• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4097 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۵ خرداد

نگاهي به تاثير ترجمه در رشد انديشه ايراني در گفت‌وگو با محمد ضيمران:

شكوفايي انديشه در سايه پويايي ترجمه

نوع نگاهي كه اولين‌بار در «صنعت ترجمه» ايجاد شد، بيشتر نگاه نخبه‌گرايانه بود

عطيه مناجاتي

 

 

بسياري از پژوهشگران براين باورند كه ترجمه درايران به ۳دوره تقسيم مي‌شود و در هر كدام ازدوران بنا برنياز جامعه آثاري از متفكران وقت به جا مانده كه سبب ورود انديشه غيرايراني به ايران شده است كه دراين بين موضوع حايز اهميت نقش و جايگاه ترجمه در رشد انديشه ايراني است. محمد ضيمران، مترجم و مولف آثاري نظير«فلسفه و نشانه‌شناسي اثرامبرتواكو»، «گذر از جهان اسطوره به فلسفه»، «نيچه پس از هايدگر، دريدا و دولوز» و«ميشل فوكو: دانش وقدرت» بر اين باور است كه هيچ دوره از صنعت ترجمه بر دوره‌اي ديگر مقدم نيست و هركدام از دوره‌ها بنا به نياز جامعه آن زمان برانديشه ايراني موثر بوده است. با وي درباره تاثير ترجمه بر انديشه ايراني گفت‌وگو كرديم كه در ادامه مي‌آيد.

 

باتوجه به ترجمه آثار مختلف فلسفي نظرتان درباره جايگاه و نقش ترجمه در رشد فرهنگ انديشه ايراني چيست؟

صنعت ترجمه درايران فراز و فرود‌هايي داشته اما از دوران مشروطيت نگاه به فرآيند ترجمه جدي‌تر شد و دريچه‌اي رو به فرهنگ ايران بازشد كه اين دريچه روشنفكران يا كساني را كه علاقه‌مند به مسائل سياسي و اجتماعي بودند، متاثركرد وچارچوبي به وجود آورد تا بتوانند به برداشت‌ها و جهان‌بيني بيرون از متفكران ايراني دسترسي پيدا كنند. بنابراين ترجمه در شكوفا كردن انديشه نقش بسزايي داشت و مسير را براي آموزش علوم مختلف هموار كرد. از اين حيث صنعت ترجمه بسيار قابل اهميت است.

دانستن اين امر نيزضروري است كه صنعت ترجمه شامل دو مرحله مي‌شود؛ يك مرحله ادبيات و متون ادبي را شامل مي‌شود، مرحله بعد شامل مسائل عمقي‌تر اجتماعي نظير فلسفه، سياست و اقتصاد است. در مرحله اول يعني ترجمه آثارو متون ادبي داستان‌هاي جذاب فرانسوي نظير «كنت مونت كريستو» به فارسي ترجمه شد كه اين آثارطرفداران بسيار زيادي درسطوح مختلف ايران پيدا كرد وخوانندگان بسيار گسترده‌اي را به خود علاقه‌مند كرد. اين امر در زماني كه مردم دوست داشتند رمان بخوانند سبب پويايي ترجمه شد و مردم ايران را با ژانر جديدي كه درواقع همان رمان غربي بود،آشنا كرد. ازاين حيث يك نوع ساختارشكني يا به تعبير ديگر بن‌فكني در نگاه ايراني‌ها شكل گرفت. به دليل اينكه قبل از ترجمه رمان‌هاي فرانسوي و اروپايي، داستان‌هايي كه در ايران نقل مي‌شد بيشتر جنبه عاميانه داشت. داستان‌هايي نظير «اميرارسلان نامدار» يا «حسين كرد شبستري» كه بيشتر از اينكه خوانده شوند، سينه به سينه نقل مي‌شدند. اما با وجود آمدن چارچوبي از ادبيات فرانسه كه با نام رمان ترجمه شد، دريچه تازه‌اي به زندگي و تجربه‌هاي فردي و جمعي جامعه گشوده شد كه اين دريچه قبل از آن زياد شناخته شده نبود.

