير كردن فضاها و مدارس و هم در زمينه تامين نيروي انساني، به طور مثال براي استان سيستان و بلوچستان يك آزمون استخدامي برگزار ميشود كه ظرفيت آن 500 نفر است اين 500 نفر را در راستاي برقراري عدالت آموزشي و توسعه آموزش و پرورش از نظر دسترسي اختصاص داديم و اين روزها آزمون آن در حال برگزاري است. تصويب آييننامه كلاسهاي چند پايه از ديگر اقدامات ما بود. ما حدود 700 هزار دانشآموز در حدود 52 هزار كلاس چند پايه داريم. اينها عمدتا در مناطق روستايي و به ويژه مناطق محروم هستند و جمعيت دانشآموزي در بعضي مناطق آنقدر كم است كه ممكن است يك كلاس تشكيل شود با شش پايه. هيچ رابطه و مقررات مصوب شوراي عالي براي اين كلاسها وجود نداشت، اما از سال 93 آييننامه كلاسهاي چند پايه به تصويب شوراي عالي آموزش و پرورش رسيد. دبير خانهاي براي پيگيري اين آيين نامه و كيفيت بخشي به كلاسهاي چند پايه در استان خراسان رضوي تشكيل شد و ما در زمينه كاهش تعداد تعداد پايههاي يك كلاس درس كه حداكثر بايد سه پايه باشد و هم در كاهش جمعيت دانشآموزي، كيفيت بخشي به آموزش معلمان و موضوعاتي از اين قبيل و طراحي كلاسهاي سيار براي كلاسهاي چند پايه كمجمعيت از اقداماتي انجام شده، از جمله در كلاسهاي چند پايه ما به ازاي كلاسهاي بيشتر از سه پايه، به ازاي يك پايه بيشتر حقالتدريس جداگانه به معلم داده ميشود كه معلم در ساعات بعدازظهر با توجه به تنوع كتابهايي كه وجود دارد تدريس كنند تا دانشآموزان دچار عقبماندگي درسي نشوند.
اقداماتي هم در زمينه مدارس عشايري صورت گرفته است، اين مدارس تا به حال فاقد مقررات قانوني خاصي بودند، ممكن بود يك زماني به دليل مباحثي مثل توسعه شهرنشيني و اسكان عشاير يا هر موضوع ديگري موضوعيت آموزش و پرورش عشاير از بين برود، ما خوشبختانه در سال 94 اساسنامه مدارس عشايري را به تصويب شوراي عالي آموزش و پرورش رسانديم كه با امضاي رياستجمهوري ابلاغ شد. در اين اساسنامه عملا مدارس عشايري تثبيت شدند به گونهاي كه انحلال يك مدرسه عشايري بسيار كار سختي شده است و در يك پروسه كاملا قانوني قرار ميگيرد. سرانههايي كه آموزش و پرورش بايد به مدارس عشايري اختصاص دهد سه برابر مدارس عادي خواهد شد. به معلمان مدارس عشايري امتيازات ويژهاي تعلق ميگيرد، از جمله اعطاي حق كوچ به معلمان عشاير كوچرو، افزايش سختي كار اين معلمان و مزايايي از قبيل كاهش تراكم، به اين معنا كه اگر مقررات ميگويد حداقل تعداد دانشآموزان براي تشكيل كلاس 10 نفر باشد، در مورد مناطق عشايري اين تعداد تا 5 نفر كاهش پيدا ميكند و با 5 نفر هم كلاس تشكيل ميشود. اين اقدام در راستاي عدالت آموزشي است. همچنين در بحث تجهيز مدارس عشايري، در دوره ابتدايي اين مدارس به تجهيزات فناوري اطلاعات و لپتاپ مجهز هستند. بسياري از مدارس عادي ما اين امكانات را ندارند اما در مدارس عشايري اين اولويت ما بوده. اقدام بعدي در زمينه توسعه توانمنديها حرفهاي معلمان است، آموزشهايي كه به معلمان داده ميشود، معلماني كه 6 سال يا كمتر تجربه كاري دارند، عمدتا در سال 91 و بعد از اقدام شتاب زده كه براي ايجاد پايه ششم وارد آموزش و پرورش شده بودند، بعضي از معلمان رشتههاي تحصيليشان با نياز و تخصصهاي مربوط به دوره ابتدايي مرتبط نبود و از نظر مهارتها و فعاليتهاي حرفهاي هم نياز به تقويت داشتند. طرحي در راستاي توانمندسازي معلمان دوره ابتدايي برگزار شد.
