نه سياستزدگي نه سياستزدايي
ابتذال سياست
عظيم محمودآبادي
با وجود اينكه جامعه ايران مشهور به صفت «سياستزدگي» است اما اخيرا يكي از جامعهشناسان سرشناس كشورمان در تحليلي بحث «سياستزدايي» را مطرح كرد و گفت كه از جامعه ايران سياستزدايي شده است. البته هستند برخي تحليلگران كه اين دو مفهوم را به يك معنا ميگيرند اما يكي انگاشتن مفهوم «سياستزدگي» با «سياستزدايي» چندان دقيق به نظر نميرسد. مگر اينكه كساني كه به نظر فوق قايل هستند منظورشان اين باشد كه «سياستزدگي» و «سياستزدايي» آفاتي هستند كه از ريشههاي مشتركي به وجود ميآيند كه البته اين بحث ديگري است. اما براي روشنتر شدن بحث ابتدا به تعريف هر يك از اين دو مفهوم ميپردازيم تا بعد ببينيم آيا جامعه ايران در حال حاضر مورد سياستزدايي قرار گرفته يا همچنان ميتوان آن را موصوف به «سياستزدگي» دانست؟
1- مفهوم «سياستزدگي» به معناي سياسي شدن مسائلي در جامعه است كه ماهيتي غيرسياسي دارند. بدبيني به سياست در جامعه ما سابقهاي طولاني دارد و اين بدبيني باعث شده هر نقصان و مسالهاي كه در هر حوزهاي وجود دارد به نوعي با سياست گره زده بلكه از چشم آن ديده شود. البته هر مسالهاي غيرسياسي مستعد تبديل شدن به مسالهاي سياسي است چنانچه به باور كارل اشميت يكي از برجستهترين نظريهپردازان سياسي در قرن بيستم «حتي مقولات به ظاهر غيرسياسي مستعد آن هستند كه سياسي شوند.» (كارل اشميت، مفهوم امر سياسي، ترجمه سهيل صفاري، نشر نگاه معاصر، 1392، ص 33) .
2- اما معنايي كه از «سياستزدايي» فهم ميشود اجرايي كردن سياستهايي است كه بخواهد توجه و حواس مردم را از سياست و امر سياسي پرت كند. اين نگاهي است كه برخي تحليلگراني كه بيشتر دغدغههاي عدالت اجتماعي دارند در مورد وضعيت امروز جامعه ايران قايل هستند. اين همان چيزي است كه يوسف اباذري، جامعهشناس صاحبنام هم در سخنراني جنجالي خود به آن پرداخت و مدعي شد كه دولت و مردم هر دو دست به دست هم دادهاند تا از جامعه سياستزدايي كنند. اين نگاه قبل از اباذري هم وجود داشت و معتقد بود سياستهايي در حال اجرايي شدن است كه آنقدر مردم را درگير محاسبات معيشتي و رفتاريهاي اقتصادي و روزمره كند تا به طور كلي سياست را فراموش كند و حساسيتي نسبت به آن نداشته باشد. البته اباذري ادعاي خود را مجهز به استدلال و مستنداتي ديگر نيز ميكند. وي ورود ورزشكاران و هنرمندان به عرصه سياست را از جمله سياستهايي ميداند كه در راستاي سياستزدايي از جامعه ايران در حال اجرايي شدن است. در ميزگردي كه به تازگي در يكي از شبكههاي رسانهاي جهاني برگزار شد آنجا هم ميهماناني كه به عنوان تحليلگر حضور داشتند مساله تنزل سطح سياستمداران در كشورهاي امريكايي و اروپايي را مطرح كردند تا جايي كه مشخصا يكي از تحليلگران گفت سطح سياست در جوامع ما تنزل پيدا كرده است و تحليلگري ديگر با رد ادعاي او گفت: «واقعيت اين است كه سطح سياست تنزل پيدا نكرده بلكه سطح فعالان سياسي تنزل پيدا كرده است؛ چنانچه ميدانيم شخصيت سياسي باراك اوباما، رييسجمهور ايالات متحده به مراتب پايينتر از هري اس ترومن رييسجمهور اسبق اين كشور است و همچنين ديويد كامرون، نخستوزير بريتانيا نيز داراي شخصيتي پايينتر از مارگارت تاچر، نخست وزير اسبق اين كشور است.»ورود ورزشكاران و هنرپيشگان به سياست – چه در موضع اكتيويست و چه در موضع تاثيرگذاري- جنجالسازي بر سر پيادهروي يا قدم زدن وزير امور خارجه كشورمان با يكي از همتايان غربي خود، تلاش براي تبديل كردن مساله آب و هواي برخي استانهاي جنوبي كشور به بحراني سياسي و بسياري مسائل ديگر از اين دست همه و همه مصاديقي هستند كه نشاندهنده ابتذال سياست است و نه لزوما ارادهاي براي غيرسياسي كردن جامعه ايران.