نامت را نگو، رويايت را بخوان
نازنين متيننيا
احتمالا يك ثانيه هم بيشتر طول نكشيد؛ اين پرش بلند و از سرغرور. رجزخواني و كري فوتباليست اسطورهاي جهان براي بازيكنان تيم فوتبالي كه هوادارانش شب تا صبح پاي پنجره اتاق هتل او سروصدا كردهاند تا نخوابد و امروز آماده نباشد. اما رونالدو لازم دارد كه كمي جلوتر از همتيميها و بچههاي تيم رقيب، وارد زمين چمن شود، خودش را از زمين جدا كند و در پروازي نمايشي، قبل از شروع جنگي تن به تن، نمايش ديدني اجرا كند. نياز دارد ديده شود. چون نگاه جهاني به ساق پاهاي اوست و توپي كه با يك ضربه محكم دروازه حريف را باز ميكند. رونالدو ميپرد تا تكليف را براي همه روشن كند؛ او ستاره زمين است و قرار است ستاره بماند و بدرخشد. او به پشتسرش نگاه نميكند. به مردان جواني كه نگاهشان مضطرب است و حتي در دقايق اول بازي، با رنگهاي پريده مبارزه را آغاز ميكنند. قرار هم نيست كه نگاه كند. رونالدو آمده تا يك شب ديگر هم زمين را به نام خود كند و برود؛ بدون آنكه نگاهي به چهره حريف بيندازد يا سرنوشتشان براي او مهم باشد. قرار هميشه برندهها همين است. همين كه بازنده بياهميت باشد و اين پرش يك ثانيهاي، اين نمايش ديدني ستاره، فقط براي دوستدارانش است و آنهايي كه منتظرش هستند. ستاره نميبيند، كري ميخواند و در هياهوي چند دقيقه اول، فقط يك عكاس موفق ميشود پرفورمنس دقيقش را ثبت كند. اما كمي بعد از اين پرش نمايشي و وقتي عكس روي خروجي خبرگزاري رويترز ميآيد، ديگر اين پرش از سرقدرت و نمايش و كريخواني نيست. حالا رونالدو فقط روي هوا مانده. شبيه اداهاي هميشگياش كه دستمايه شوخي و خنده مخالفان و منتقدان رونالدو ميشود. يك حركت بيدليل با دهاني نيمهباز. كمي بعد از بازي و معجزه مردان سفيدپوش، اين عكس روايتي ديگر پيدا كرده و يادگاري است از قصه قهرمانانه مرداني كه هنرمندانه و پرقدرت صحنه نمايش رويايي اين ستاره را برهم زدند، مرداني كه روياي يك ملت را روي دوش گرفتند، همراه هم جنگيدند تا صحنه نمايش تكنفره ستاره، بستر سبزي براي جوانه زدن روياها و آرزوهاي يك ملت باشد. جوانههايي كه بالاخره روزي و روزگاري پا ميگيرند، سبز و پربار ميشوند و روياهاي بزرگ جمعي را به حقيقت ميرسانند.