در دوره ابتدايي هم چيزي نزديك به 400 هزار عوامل در دوره ابتدايي داريم، نزديك به 280 هزار نفر معلم در اين مقطع داريم و بقيه همكاران هم در پستهاي مديريتي و معاونتهاي آموزشي و پرورشي و... زحمت ميكشند، كه براي اين همكاران هم برنامههاي آموزشي تدارك ديدهايم، البته آموزش كاركنان در وزارت خانه به عهده مركز نيروي انساني است. در عين حال ما در دوره ابتدايي براي كارهايي مثل ارزشيابي توصيفي، كلاسهاي چند پايه و آموزشهاي مربوط به دانشآموزان دير آموز و كودكان داراي نياز ويژه كه در آموزش و پرورش عادي به عنوان «آموزش فراگير- تلفيقي» به اين معنا كه دانشآموزاني كه ناشنوا يا نابينا هستند يا مشكلات ديگري دارند در مدارس عادي تحصيل ميكنند، اما در اين مدارس معلمان رابطي هستند كه در زمينه آموزش كودكان خاص (كه هفت گروه هستند) متخصص هستند كه به معلم اصلي كلاس براي آموزش موثر اين كودكان كمك ميكند. سال گذشته سنجش بدو ورود حدود 100 هزار نفر را به مدارس ابتدايي در مقطع پيشدبستاني انجام داديم و امسال 50 درصد دانشآموزان پيشدبستاني سنجش بدو ورود خواهند داشت. بچهها قبل از اينكه وارد دبستان شود و هنگام ثبتنام فرمي در اختيارشان قرار ميگيرد كه بايد در مراكز سنجش وابسته به سازمان آموزش استثنايي، در اين مراكز آمادگي جسماني و سلامت و آمادگي تحصيلي و هوش دانشآموزان مورد سنجش قرار ميگيرد و اگر مشكلي وجود داشته باشد به مراجع تخصصي ارجاع داده ميشوند كه در طول دوران تحصيل از نظر آمادگيهاي تحصيلي و جسمي براي مدرسه و معلمان شناخته شده باشند. اينكه قبل از ورود دانشآموز به مقطع پيشدبستاني اين سنجش انجام ميشود به اين دليل است كه بتوانيم در طول دوره يك ساله پيشدبستاني بتوانيم مداخلات براي بهبود را در همين يك سال انجام دهيم، يك فرصت طلايي در اين يك سال براي ما و خانواده وجود دارد كه اگر كودكي دچار مشكل يادگيري يا ذهني و جسمي بود، در يك سال پيشدبستاني مديريت شود تا آماده شوند براي ورود به دبستان.
در مسير اجراي طرحها و برنامههايتان با چه چالشهايي روبهرو بودهايد؟
يكي از مشكلات اصلي ما بحث نيروي انساني است. هم كمبود نيروي انساني در دوره ابتدايي و هم نياز به آموزشهاي بسيار متنوع و مورد نياز همكاران در دوره ابتدايي. سهميههايي در دانشگاه فرهنگيان به تربيت معلم ابتدايي اختصاص پيدا كرده است، و اول مهر امسال 3 هزار نفر از فارغالتحصيلان دانشگاه فرهنگيان وارد سيستم آموزش دوره ابتدايي خواهند شد. اما اين تعداد در مقايسه با آمار بازنشستههاي ما و كمبودهايي كه وجود دارد، مكفي نيست. تلاشي صورت گرفته كه دولت مجوز برگزاري آزمون استخدامي را صادر كند، تا بتوانيم همكاران بيشتري در رشتههاي مرتبط براي مقطع ابتدايي جذب كنيم. در زمينه آموزش هم امسال در منابع مركز نيروي انساني وزارت آموزش و پرورش بخشي از اعتبارات تامين شده براي آموزش معلمان و در انتظار تخصيص اين منابع هستيم. چالش بعدي ما كم بودن ارتباط موثر خانوادهها با مدرسه است. اين چالش بسيار جدي است. خانوادهها و جامعه بايد بدانند كه آموزش و پرورش و مدرسه درست است كه مركز هدايتگر جريان تربيت است اما تربيت به مدرسه محدود نميشود. خانوادهها هم بايد در جريان تربيت فرزندانشان نقش موثري ايفا كنند و اين نقش موثر جز از طريق همراهي با مدرسه و ارتباط سازمان يافته با مدرسه به وجود نخواهد آمد. به همين دليل يكي از برنامههايي كه ما شروع كردهايم اين است كه كليه والدين دانشآموزان پايه اول حتما بايد در هفته سوم شهريور در مدارس حضور پيدا كنند و يك دوره آموزشي را بگذرانند. يك بخشي از اين دوره در مهرماه خواهد بود و در طول سال تحصيلي هم هر ماه يك نوبت با معلمان و عوامل مدرسه مرتبط خواهند بود. ثبتنام دانشآموزان پايه اول در صورت عدم حضور والدينشان در دوره آموزشي هفته سوم شهريور، قطعي نخواهد شد.
موضوع بعدي تامين منابع براي مدرسه است. دولت خوشبختانه اعتبارات خوبي تخصيص داده است. مجلس امسال يك رديف ويژه براي تامين سرانه مدارس اختصاص داد. اما اينها مكفي نيستند. مدارس ما در مناطق مختلف كشور كماكان نياز دارند كه سازمانها و نهادهاي عمومي و دولتي و هم خود مردم كمك كنند. سرمايهگذاري در امر تعليم و تربيت يك مسووليت اجتماعي براي شركتها و سازمانهاست و همين طور يك مسووليت مدني براي خانوادههاست كه براي فرزندانشان سرمايهگذاري كنند. البته ما همواره تاكيد داريم كه هنگام ثبت نام هيچ مبلغي از والدين دريافت نشود، اما اگر مدرسهاي از والدين تقاضاي مشاركت ميكند طبيعي است كه اين مشاركت در راستاي توانمندسازي و تعالي فرزندانشان است.
يكي از طرحهايي كه در سالهاي اخير در وزارت آموزش و پرورش ارايه شد، طرح تحول آموزش بود، در اين طرح معاونت ابتدايي چقدر سهم داشته؟ اجراي طرح را تا به حال چطور ارزيابي ميكنيد؟
سند تحول بنيادين آموزش پرورش، يك مبناي دقيق و درستي است براي توسعه آموزش و پرورش جمهوري اسلامي ايران. سند تحول بسيار وسيع است با تكاليف بسيار متنوع، به عنوان چشمانداز 1404 آموزش ايران و به ما ميگويد در مقاطع مختلف ابتدايي و متوسطه و فعاليتهاي مدرسهاي و جريان تربيت به چه صورت بايد باشد. جهشها و تغييراتي كه بايد صورت بگيرد براي تحول آموزش.
تاكيدات بسيار زيادي بر اين دارد كه دوره ابتدايي به عنوان يك دوره اساسي و يك دوره پايه بايد از همه جهات در اولويت توجه قرار گيرد. در اين سند به صراحت قيد شده كه در تامين نيروي انساني، دوره ابتدايي بايد در اولويت قرار بگيرد. بنابراين هيچ جايگاهي نبايد اين تكليف صريح سند را كه مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي است و رهبري مكررا بر آن تاكيد داشتند، و همه صاحبنظران آموزش و پرورش روح كلي سند را قبول دارند و اصرار دارند بر اجراي آن. بايد مراعات كنيم و روي اجراي آن حساسيت داشته باشيم و با تصويب برخي مقررات ورود نيروهاي غيرمرتبط به دوره ابتدايي را سبب نشويم، چرا كه باعث لطمه زدن به يادگيري دانشآموزان و از بين بردن پايههاي يادگيري در آنها ميشود. نكته ديگري كه مورد تاكيد سند است، اين است كه در تامين و تخصيص منابع دوره ابتدايي بايد در اولويت باشد. وزارت آموزش و پرورش و دولت اگر قرار است اعتباري را در نظر بگيرد و منابعي را اختصاص بدهد بايد در وهله اول به دوره ابتدايي توجه كند. اما اتفاقي كه در سال 91 افتاد و تغيير ساختاري در آموزش و پرورش و ايجاد پايه ششم، به اين دليل كه ملزومات اين تصميم آماده نبود، باعث ايجاد زنجيرهاي از مشكلات براي آموزش و پرورش كشور شد. باعث ايجاد كمبود در حوزه نيروي انساني شد، حدود 48 هزار كلاس درس به دوره ابتدايي اضافه شد و طبيعي است كه به همين مقدار معلم نياز بود. فضاي آموزشي ما با كمبود مواجه شد، چون جمعيت دوره ابتدايي افزايش داشت. در حال حاضر هم حداقل سالانه 200 هزار نفر به دوره ابتدايي اضافه شده است و معناي اين آمار اين است كه ما بايد فضاي آموزشي مكفي هم داشته باشيم. از طرفي تجهيزات آموزشي را به دليل نبود منابع و اولويت دادن به تامين فضاي آموزشي، نتوانستيم ارتقا دهيم. يكي از موضوعات اساسي ما در اين چند سال مديريت كردن مسائل ناشي از اين تصميم در سمت و سوي بهبود دادن به آنها بوده. ما نظام دورهاي را در دوره ابتدايي اجرا كرديم كه از موفقيتهاي آموزش و پرورش در دولت يازدهم بوده، به اين معنا كه در حال حاضر حدود 60 درصد از مدارسي كه جمعيت آنها بالاي 200 نفر است، دورهاي كردهايم، به اين معنا كه دوره اول دانشآموزان پايه اول تا سوم در يك مدرسه مستقل و دوره دوم يعني پايههاي چهارم و پنجم و ششم در يك مدرسه ديگري تحصيل ميكنند. در اين طرح دانشآموزان سنين نزديكتري به هم دارند و تعداد پايهها هم كمتر است و مديريت به خصوص در حوزههاي تربيتي براي مديران راحتتر خواهد بود. در مدارس كمتر از 200 دانشآموز دورهاي كردن موضوعيت چنداني ندارد. اين يكي از چالشهاي ما بود كه تا حدودي مديريت شده است.
در مورد برنامه درسي در اين مقطع آموزشي چه تمهيدات و برنامهاي داشتيد؟
در مورد برنامه درسي هم تقريبا برنامه درسي در دوره ابتدايي تثبيت شد. تغييرات كتابها و محتواي آنها در هر 6 پايه تمام شد و آموزشهايي كه لازم بود به معلمان در زمينه كتابهاي درسي داده شود، داده شده. سال گذشته درسي داشتيم به نام «كار و فناوري»، اين درس از زماني كه در پايه ششم ابتدايي ارايه شد، تجهيزات رايانهاي را نياز داشت و دانشآموزان بايد با برنامههاي كامپيوتري آشنا ميشدند. اما در بسياري از مدارس ما رايانه و امكانات مورد نياز اين درس وجود نداشت. سال گذشته 23 ميليارد تومان اعتبار با اولويت مناطق محروم به خريد رايانه و تجهيز مدارس اختصاص پيدا كرد، براي اينكه در كلاسهاي پايه ششم اجراي درس كار و فناوري ميسر شود. امسال هم 28 ميليارد تومان براي تجهيز مدارس و كلاسهاي درس اختصاص پيدا كرد. براي تهيه كيتهاي آموزشي براي كيفيت بخشيدن به جريان آموزشي و تجهيزات كلاسي و هوشمندسازي كلاسهاي درس.
