• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4135 -
  • ۱۳۹۷ دوشنبه ۲۵ تير

براي دختران سرزمين مادري‌ام

سيد علي ميرفتاح

ديروز روز دختر بود. به مناسبت تولد حضرت معصومه (س) اول ذي‌القعده را روز دختر ناميده‌اند. احتمالا به همين مناسبت، شهرداري در پارك‌ها برنامه‌هاي مفرح اجرا مي‌كند، راديو و تلويزيون به سبك خود اين روز را گرامي مي‌دارند، در بعضي ادارات، روابط‌عمومي‌ها پوستر مي‌زنند و پارچه مي‌نويسند و با ادبيات اداري، روز دختر را به همكاران دختردار خود «تبريك و تهنيت عرض مي‌نمايند» چه‌بسا بعضي مديران خوش‌ذوق، از راه‌حلال تامين بودجه كنند و هديه‌اي به رسم يادگار به كارمندان عيالوار خود بدهند. در بعضي از خانواده‌ها هم احتمال مي‌دهم والديني كه روز پدر و روز مادر شرمنده محبت بچه‌هاي خود شده بودند فرصت را براي جبران غنيمت بشمرند و براي دختران‌شان كيف و كتاب و عروسك بخرند و در كانون گرم‌شان جشني كوچك برپا بدارند... ما روزنامه‌ها متاسفانه آنقدر سرمان به سياست و حرف‌هاي تكراري و ملال‌آور اين روزها گرم بود كه اين مناسبت فرخنده را از دست داديم و نرسيديم كار درخوري براي دختران ايراني كنيم. اين حقير فقير سراپا تقصير، تازه ديروز كه موقع صفحه‌بندي به تقويم نگاه كرد و كنار لوگوي «اعتماد» مبارك‌باد گفت ملتفت خبط و خطايش شد و دست پشت دست زد كه ‌اي دل غافل، چرا صفحه‌اي شاد و پر از مهر براي دختران نجيب و صبور ايراني تدارك نديده و در اين گرما و كلافگي، وقت را غنيمت نشمرده تا بيرون از دعواهاي سياسي، حرف از دوستي و محبت و لطافت و زيبايي بزند. من دختر ندارم، اما مطابق فرمايش پيامبر اسلام و طبق تجربه‌هاي فراگير انساني، بر حسب گزارش‌هايي كه هنرمندان و اديبان كرده‌اند و داستان‌ها نوشته‌اند و بنا بر آنچه از دوست و فاميل و غريبه شنيده‌ام و گاهي ديده‌ام، بر اين عقيده‌ام كه دختر عين لطف است و قاصد بهشت را مي‌ماند و حضورش در هر كجا توام با طراوت و خرمي است. دختر و پسر ندارد و همه بچه‌ها عزيز و دوست‌داشتني و پاك و معصومند اما دخترها چيز ديگري هستند و شايسته توجه و عطوفت عليحده‌اند. اتفاقا جامعه خشن جامعه‌اي است كه شأن دختر را رعايت نمي‌كند و به اين موجودات دوست‌داشتني حرمت نمي‌گذارد. اوج خشونت و سنگدلي و بدطينتي مال آن قبايل متعصبي است كه تاب اين همه لطافت و مهرباني را نداشتند و دختران‌شان را به دست خويش زنده به گور مي‌كردند... مولوي درباره گل تعبير قابل تاملي دارد. به چشم او گل نبايد متعلق به دنياي خاكي ما باشد؛ لطافت گل به قدري است كه گويي از عالم غيب، بنا بر ملاحظاتي به دنياي ما راه يافته است: «گل آن جهاني است نگنجد در اين جهان/ در عالم خيال چه گنجد خيال گل». آنها كه دختر دارند به احتمال زياد عرض مرا تاييد مي‌كنند كه دخترها هم شبيه گلند و تعبير مولوي درباره اين فرشته‌هاي بازيگوش بانمك مصداق دارد و اغلب‌شان مثل گل آن جهاني‌اند و اصل و نسبي ملكوتي دارند. البته مناسبات زميني خيلي زود دمار از آسماني‌ها درمي‌آورد و به موجوداتي ناسوتي تبديل‌شان مي‌كند. هرچقدر دخترها بزرگ‌تر مي‌شوند، از آن اصل و نسب ملكوتي بيشتر فاصله مي‌گيرند، طبيعي هم هست كه فاصله بگيرند. مگر مي‌شود با آن همه زيبايي و مهرباني، اين دنياي خشن و مناسبات خشك و مادي‌اش را دوام آورد؟ باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست/ در باغ لاله رويد و در شوره‌زار خس. دخترها هم وقتي كودكند از حيث زلالي و لطافت كم از باران ندارند. به يك اعتبار همه ما اصل و نسبي بهشتي داريم و مثل باران پاك و زلاليم. اما خوب يا بد با مقدورات و مقتضيات دنيا درمي‌آميزيم و به ابتلائات ريز و درشت مبتلا مي‌شويم و بين عوالم حيواني و ملكي در نوسانيم؛ يا بشكند يا بگذرد كشتي در اين گرداب‌ها. دخترها هم مثل همه موجودات گرفتار تمناهاي مادي مي‌شوند و خواسته و ناخواسته از آن حالت اثيري دور مي‌افتند... اگزوپري در زمين انسان‌ها، در فصل واحه، درباره دختران حقيقتي را بازگو مي‌كند كه بسيار قابل تامل است. نخوانده‌ايد بخوانيد. ضمن تعريف خاطره‌اي از دو دختربچه آرژانتيني، مي‌گويد همه دخترها در پس ضميرشان عدد نوزده سنگيني مي‌كند و يك روز اين نمره را به مردي مي‌دهند كه لايق يازده هم نيست. ترسويي را شجاع مي‌پندارند، حرافي را شاعرش خطاب مي‌كنند و دروغگويي را صادق مي‌نامند و او را كه لايق يازده هم نيست نمره نوزده مي‌دهند و... اگزوپري نمي‌گويد دختران همه در پيدا كردن شريك آينده خود خطا مي‌كنند. اگر به خطا باشد پسرها هم كم نمره نوزده و بيست در پس‌كله‌شان سنگيني نمي‌كند. بحث چيز ديگري است. او مي‌گويد كه هرچقدر دخترها از دختري خود دور مي‌شوند به همان ميزان از معصوميت و لطافت و زلالي خود دور مي‌شوند. اين را بهتر از هر كسي پدران و مادراني درك مي‌كنند كه شاهد بزرگ شدن دسته‌گل‌هاي زندگي‌شان هستند و به چشم مي‌بينند كه روزگار و تمناهاي دنيايي چطور جوهر فرشتگي را از بچه‌ها مي‌استاند...

من معترفم كه براي دختران سرزمينم كم كرده‌ايم و حق اين بود كه روزنامه به اين مناسبت كاري درخور انجام دهد. اما رخصت بدهيد قضايش را به جا مي‌آوريم و با چند روز تاخير بيرون از مناسبات سياسي، صفحه‌اي آكنده از مهر و خوشي، تقديم به دختران ايران درمي‌آوريم و به اميد خدا داستان‌هايي شيرين و دلنشين در اين باب براي‌تان، در اصل براي دختران فرشته‌خوي ايراني تعريف مي‌كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون