• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4904 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۲۸ فروردين

به مناسبت پخش اينترنتي سريال‌هاي كمدي

عاقبت تلخ واژه طنز

فاروق مظلومي

در سال 2001 سوزان سانتاگ هنگام دريافت يكي از جوايز ادبي سخنراني مهمي داشت كه با نام وجدان كلمات - The Conscience of Wordsمعروف است و يكي از بخش‌هاي مهم كتاب «رمان‌نويس و استدلال اخلاقي» را شامل مي‌شود. اين كتاب كه با ترجمه رضا فرنام توسط نشر ثالث منتشر شده است با يك مقدمه، ده مقاله، يك گفت‌وگو و پنج سخنراني كه اغلب آنها درباره ادبيات هستند شكل گرفته و در كنار ادبيات، ديدگاه‌هايي از سانتاگ در مورد عكاسي، سينما، آزادي بيان و سياست ديده مي‌شود. نظر سانتاگ درباره پاسترناك، داستايوفسكي، آلبركامو و سخنراني زيبايش با عنوان «ادبيات آزادي است» هم از قسمت‌هاي خواندني اين كتاب مهم است. امكان ندارد اسم باريس پاسترناك  1960- 1890 شاعر و رمان‌نويس صاحبنام روسي را بخوانيم و ياد فيلم دكتر ژيواگو كه به نظر ميلان كوندرا يك فيلم كيچ از يك رمان باشكوه است نيفتيم باز به قول كوندرا «بيچاره پاسترناك».

 از اين حاشيه‌هاي جذاب و سرگرم‌كننده كه بگذريم در بخش‌هايي از سخنراني وجدان كلمات مي‌خوانيم. 
«ما نويسندگان اضطراب واژگان داريم. واژه‌ها معنا دارند. واژه‌ها اشاره مي‌كنند. آنها پيكانند. واژه‌ها مي‌توانند گسترش يابند يا فرو ريزند. مي‌توانند از بوي بد انباشته شوند.» «مثلا ما از واژه صلح مفاهيم مختلفي مانند نبودِ نزاع و درگيري، فراموش كردن، بخشايش، خستگي، فرسودگي، بغض، كينه و... مراد مي‌كنيم.»
قطعا صلح مي‌تواند حاصل فرسودگي يا بخشيدن باشد و حتي بغض و كينه عميقي مي‌تواند با صلح پنهان شود. با اينكه واژه صلح مجموعه‌اي از مفاهيم متناظر يا متضاد را به همراه دارد اما مفاهيم غالب به كلمه صلح، شكست و پيروزي است. شكي نيست واژه‌هاي طيف هر واژه به نسبت روح و اتمسفر جامعه تغيير مي‌كند.
ما از واژه طنز چه چيزهايي را دريافت مي‌كنيم. از واژه تلويزيون به كجا رسيديم؟ از واژه پلتفرم و اينترنت به كجاها خواهيم رسيد؟ 
استاد منشي‌زاده شاعر، نظريه‌پرداز و طنزنويس فقيد در يكي از ضيافت‌هاي علمي معروفش در تبيين طنزنويسي اين‌گونه مي‌گويد: 
«انديشيدن مشكل است و خوب انديشيدن مشكل‌تر و مشكل‌تر از آن طنز انديشيدن است. درحالي كه مشكل‌تر از آن بر زبان آوردن طنز و از آن مشكل‌تر يك چيز است و آن نوشتن طنز است.»
ايشان در گفت‌وگو با شهرام پارسا مطلق در شماره 835 روزنامه «پيام ما» طنز را بيشتر معرفي مي‌كنند: 
طنز و شعر دو روي يك سكه‌اند. بهترين شعر آن است كه طنز داشته باشد و بهترين طنز آن است كه شاعرانه باشد. هجو و هزل مربوط به نظم است نه شعر؛ چون شعر خوابي است كه در بيداري مي‌بينيم و مطلقا منطقي نيست و مربوط به حس است نه عقل، در حالي كه نظم مربوط به عقل و منطق است. در همه جاي جهان، بهترين شاعران بهترين طنزپردازان هستند مثلا در ايران شيخ سعدي بهترين طنزپرداز است؛ همچنان كه حافظ هم در شعرش طنز فراوان دارد. شعر في‌الواقع آدم را گول مي‌زند و مربوط به حقيقت است نه واقعيت. در حالي كه نظم به واقعيت مربوط مي‌شود. هزل يك مقوله منظوم است.
كساني كه خواسته‌اند مقولات معقول را بيان كنند آن را در قالب وزني ريخته‌اند تا در ذهن بماند. من اخيرا متوجه شدم كه مردم در طنز، اشتباه رفته‌اند يا ما در طنز اشتباه رفته‌ايم، چرا‌كه طنز في‌الواقع همان شعر است و همان شعر، طنز. ولي امروز حرف‌هاي عجيب و غريبي مي‌شنويم مثلا اينكه اين فيلم طنز است يا اين تئاتر طنز است. بعضي‌ها هم پا را فراتر مي‌گذارند و مي‌گويند اين نمايشنامه طنز است و ما دوست داريم به ايشان بگوييم شما به جاي عسل، زنبور عسل مي‌خوريد چرا‌كه نمايشنامه خود طنز نيست بلكه به وسيله بازيگران به طنز تبديل مي‌شود. اگر نمايشنامه را از نظر بلينسكي -‌ويساريون گريگوريويچ بلينسكي- منتقد ادبي، فيلسوف و زبان‌شناس شهير روس (1848-1811) -نگاه كنيم يك اثر مي‌تواند طنز باشد ولي از نظر استانسيلاوسكي به جاي طنز بايد گفت يا كمدي است يا تراژدي. كمدي، مربوط به هنرهاي نمايشي و طنز مربوط به هنر نوشتار است. نكته غم‌انگيز اينجاست كه هر چيز خوب را اين روزها طنز مي‌خوانند در حالي كه مگر آثار داستايوفسكي يا تالستوي طنز دارد؟ چخوف، طنز دارد. قبل‌ها مي‌گفتند در يك اثر بايد اقتصاد مطرح باشد البته به تقليد از بالزاك نويسنده مورد توجه كارل ماركس. طنز خوب است ولي لزوما هر اثر موفقي هم حاوي طنز نيست مثلا رمان «در جست‌وجوي زمان گمشده» كه بزرگ‌ترين رمان قرن بيستم است اما طنز ندارد.»
تعريف دلگشاتر از تعريف فوق در مورد طنز در رساله دلگشاي عبيد زاكاني وجود دارد و تعاريف متعدد علمي ديگر را مي‌توان در مراجع مختلف يافت. 
حالا كه شكوه واژه طنز را بيشتر دريافتيم، ببينيم آنها كه فكر مي‌كنند موفق به ساخت سريال طنز يا به عبارت صحيح‌تر سريال كمدي شده‌اند چه بلايي بر سر اين واژه آورده‌اند. 
كمي زود بود تا شخصيت پلتفرم‌ها و سريال‌هاي طنز اينترنتي تبيين شود اما شد. اين پلتفرم‌ها ثابت كردند در ساخت كمدي هم دنباله‌رو تلويزيون هستند. آنها با ساخت به اصطلاح سريال‌هاي طنز شكوه اين واژه را به خطر انداخته‌اند. دراكولا يك نمونه از اين سريال‌هاست كه با تفاخر طنز سازگار نيست و در حوزه هجو و هزل هم نمي‌گنجد، چرا‌كه هجو و هزل هم گونه‌هايي از نوشتار با فرم‌هاي متقن و موثر هستند. سريال‌هايي مثل هيولا، دراكولا يا برنامه‌هاي خندوانه يا دورهمي نوعي فرصت‌طلبي از بعضي فضاهاي گروتستيك- فضاي معلق بين طنز و اندوه و وحشت- موجود در جامعه است. درست است ما وقتي مي‌شنويم آقازاده‌اي در يك آتليه نقاشي عكس سهراب را به عنوان همسر خانم نقاش شناسايي مي‌كند خنده‌مان مي‌گيرد ولي از طرفي اين اتفاق وحشتناك و اندوهناك هم هست. سريال‌هاي موجود در بازارهاي اينترنتي با خنثي‌سازي يا تقليل وحشت و اندوه رويدادهاي مشابه، آنها را در حد يك بسته خنداننده روانه خانه‌ها مي‌كنند. يادمان نرفته است در بخشي از برنامه خندوانه به نام «نينيرو» پدرهاي عزيز در يك مسابقه ناضرور و عجيب اقدام به درآوردن لباس نوزادان خود مي‌نمودند و بعد تن نوزاد خود را با لباس تهيه‌شده از طرف اسپانسر مي‌پوشاندند اما آنچه هنوز عريان است و كسي نمي‌تواند آن را پوشش دهد اين است كه كجاي اين ماجرا جذاب است كه به خاطر برنده شدن در يك مسابقه با فشار و خشونت لباس نوزاد خود را دربياوري و دوباره با همين وضعيت و رفتار جنگي، لباسي را كه پوستر برنامه است تن نوزاد بي‌دفاع بكني؟ بينندگان اين برنامه احتمالا شاهد گريه بعضي از اين كودكان بوده‌اند كه وسط هياهو و جيغ و داد حضار و رفتار ويتريني مجري، نوزاد عزيز فشار تعويض لباس را تجربه مي‌كرد. اين‌گونه بود كه واژه خشونت هم به طيف واژگاني طنز اضافه شد. حتما پوستر بسته اينترنتي دراكولا را در بزرگراه‌هاي تهران ديده‌ايد. پوستر دراكولا با آن تصاوير متظاهر به قدرت و پول نوعي دهن‌كجي به مردمي است كه تحت فشار اقتصادي شديد هستند. در اين سريال‌ها قرار است ما به دردهاي‌مان بخنديم و به قول طرفداران اين سريال‌ها در ايام قرنطينه سرگرم شويم. 
اين‌گونه است كه واژه طنز طيفي از واژه‌هاي سخيف را دور خودش جمع مي‌كند و بو مي‌گيرد. واژه‌هايي مانند: دم‌دستي، سرپايي، آبكي، بزن در رو، فرصت‌طلبي، وحشت، اندوه و....
 لطفا تا اطلاع ثانوي به قول خودتان سريال طنز نسازيد چون وقتي سريال جدي مي‌سازيد خنده‌دارتر است. تاريخ تصوير به ياد خواهد داشت كه ساخت سريال‌هاي طنز چقدر مي‌تواند وحشتناك و اندوهناك باشد. 
من از پوستر طنزآميز سريال دراكولا مي‌ترسم. كلا من از هيولا و دراكولا مي‌ترسم و از ترك ديوار و هندوانه خنده‌ام نمي‌گيرد. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون