• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4128 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۱۶ تير

آدم خوب يا ناصح وراج

محسن آزموده

يكي از ملا‌ل‌انگيزترين كارها در زندگي روزمره، نشستن روبه روي يك بزرگ‌تر و گوش دادن به توصيه‌هاي راهگشا و نصايح دلسوزانه اوست. معمولا هم ماجرا به اين صورت است كه بزرگ‌تر مذكور، خواه به لحاظ سني يا علمي يا تجربي يا شأن اجتماعي و مال و منال يا...، با نگاهي مشفقانه يا شماتت‌بار و در هر صورت از بالا، شروع مي‌كند به نصيحت كردن و ارشاد و راهنمايي. فرد نصيحت‌شونده نيز چاره‌اي ندارد جز اينكه دو زانو بنشيند يا دست به سينه بايستد و لام تا كام حرف نزند و به اصطلاح سراپاگوش باشد، تا راه درست زندگي كردن را ياد بگيرد. بگذريم كه در بيشتر مواقع انگيزه و هدف فرد ناصح، نه هدايت مخاطب كه خودنمايي و نشان دادن اين است كه «بله، ما اينيم»، ضمن آنكه جايگاه ناصح مشفق، به او احساس خوشايند قدرت و برتري مي‌دهد و او را در جايگاه بالاتري از مخاطب مي‌نشاند. نهايت حرف او هم اين است كه اين كار خوب و درست است و آن ديگري بد
و ناصواب.

اين كار را بكن و آن كار را نكن. فرد ناصح اگر خيلي فيلسوف باشد و بخواهد صرفا بر تجربياتش اتكا نكند (امري كه به ندرت صورت مي‌پذيرد) يك لطف ديگر هم مي‌كند. سعي مي‌كند به جز استناد به تجربه و دانش نقلي، دلايل بخردانه و عقلاني براي ادعايش مبني بر خوب و پسنديده بودن اين كار و زشت و ناپسندي آن ديگري، ارايه كند. يعني مبناي استدلالي او در صورتي كه عقلاني باشد، اين است كه اين كار خوب است و آن كار بد. اگر هم نقلي يا مبتني بر تجربه باشد هم كه ديگر اثبات‌پذيري‌اش ساده و آسان نيست. بعضي هم كه آن قدر از خودشان مطمئن هستند كه مي‌گويند، «اين كار خوب است و آن عمل بد چون من مي‌گويم!»

روشن است كه آدم عاقل به اين دسته اخير، يعني توصيه‌هاي مبتني بر تجربه صرف يا برآمده از «من گوينده» چندان وقعي نمي‌گذارد.

اما استدلال عقلي براي خوب و بد بودن كار هم كه در دو مكتب مهم پيامدگرايي و وظيفه‌گرايي بر آن تاكيد مي‌شود، ديگر طرفداران زيادي ندارد، اگرچه همچنان فيلسوفان و متفكران مهمي از اين رويكردها دفاع
مي‌كنند.

گرايش رايج‌تر در روزگار ما (كه به عقيده نگارنده ناشي از نوعي انسداد در حوزه‎هاي سياسي و اجتماعي در سطح بين‌المللي و داخلي است)، رويكرد فضيلت‌باور است كه بيشتر به آدم خوب كار دارد تا كار خوب. اينجا به‌جاي ناصح، عامل را داريم كه خودش و كارهايش خوب و درست است و احيانا زياد هم حرف نمي‎زند و خودستايي نمي‌كند. كسي را هم مجبور نمي‌كند كه پاي حرف‌هايش بنشيند و به سخنان «گوهربارش» گوش جان بسپارد. همين‌طور كه زندگي مي‌كند، مثل يك الگو، به ديگران مي‌آموزد كه خوب و بد
چيست.

راستش اگر به تجربه زندگي روزمره هر يك از خودمان هم رجوع كنيم، مي‌بينيم بيشتر شيوه‌هاي گفتار و كردار (درست يا غلط) را به همين شيوه ياد گرفته‌ايم، از طريق همنشيني و دقت در رفتار ديگران و نه گوش سپردن به اندرزهاي‌شان.

تاثيري هم كه اين آدم‌هاي خوب (بخوانيد الگوهاي اخلاقي) در ما مي‌گذارند، متفاوت است از اثر ناصحان مشفق. آنها را به دليل سكوت و فروتني‌شان مي‌استاييم و احترامي از صميم قلب براي‌شان قائليم و از حضورشان لذت مي‌بريم. بر خلاف آن ديگران كه خسته‌كننده و ملال‌آورند و طوري برنامه‌ريزي مي‌كنيم كه كمتر با ايشان
مواجه شويم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون