• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4097 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۵ خرداد

دوران شناخته ادیان

غلامرضا اعوانی با بيان رويكردي كه در جوامع مدرن و در حال گذار نسبت به اديان جهان وجود دارد، گفت: اهل ادیان در گذشته نیازی نمی‌دیدند که ادیان دیگر را بشناسند اما دوران ما، دوران شناخته شدن ادیان است.

همایش بزرگداشت «مارتین لینگز» در هفته دوم ارديبهشت ماه در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد. در این همایش «غلامرضا اعوانی» با عنوان «عرفان اسلامی از دیدگاه مارتین لینگز»‌ به سخنرانی پرداخت که گزيده‌اي از آن را مي‌توانيد در ادامه بخوانيد.

به نظر من، خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب زندگی خودش با نام «سیر و سلوک»، پاسخی بسیار صریح به غزالی داده است؛ بدون اینکه نامی از او آورده شود. او می‌گوید کسانی که جویای حقیقت هستند چهار فرقه‌اند: متکلمان، تعلیمیه، فیلسوفان و عرفا. خواجه نصیرالدین طوسی، ریاضی‌دان و فیلسوف بود و از فلسفه دفاع می‌کرد، اما غزالی می‌گوید که نباید ریاضی خواند. غزالی همچنین از «امام» نیز دفاع می‌کند و می‌گوید که امکان ندارد انسان در سیر معنوی خود، به وسیله کسی که هدایت در او بالفعل باشد ارشاد شود؛ بلکه این هدایت باید فعلیت محض باشد. او از این موضوع دفاع می‌کند و وقتی به عرفان می‌رسد، عرفا را «السابقون السابقون» می‌خواند و می‌گوید بعضی از عرفا از مقربون و بعضی دیگر از اصحاب یمین هستند. اما آنهایی که السابقون هستند، همگی از عرفا هستند که به راستی سبقت دارند. بنابراین در نقشبندیه نیز باید دقتی شود و بد نیست اگر بر این مبنا، تحقیقی انجام شود و مقاله‌ای نوشته شود.

اما سنت‌گرایان با مسائلی که همه ما در دوره جدید با آنها مواجه هستیم، در دوره‌ای مواجه شدند و به آنها پاسخ دادند. در دوره گذشته مسأله ادیان مطرح نبود. مردم مانند دوره جدید با هم رفت و آمد خاصی نداشتند. ادیان یک کلیت است و جزء نیست. وقتی انسان به یک دین رو می‌آورد، آن دین تمام وجود او را در بر می‌گیرد. به گونه‌ای که دیگر به ادیان دیگر نیاز ندارد. آنهایی که ادیان دیگر را نفی می‌کنند به این دلیل است که دین یک تمامیت یا totality است و هیچ نقصانی ندارد. بنابراین اهل ادیان در گذشته نیازی نمی‌دیدند که ادیان دیگر را بشناسند. اما دوران ما، دوران شناخته شدن ادیان است. اگر در کتابخانه‌ها به دنبال کتاب ادیان بگردید، با چند میلیون کتاب روبه‌رو می‌شوید. بنابراین نباید به سادگی از ادیان دیگر بگذریم. مضافا اینکه همه اینها یک اصل قرآنی فراموش شده را احیا می‌کنند. اما علما و مومنان ما خلاف آن را می‌گویند. ما معمولا گرایش داریم که ادیان دیگر را باطل و منسوخ بدانیم، در حالی که قرآن چنین چیزی نمی‌گوید. بنابراین سنت‌گرایان درباره حکمت ادیان بحث کردند. ادیان را می‌توان از دیدگاه‌های مختلف بررسی کرد: از دیدگاه کلامی برای جدل و پیروزی است؛ اما از دیدگاه عرفانی، عرفان، حکمت الهی است. بنابراین آنها از دین جاویدان(religio perennis) صحبت می‌کنند که دین حنیف است و قرآن می‌گوید آن دین حنیف، اسلام است. یک اسلام هست که «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا» است و یک اسلام هست که «مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَلَا نَصْرَانِیًّا وَلَکِنْ کَانَ حَنِیفًا مُسْلِمًا» یعنی همان دین حنیفی که ابراهیم و همه انبیا بر آن بودند. این برای اولین بار است که حکمت همه ادیان، حکمت جاویدان دانسته شده است. حکمت، مشترک لفظی نیست. زیرا اگر این‌طور بود، باید یک لفظ دیگر را به کار می‌بردیم. مثلا شیر، شیر و شیر در زبان فارسی به تصادف مشترک لفظی است. همه زبان‌های دیگر، لفظ‌های دیگری دارند. پس نباید یک لفظ را به آن معنا به کار ببریم. بنابراین اگر حکمت باشد و به معنای درستی به کار رود، بین حکمت دینی و حکمت‌های دیگر ارتباطی نیز هست و شرایط حکمت ادیان را مشخص کردند. همچنین همه حکمای الهی، جهان‌بینی دارند. همه ادیان دارای جهان‌بینی هستند. شاید در کلام، جهان‌بینی یا انسان‌شناسی نداشته باشیم. انسان‌شناسی در متکلمان نیست. اما محور قرآن و همه ادیان حتی هندو و بودا، انسان و فلاح و نجات او است. انسان، کمال هستی است. دین یک کلیت است و شما نمی‌توانید یک جزئی را از آن جدا کنید. هنر یکی از مقوّمات است. ما نمی‌توانیم در یک جامعه سنتی، اصول دین یا فضایل و رذایل را از دین بگیریم ولی هنر را نگیریم. اگر توجه کنیم، این عالم در همه ادیان به شکل‌های مختلف، عالم کثرت تکثر است. ما زبان، نژاد و رنگ‌های مختلف داریم. دین نیز همین طور است. اما حجت خدا بر بشر با فرستادن انبیا تمام شده است و این اصل نبوت که می‌گوییم ۱۲۴ هزار پیغمبر داریم، معنادار است. همچنین نظریه سنت‌گرایان درباره جهان مدرن، چون آنها غربی هستند و غرب را به خوبی می‌شناسند و با تمام فراز و نشیب‌های غرب آشنا هستند. منظور غرب مدرن نیست؛ بلکه غرب قدیم و قرون وسطی است. به نظر من خیلی از افلاطون‌شناسان از لحاظ متافیزیکی باید از کومارا سوامی وقتی که درباره افلاطون بحث می‌کند، یاد بگیرند. به نظرم این نکته خیلی جالب است که گنون، شوان، لینگز و بورکهارت، همه قبل از پذیرش اسلام در جستجوی دین حق بودند. آنها مسلمان نشدند که ادیان دیگر را بخوانند. بلکه ابتدا همه ادیان را به کمال خواندند و راجع به آنها تحقیق کردند و وقتی تسلط ژرفی در همه ادیان پیدا کردند، مسلمان شدند. بنابراین مطالبی که در مورد ادیان دیگر نوشتند، عمق عجیبی دارد. مثلا گنون، دانشجوی ادیان بود. او در مقطع دکتري بر سر نوشتن رساله با استادش، در تفسیر دین هندو اختلاف پیدا می‌کند. زیرا آنها تفسیر موجهی از دین هندو نداشتند. او به هند می‌رود و در آنجا به کار خود ادامه می‌دهد. گاهی تفسیر ادیانی که ما در دانشگاه درس می‌دهیم، مثل گاو شیردهی است که لگد می‌زند و چیزی می‌گوید که ربطی به دین ندارد. در اولین کتاب شوان به نام «The Language of the self» ‌که به انگلیسی هم ترجمه شده، گورو که بزرگ‌ترین عارف هند و مرجع هند است مقدمه‌ای نوشته است. یعنی او را تأیید کرده است. مهر

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون