چگونگي فائق آمدن بر قرن بحرانها
مهتا بذرافكن
قرن حاضر شايد براي همه كشورها به نوعي قرن بحرانها باشد، از گرمايش زمين و تغيير اقليم گرفته تا بحران پناهندگان و حقيقت اين است كه بحرانهاي امروز معلول عملكرد ما در گذشته است، معلول سبك زندگي و خودخواهي ما براي پيشرفت اقتصادي مبتني بر منافع فردي است. اين شيوههاي خودخواهانه بالاخره گريبان ما را گرفته و البته بديهي است كه تر و خشك با هم خواهد سوخت. نكته مهم اين ماجرا اين است كه ملتها و دولتها نتوانستهاند دست به اقداماتي بزنند كه از شهروندان در برابر بلايايي محافظت كنندكه نه براي يك قشر خاص، بلكه براي تمامي افراد مخاطرهآميز است. در بحرانهاي پيشرو، البته فقط دست نزدن به اقدامات مناسب نيست كه مخاطرهآميز است، بلكه دست زدن به اقدامات اشتباه بسيار خطرناكتر است. در قرن بحرانها، براي برخي كشورها مانند كشورهاي منطقه خاورميانه كه ايران نيز بخشي از آن است تغيير اقليم زنگش را به صدا درآورده، خشكسالي و تنش آبي تبديل به معضلي جدي شده است، اما شوربختي آنجاست كه مديران ناكارآمد و مردم ناآگاه بدون توجه به هشدارهاي جهاني به سرعت منابع آبهاي زير زميني كه هزاران سال با مديريت آب اجدادشان و شيوههاي مترقي مانند سازه قنات حفظ شده بود، بر باد دادند. عوامل مختلفي مانند فساد سيستم، مديريت ناكارآمد، جهالت بدخيم و «حاكميت فرهنگ پول همهچيز است » باعث شد ما نه تنها در برابر بحران گرمايش و خشكسالي و پيامدهاي محيط زيستي آن خلع سلاح باشيم، بلكه با چالشهاي اجتماعي ناشي از تنش آبي و بحران خشكسالي نيز مواجهيم كه ميتواند منشا بحرانهاي اجتماعي شود كه در آن ضعيفترينها اولين قربانيان خواهند بود و بديهي است كه زنان و كودكان در خط مقدم اين چالش قرار دارند. در اين صورت كنترل و بهبود شرايط بحراني نيز به گرفتن تصميمات دشوار و بسيار مهم نياز دارد. سياستگذاري و تصميمسازي و اجرا البته نيازمند عقلانيتي است كه همه جوانب و همه طبقات و اقشار را در نظر بگيرد و بايد به سمت و سوي سازگاري و تطبيق با شرايط جديد جهتگيري و برنامهريزي شود. مهمترين و تاثيرگذارترين پيامد اجتماعي خشكسالي و خشكيدگي منابع آب مهاجرت از روستاها به حاشيه شهرهاست كه نه تنها موجب نابودي زندگي روستايي ميشود، بلكه موجب رشد بيسابقه مشكلات اجتماعي گاه غيرقابل كنترل مانند اعتياد، روسپيگري، كودك فروشي، فروش اعضاي بدن و مسائلي از اين قبيل ميشود و زنان و كودكان را با موقعيتهاي بسيار خشونتبار مواجه ميكند. از آنجا كه علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد و پيشگيري اثربخشتر و كمهزينهتر از درمان است؛ لذا راهحل سازگاري با خشكسالي در روستاها مهمترين اقدامي است كه بايد صورت پذيرد. از ديرباز كشاورزي و دامپروري، كسب و كاري هويت بخش براي روستاها بوده است، با وقوع خشكسالي اين حس تعلق از ميان رفته و روستا به مرگ نزديك ميشود. بازسازي اين هويت با روشهاي ديگر ميتواند زندگي روستايي با حس تعلق را حفظ كند و حتي كيفيت زندگي را افزايش دهد. احياي منابع فرهنگي در جهت اشتغال، ايجاد مشاغل بدون نياز به آب و جذب سرمايههاي انساني روستاها از مهمترين راهكارهايي است كه بايد به آن توجه كرد. احياي منابع فرهنگي به معناي احياي صنايع دستي، آداب و رسوم و جذابيتهاي فرهنگي است كه با تلفيق سبك زندگي امروزي ميتواند موجب اشتغال و رونق گردشگري روستايي شود. راهحلي كه اكنون ديده ميشود دادن وامهاي بدون سود يا با سودهاي كم است كه روستاييان بتوانند با آن شغلي ايجاد كنند. اما اين راهحل چند مشكل جدي دارد. اولين و مهمترين اشكال آن اين است كه روستاييان دانش و مهارت مالي براي استفاده بهينه از اين وامها نداشته و احتمال راهاندازي كسب و كار موفق توسط آنها كم است و آنچه باقي ميماند بدهكاري به بانكهاست و باري مضاعف بر دوش خانوادهها. البته در اين ميان به نابرابري موجود براي زنان نيز بايد توجه كرد چرا كه زنان نميتوانند به تنهايي براي دريافت اين تسهيلات تصميمگيري كنند و همچنين آنها آموزشي براي مهارتهاي مالي و شغلي كه براي راهاندازي يك كسب و كار لازم است، نديدهاند. علاوه بر همه اينها تامين ضمانت براي وامها براي همه روستاييان به ويژه زنان كه املاكي به نامشان نيست بسيار سخت است، اگر زنان موفق به گرفتن اين تسهيلات شده ولي كسب و كارشان به شكست بينجامد پيامدهاي ديگري نظير سرزنش قرباني و حتي قرار گرفتن در معرض خشونت خانگي دور از انتظار نيست. راهكار موثرتر براي روستاييان ايجاد شغل است. بردن سرمايه به روستاها و استفاده از توانمندي كارآفرينان براي راهاندازي مشاغل بدون آب و همچنين تشكيل بقيه زنجيرههاي ارزش در روستاها مانند بردن تكنولوژيهاي نوين، تجارت الكترونيك و آموزش مهارتهاي بازاريابي و فروش به جوانان تحصيلكرده و در حقيقت تقويت سرمايههاي انساني در روستاها ميتواند از مهاجرت روستاييان به شهرها و رشد حاشيهنشيني جلوگيري كرده و تنوع شغلي ميتواند به دامنههاي جذابيتهاي روستا و زندگي روستايي بيفزايد. حمايت شركتها و سازمانها از توليدات و خريد محصولات توليدي اين روستاها به عنوان مسووليت اجتماعي نيز ميتواند كارآفرينان و سرمايهگذاران را براي رفتن به روستاها و راهاندازي واحدهاي توليدي ترغيب كند. ايجاد اين مشاغل علاوه بر اينكه در راستاي توسعه پايدار است، ميتواند دامنه مسائل و بحرانهاي اجتماعي را به صورت قابل توجهي كنترل كرده و كاهش دهد. بديهي است كه احياي زندگي روستايي به كمك همه اهالي روستا نياز دارد و لذا نبايد زنان روستايي كه همواره بخش مهمي از نيروي فعال در روستاها بودهاند به حاشيه رانده شوند و كارآفرينان زن ميتوانند در اين ميدان عمل بيش از پيش، نقشآفريني كنند.