بازخورد اجراي تغييرات در دوره ابتدايي و اضافه شدن پايه ششم چطور بود؟ خانوادهها و دانشآموزان با اين طرح چطور برخورد كردند؟
اين اتفاق يك تغيير ساختاري بود كه الزاما اولويتي هم نداشت و اين تغيير ساختار مشكلاتي را ايجاد كرد. اگر اين تغيير در جاي درست خود و بعد از ايجاد زمينهها انجام ميشد طبيعي است كه ميتوانست وضعيت بهتري را ايجاد كند. اما به اين دليل كه بدون تمهيدات لازم و پيشبيني شرايط بعد از اجرا انجام شد مشكلات زيادي را ايجاد كرد. خانوادهها طبيعي است كه عكس العملهايي داشتند. دانشآموزان هم همين طور، به خصوص در پايههاي بالاتر. اما سعي ما بر اين بوده كه اين اتفاقي كه در دوره مديريت پيشين در مورد آن تصميمگيري شد را مديريت كنيم و به سمت مطلوب حركت كنيم.
پايه ابتدايي يكي از حساسترين پايههاي آموزشي است، انتقادي كه همواره به اين دوره ميشود اين است كه تئوري محور است و دانشآموزان با مسائل عملي آموزش درگير نميشوند، براي تغيير در اين زمينه چه تصميماتي گرفته شده؟ چقدر زيرساختهاي موجود اجازه ايجاد تغيير در اين زمينه را ميدهند؟
ما بايد در دوره ابتدايي كه اساس و اركان يادگيري و جهتگيريهاي ذهني دانشآموزان براي يادگيري شكل ميگيرد، هر اتفاق مثبتي كه قرار است در طول عمر فرد در ارتباط با يادگيريهاي رسمي و غيررسمي، بيفتد، سمت و سو و چارچوبهاي ذهني دانشآموزان را در اين دوره بايد به سمت صحيح هدايت كنيم. در دوره ابتدايي اولويت ما آموختن مهارتهاي زندگي است. ما در دوره ابتدايي به دنبال آموزشهاي تخصصي نيستيم. محتواهاي درسي وسيلهاي هستند براي ايجاد و تقويت مهارتهاي اساسي زندگي در دانشآموزان، به همين دليل در دوره ابتداي نظام ارزشيابي را تغيير دادهايم. از ارزشيابي كمي و لحظهاي و نمرهاي كه باعث ايجاد استرس ميشود و سنجش بسيار نا مطلوبي است در يك لحظه از عملكرد يك سال دانشآموز و بهداشت رواني دانشآموزان را به خطر مياندازد و اصالت را به نتيجه محور بودن فعاليتها ميدهند. در صورتي كه ما ميخواهيم بچهها در دوره ابتدايي زندگي كنند و در جريان زندگي مهارتهاي اساسي را بياموزند. از يك آرامش خاطر برخوردار شوند. در حال حاضر ارزشيابي ما كيفي توصيفي است. يعني دانشآموز از لحظهاي كه وارد مدرسه ميشود معلم با ابزار مختلف دانشآموز را ارزيابي ميكند و هر دانشآموز با خود سنجيده ميشود. ضمن اينكه ما كتابهاي درسي را از حافظه محوري به سمت موضوع محوري و يادگيري عملياتي پيش ببريم، اصطلاحا به نام «يادگيري تجربي و پروژهمحور» ميشناسيم كه بچهها با انجام دادن يك فعاليت آموزش ميبينند. البته ما تا رسيدن به استانداردهاي لازم براي اين گونه از يادگيري فاصله داريم. بايد تجهيزات مناسب آموزشي وجود داشته باشد. رايانه و اينترنت و كلاسهاي بزرگ و زمين بازي و كتابخانه و بسياري از ملزومات ديگري كه اميدواريم به مرور در مدارس ما ايجاد شود.