در مرحله دوم صنعت ترجمه علاوه بر ادبيات، موضوعات سياسي و اقتصادي را دربر گرفت. اين آثار نيز نقش موثري روي انديشه ايراني داشتند و به گسترش آگاهي جهان بيرون از ايران نسبت به تجربيات كشورها و فرهنگ‌هاي غيرايراني فراهم آورد تا جايي كه زمينه دموكراسي‌خواهي و آزادي از طريق مقالات، كتاب وجزوه‌هاي متفكران غير ايراني به دست ايراني‌ها افتاد و در سال 1313 (كه دانشگاه تهران و مدرسه حقوق تاسيس شد) ضرورت نياز آگاهي ازعلوم سياسي روز آن زمان نيزاحساس شد و به اين وسيله دانشجويان با عقايد، باورها و جهان‌بيني غير ايراني در حوزه علوم سياسي، اقتصادي و حقوق آشنا شدند.

اساسا احساس نياز به ترجمه از كجا و چگونه پديدار شد؟

صنعت ترجمه در بدو ورود ابتدا در طبقات مرفه و بعد درسطح جامعه پديدارشد. به عبارت ساده‌تر قبل از اينكه سطوح مختلف جامعه را درگير كند بيشتر ميان درباريان مرسوم بود، آن هم دربارياني كه علاقه‌مند به خواندن رمان و آثار ادبي خارج از ايران نظير انديشه‌هاي «ويكتورهوگو» و رمان‌هاي مختلف و اشعاراشخاصي مانند« لامارتين » بودند. بنابراين نياز به ترجمه از دربار شروع شد و رفته رفته به اقشار متوسط جامعه نشات پيدا كرد.

از اين حيث نوع نگاهي كه اولين‌بار به ضرورت ترجمه ايجاد شده بود بيشتر نگاه نخبه‌گرايانه بود،اما رفته رفته به سطوح ديگر جامعه سرايت كرد. به‌خصوص همان‌طور كه از قبل اشاره شد بعد از تاسيس دانشگاه تهران صنعت ترجمه نقش بسيار كليدي در علوم طبيعي و انساني داشت. زيرا تا قبل از اينكه دانشگاه تهران افتتاح شود نگاه به علوم اجتماعي و اهميت به مسائل اجتماعي نگاه عميقي نبود و علوم اجتماعي يك رشته مستقل به شمار نمي‌آمد. اما زماني كه رشته و شاخه‌اي به نام علوم‌اجتماعي در دانشگاه تاسيس شد، علوم اجتماعي به خصوص مردم‌شناسي و جمعيت‌شناسي و بقيه رشته‌هاي ناشي از علوم اجتماعي زمينه را براي ترجمه آثار مكتوب انديشمندان غيرايراني فراهم كرد. اين موضوع در خصوص رشته حقوق نيز صدق مي‌كند. زيرا تا قبل از اينكه دانشگاه حقوق در ايران تاسيس بشود بيشتر مطالعات ما در اين شاخه سنتي و متمركز بر فقه و اصول بود. اما زماني كه دانشگاه حقوق بنا شد متفكران غربي كه در فرانسه درس خوانده بودند وقتي به عنوان مدرس به دانشگاه ايران ورود پيدا كردند نياز شناخت مباني فلسفه حقوق از زبان‌هاي فرانسه، آلماني و انگليسي به زبان فارسي احساس شد و به اين ترتيب رشته‌هاي علوم طبيعي و انساني بارور شد و در نهايت دستاورد‌هايي كه در غرب ايجاد شده بود درعلوم زيستي نيز از طريق صنعت ترجمه پديدار شد.

با اين تفاسير انديشه ايراني بيشتر متاثر از متفكران ايراني است يا غير ايراني؟

در حقيقت انديشه بومي بسيار محدود بود. به طور كلي تفكر موضوع گسترده‌اي است. براي مثال بحث آزادي همه انسان‌ها و جوامع را دربر مي‌گيرد همچنين با توجه به اينكه بشر از بدو تاريخ تا به امروز خواستار آزادي و برابري بوده و هست در اين مراد بايد بحث برابري و آزادي را دو انديشه ضروري دانست كه بشر نيازمند آن بوده وهست.

اما اين صورت‌بندي علمي آزادي و برابري تا قبل از اينكه كتاب‌هايي مانند «روح القوانين»، «قراردادهاي اجتماعي» روسو،«آزادي» جان استوارت و غيره ترجمه نشده بود برداشت‌هاي متفكران ايراني درباره آزادي عرفاني بود و بيشتر برداشت‌ها از مقوله آزادي به حريت معنا مي‌شد. از اين حيث نگاه دموكراسي به آزادي جرياني است كاملا غربي. البته لازم به ذكر است كه بحث دموكراسي از دوره يونان مطرح بود و اگر به «مدنيه فاضله» فارابي نگاه كنيد، متوجه مي‌شويد كه تقسيم بندي‌هايي كه فارابي، افلاطون و ارسطو درباره انواع حكومت داشتند مفهومي بود كه از دوران يونان مطرح شده بود. بنايراين نگاه سنت‌محور درباره مسائل مربوط به دموكراسي نگاه بسيار پسا مدرني است كه نمي‌توان فقط در متفكران ايراني جست. زيرا نگاه مدرن درباره دموكراسي بيشتر نشات گرفته از انديشه‌هاي اروپايي است. در نهايت بايد بگويم متفكران ايراني نيز تحت تاثير ادبيات غرب توانستند صورت‌بندي‌هاي جديدي البته با توجه به نياز روز جامعه خودشان تبيين كنند.

دركدام دوره ترجمه اثر بيشتري بر انديشه ايراني گذاشت؟

در هر دوره ترجمه برحسب نياز روز جامعه تاثير‌پذيري خود را داشت و نمي‌توان هيچ كدام از سه دوره را مقدم بر دوره‌هاي ديگر دانست و نمي‌توان گفت در دوره ساسانيان يا عباسيان يا حتي دوره معاصر درخشش قابل توجه‌اي در صنعت ترجمه ايجاد شده است، اما شايد بتوان گفت در عصر معاصر و دهه 40 آثار بسيار جالبي به فارسي برگردانده شد. آثار بسيار مهمي را كه به خصوص در مقوله ادبيات و فلسفه به زبان فارسي ترجمه شد، محصول اين دوران دانست. به طوري كه مي‌توان از اين دهه به دهه ادبيات آكنده از فلسفه يادكرد.

آثار ترجمه برخي نويسندگان و روشنفكران غربي نظير ژان پل سارتر محصول دهه ۴۰ هجري است كه توسط مترجمان بسيار زبده آن دهه به فارسي برگردانده شد يا انديشه‌هاي آلبركامو توسط برخي از مترجماني كه به حوزه ادبيات فرانسه مسلط بودند به فارسي ترجمه شد. همچنين با توجه به شور و هيجان سياسي حاكم بر دهه ۵۰ به اين طرف ضرورت ترجمه آثار سياسي نيز بيشتراحساس شد.

علاوه بر اينها از اوايل دهه ۶۰ نيز نگاه به فلسفه و حل معضلات و مسائل مورد نياز جامعه موضوعي بود كه از تيررس مترجمان دور نماند، به طوري كه در آن دهه آثار فلسفي زيادي از زبان‌هاي مختلف به فارسي برگردانده شد. البته ترجمه شيوا و خوب از نظر كمي بسيار محدود است و در مجموع بايد گفت باتوجه به نياز جامعه در دوره معاصر بيشترين ترجمه را داشته‌ايم.

به بحث كميت آثار ترجمه اشاره كرديد؛ با وجود اينكه تعداد زيادي اثر در آن دوران ترجمه شد اين آثار از نظر كيفيت قابل قبول نبودند، از اين حيث اين امر آسيب جدي‌اي به صنعت ترجمه مي‌زند در اين باره چه نظري داريد؟

متاسفانه برخي از ما ايراني‌ها زماني كه دانش زبان‌مان به حد متوسط مي‌رسد، گمان مي‌كنيم كه مي‌توانيم آثار مهم فلسفي يا ادبي و غيره را ترجمه كنيم. تا جايي كه ديده شده برخي افراد با حداقل دانش ترجمه سراغ آثار فلسفه‌اي بسيار پيچيده‌اي نظير انديشه هگل مي‌روند كه اين امر ضربه و آسيب جدي‌اي براي صنعت انديشه به شمار مي‌آيد. از اين حيث چنين ترجمه‌هايي نمي‌تواند جايگاه مناسب و ايده‌آلي در آثار ترجمه فلسفي داشته باشد. زيرا مترجم تنها دانش متوسطي از مفهوم ترجمه داشته و آنگونه كه بايد از دانش فلسفه آگاهي ندارد. به طوري كه مشاهده شده آثار بسيار فاخر متفكران بزرگ غيرايراني زماني كه به فارسي برگردانده شده قابليت مطالعه ندارند. چراكه مترجم نه به زبان مبدا آگاهي لازم و كافي داشته و نه اينكه از آن علم سررشته‌اي داشته است و زماني كه اصل كتاب را با اثر ترجمه شده مطابقت مي‌دهيم متوجه ضعف‌هاي معنايي و عدم شناخت مترجم از آن علم به خصوص مي‌شويم.

 


صنعت ترجمه شامل دو مرحله مي‌شود؛ يك مرحله ادبيات و متون ادبي را شامل مي‌شود، مرحله بعد شامل مسائل عمقي‌تر اجتماعي نظير فلسفه، سياست و اقتصاد است.

متاسفانه برخي از ما ايراني‌ها زماني كه دانش زبان‌مان به حد متوسط مي‌رسد، گمان مي‌كنيم كه مي‌توانيم آثار مهم فلسفي يا ادبي و غيره را ترجمه كنيم تا جايي كه ديده شده برخي افراد با حداقل دانش ترجمه سراغ آثار فلسفه‌اي بسيار پيچيده‌اي نظير انديشه هگل مي‌روند كه اين امر ضربه و آسيب جدي‌اي براي صنعت انديشه به شمار مي‌آيد.

متوني كه از ادبيات فرانسه با نام رمان ترجمه شد دريچه تازه‌اي را به زندگي و تجربه‌هاي فردي و جمعي جامعه گشود كه اين دريچه قبل از آن زياد شناخته‌شده نبود.

 

صنعت ترجمه درايران فراز و فرود‌هايي داشته اما از دوران مشروطيت نگاه به فرآيند ترجمه جدي‌تر شد و دريچه‌اي رو به فرهنگ ايران بازشد كه اين دريچه روشنفكران يا كساني را كه علاقه‌مند به مسائل سياسي و اجتماعي بودند، متاثركرد وچارچوبي به وجود آورد تا بتوانند به برداشت‌ها و جهان‌بيني بيرون از متفكران ايراني دسترسي پيدا كنند.

صنعت ترجمه در بدو ورود ابتدا در طبقات مرفه و بعد درسطح جامعه پديدارشد. به عبارت ساده‌تر قبل از اينكه سطوح مختلف جامعه را درگير كند بيشتر ميان درباريان مرسوم بود، آن هم دربارياني كه علاقه‌مند به خواندن رمان و آثار ادبي خارج از ايران نظير انديشه‌هاي «ويكتورهوگو» و رمان‌هاي مختلف و اشعاراشخاصي مانند «لامارتين» بودند بنابراين نياز به ترجمه از دربار شروع شد و رفته رفته به اقشار متوسط جامعه نشات پيدا كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون