«تابآوري يعني قدرت برگشت به مرحله اول»؛ اين را «ميلاد مشايخي» كارشناسي ارشد روانشناسي درباره مفهوم تابآوري ميگويد؛ مفهومي كه از سه سال پيش وارد حوزه كاري معاونت زنان و خانواده رياستجمهوري شد. اين جوان 35 ساله ميگويد: «تاب آوري اجتماعي يعني ما مردم توانمندي درست كنيم كه ياد بگيرند نيازهاي خودشان را خودشان برآورده كنند.»كارمند سازمان بهزيستي معتقد است كه يكي از جاهايي كه تابآوري فردي به طور غلط به مردم ياد داده ميشود آنجاست كه به مردم ميگويند تابآوري يعني تحمل، يعني سنگ زير آسياب بودن. اين كاملا غلط است. تابآوري يعني داشتن مهارت حل مساله، تابآوري يعني داشتن مهارتهاي كنترل استرس، تابآوري يعني ما مهارت داشته باشيم كه بتوانيم از پس مشكل بربياييم و خودمان را به وضعيت قبل از بروز آن مشكل برسانيم.
تابآوري چيست و از كجا وارد دنياي روانشناسي شده است؟
تابآوري از آن واژههايي است كه اصلا براي روانشناسي نبوده، براي علم فيزيك بوده است و معني آن يعني قدرت بازگشت به مرحله اول. يعني مثل درخت بيد بودن، نه درخت سرو بودن؛ اگر بادي وزيد بتوانيم به حالت قبلمان برگرديم، نشكنيم.. حدود 30 سال پيش از كشورهاي اسكانديناوي اين طرح آغاز شد (مخصوصا يكي از خاستگاههاي اصلي اين طرح كشور سوئد بود) كه بايد اين قدرت را از علم فيزيك به دنياي انسانها بياوريم. تا انسانها هم توانايي مقابله با مشكلات را داشته باشند و مفهوم تابآوري يا Resiliency در روانشناسي بيان شد. اين تابآوري به چه دردي ميخورد؟ ما يك تابآوري فردي داريم، يك تابآوري اجتماعي. يكي از جاهايي كه تابآوري فردي به طور غلط به مردم ياد داده ميشود آنجاست كه به مردم ميگويند تابآوري يعني تحمل، يعني سنگ زير آسياب بودن. اين كاملا غلط است. تابآوري يعني داشتن مهارت حل مساله، تابآوري يعني داشتن مهارتهاي كنترل استرس، تابآوري يعني ما مهارت داشته باشيم كه بتوانيم از پس مشكل بربياييم و خودمان را به وضعيت قبل از بروز آن مشكل برسانيم. چه شد كه معاونت زنان به سراغ تابآوري اجتماعي رفت؟
معاونت امور زنان و امور خانواده رييسجمهور دو سال پيش در زمان خانم مولاوردي به اين نتيجه رسيد كه بايد روي بانوان يكسري فعاليتهاي تخصصي انجام شود. به اين دليل كه آسيبهاي اجتماعي به سمت زنان شيفت پيدا كرده است. به عنوان نمونه ميتوان از رشد 9 درصدي اعتياد در بانوان ياد كرد. اين طرح يكسري مدرسهاي كشوري را تربيت كرد و در كل كشور تيمهايي به نام توانافزايي و ارتقاي سطح تابآوري تشكيل شد. سال گذشته كه دولت جديد شروع به كار كرد، سركار خانم ابتكار جانشين خانم مولاوردي شد و از آنجا كه اين طرح، طرحي خوب و كارشناسي شده بود، به همان شكل ادامه پيدا كرد و سال گذشته دور دوم اين طرح انجام شد كه الان ما خروجيهاي آن را ميبينيم. اين طرح در كل كشور فعال است. از هر استاني يك نماينده خبره به تهران ميآيد و آموزش ميبيند بعد در استان خودش، به تعداد شهرستانهايي كه هر استان دارد، گروههاي حد واسط (Tot) تربيت ميكند و آن گروههاي حد واسط به فعاليتشان ادامه ميدهند. ما مفهومي داريم به نام «تابآوري اجتماعي» كه اسم اين طرح هم همين است؛ «توان افزايي و ارتقاي سطح تابآوري اجتماعي زنان». تابآوري اجتماعي يعني چه؟ يعني كه ما مردم توانمندي درست كنيم كه ياد بگيرند نيازهاي خودشان را خودشان برآورده كنند. اين براي كشور ما كه آنقدر درگير مسائل سياسي و اقتصادي شده است كه شايد مسائل اجتماعي مردم فراموش شده باشد، خيلي خوب است. در كشورهاي سوسياليستي مثل نروژ، سوئد، دانمارك و هلند كه در شادزيستن و سلامت روان الگوهاي ما هستند، به اين دليل است كه خيلي روي اين مفاهيم كار كردهاند. يعني مردماني توانمند دارند. اين مردمان توانمند آنها هستند كه ميتوانند قدرت مانور در اجتماع را داشته باشند. ما اقتدار افزايي داريم، ما توانافزايي داريم. اينكه زنان ما، اينكه جامعههاي محلي كوچك بتوانند با همديگر براي حل يك مساله اجتماعي تلاش كنند، خيلي مهم است. فرهنگ ما يك مقداري با تابآوري ناسازگار است. ما هميشه منتظريم كه نجات پيدا كنيم اما تابآوري ميگويد خودت براي نجات خودت اقدام كن.
تاثير فرهنگ تابآورانه در زندگي زنان به چه شكلي است؟
در فرهنگ ما مثلا ميگويند زن بايد با لباس سفيد به خانه همسرش برود و با لباس سفيد برگردد. اما در فرهنگ تابآوري ما به زنان ميگوييم بايد 10 مهارت اساسي زندگي را ياد بگيري: «1- خودآگاهي، 2- حل مساله، 3- تفكر خلاق، 4- تفكر نقادانه، 5- ارتباط موثر، 6- ارتباط بين فردي، 7-تصميمگيري، 8- مقابله با استرس، 9- مقابله با هيجانات، 10- خودشكوفايي.» ما ميگوييم اينها به عنوان ابزارهاي اجتماعي در زندگي مدرن هستند. در مفهوم تابآوري ميگويند اينها را آنقدر فردي آموزش ندهيد. اثري ندارد. ما بايد كلنيهاي جمعيتيمان را توانمند كنيم. تابآوري اجتماعي شروطي دارد؛ مردم بايد خودشان بخواهند، خودشان ايده بدهند و خودشان انجام دهند و در نهايت توانمند شوند. البته ما ل يك مقداري در اين موارد چالشهايي داريم. يعني وقتي ما چند نفر ميشويم و ميخواهيم يك Ngo، يك حزب را ثبت كنيم، با كلي موانع روبه رو هستيم و بايد اثبات كنيم كه دنبال كار سياسي و اقتصادي نيستم. اما در كشور سوئد هر آدمي (27-8 ساله) به طور ميانگين عضو 15 Ngo است. مردم اين كشورها با روحيه اجتماعي زندگي ميكنند در حالي كه ما مردم را از خودمان ميرانيم و اين شكافي كه بين مردم و قوانين و نيازهايشان ايجاد ميشود، ميتواند بزرگترين معضل ما باشد.
اين كار تاكنون چه نتايجي داشته است؟
من نميتوانم به طور دقيق درباره اين موضوع حرف بزنم. اين سوال را بايد از خانم ابتكار بپرسيد. من به عنوان يك تحليلگر ميگويم جامعه ما خيلي جاي كار دارد. يعني شايد ما 8-7 سال بايد اين طرح را اجرا كنيم تا اين فرهنگ تابآوري درست شود. ما هنوز در فوتبالمان منتظريم كه كارلوس كيروش فوتبالمان را نجات دهد. به همين دليل هم آنقدر حس ناجي نسبت به او داشتيم. تابآوري يعني سازش آگاهانه نه سازش بيمارگونه. اگر شوهر زني، معتاد است يا به او خيانت ميكند اما زن كنار او ايستاده، لزوما تابآوري نيست، آن زن دچار درماندگي آميخته شده است. اگر بتواند براي احقاق حقوقش، درمان همسرش اقدام كند آن زمان زني تابآور است. ما براي جامعهمان به تابآوري نياز داريم اما خيلي جاي كار دارد. من يك بار به خانم ابتكار گفتم: «خانم ابتكار وارد حوزه تابآوري شدهايد و تاب آوري از آلودگي هوا مهمتر است.» واقعا هم به اين اعتقاد دارم. ما ميتوانيم آلودگي هوا را مديريت كنيم اما وقتي مردم ما بلد نباشند در مسائل اجتماعي خودشان را دخيل كنند، خيلي بد است. دولتها و حكومتها هم البته اشتباهاتي دارند. مردم رو فقط براي بعضي وقتها به اجتماع آورده و از آنها استفاده ميكنند؛ مثل انتخاباتها يا در مراسمهاي مذهبي. ما ميخواهيم در مسائل اجتماعي مثل اعتياد و آسيبهاي اجتماعي كه در زنان ما بيداد ميكند، اين فرهنگ را نهادينه كنيم. حالا اينكه چقدر استاد توانمندي تربيت كنيم و چقدر از روح تسهيلگر وارد شويم، بهتر است. ما در فرهنگي هستيم كه براي مردم كار ميكنيم در حالي كه در فرهنگ تابآوري اجتماعي ميگويد مردم بايد براي مردم كار كنند.
اين روزها كه شرايط كشور با افت و خيز بسيار مواجه است، چگونه ميتوان با تابآوري اجتماعي وضع را قابل تحملتر كرد؟
يكي از تعاريف خيلي جالب تابآوري اين است كه ما بتوانيم از ظرف موجود خارج شويم و به ظرف جديد وارد شويم. ظرف موجود ما، ظرفي است كه مشكلات اقتصادي در آن زياد است. خانوادههاي ما نميتوانند توقع داشته باشند كه دولت تمام نيازهايشان را برطرف كند. چرا كه دولت نميتواند براي همه اشتغال ايجاد كند. پس آدمهايي كه اين مهارت را ندارند، آدمهايي محكوم به شكست هستند. يك آدم تابآور ميتواند در محيط براي خودش اشتغال فعال يا خوداشتغالي را طراحي كند اما كسي كه تابآوري ندارد از غم بيكار بودن، هرويين ميكشد. ما دقيقا نياز داريم كه اين مفهوم را به مردم آموزش دهيم و به آنها بگوييم كه يك جايي هست كه بايد خودت براي خودت كاري كني. اين نياز به فعاليتي همهجانبه دارد. كار تيم ورك ما روز به روز افت ميكند. اگر من امروز به تو بگويم بيا با من شراكت كن، تو ميترسي. در صورتي كه شراكتي كار كردن يكي از اصول اصلي تابآوري است و اينكه ما حركتهاي جمعي را تشويق كنيم. ما مردممان را هميشه دچار تضاد كردهايم و هيچوقت نفهميدهاند بايد چه كنند. از يك طرف به آنها ميگوييم تابآوري داشته باشيد، از طرفي جلوي كار جمعيشان را ميگيريم. اين تضادهايي است كه بايد حل شود. ما 6 تا محيط تابآوري داريم: «مهدهاي كودك، مدرسه، دانشگاه، محيطهاي شهري، محيطهاي روستايي و محيطهاي نظامي.» برنامههاي مبتني بر اجتماع، برنامههايي هستند كه ما ميتوانيم با آنها به اين سمت برويم كه توانمندي جامعه را براي حل نيازهاي خودش بالا ببريم. ما مردم تنهايي را تربيت ميكنيم كه ياد گرفتهاند نمايندهشان برايشان كارهايشان را انجام دهد درحالي كه ما به مردم ميگوييم خودتان بايد دنبال كارهايتان باشيد. اگر اين روحيه را در مردم ارتقا دهيم، خيلي ميتواند مفيد باشد .
مساله اين است كه هرچه بحرانهاي اقتصادي و سياسي بيشتر ميشود، روزنه اميد مردم كورتر ميشود و در آن وضعيت مردم سعي ميكنند بيشتر خودشان را حفظ كنند و كمتر به همبستگي اجتماعي فكر ميكنند. تابآوري اجتماعي در چنين مواقعي چه نسخهاي براي مردم دارد؟
اين سوال خيلي سختي است. اينكه مردم ما در اين شرايط اقتصادي و سياسي ميگويند كه ما چگونه ميتوانيم در چنين وضعيتي اعتماد كنيم؟ يكي از مراحل تابآوري اجتماعي و فعاليتهاي اجتماعمحور، اين است كه ما اعتمادسازي كنيم؛ اعتمادسازي يكي از تكنيكهايي است كه ما به تيمهايمان آموزش ميدهيم كه بايد يك جايي به هم اعتماد كنيم، خب كجا؟ ما در كشوري مثل ايران كه در بحران اقتصادي است، مسائل اقتصادي را پررنگ نميكنيم بلكه اعتمادسازي را از ابزار كوچك شروع ميكنيم. ما به مردم ميگوييم بياييد تمرين تابآوري كنيم. ما در زمان جنگ با همين تكنيكهاي اجتماعمحور جنگ را پيش برديم. اما الان هيچ فعاليت اجتماعمحوري را در كشور شاهد نيستيم. مسوولان ما اصلا بلد نيستند تابآوري و فعاليت تابآور يعني چه. ما بهشدت نياز به تمرين تابآوري داريم. وقتي تمرين نكنيم، نميتوانيم فعاليتي با محور اجتماع انجام دهيم.
نقش زنان در مواقعي كه شرايط اقتصادي-سياسي با التهاب و بيثباتي بيشتري مواجه است، چيست و چگونه ميتوانند بر پايه آموزههاي تابآوري اجتماعي اوضاع را مديريت كنند؟
نقشهاي اجتماعي زنان ما، مخصوصا زناني كه در حاشيه هستند، نه زنان توانمند اجتماعي بهشدت كمرنگ و كمرنگتر ميشود. زنان تبديل به موجوداتي صرفا مصرفكننده ميشوند كه يكسري نيازهاي دم دستيشان برآورده ميشود. اين بهشدت زنگ خطر است براي جامعه ما؛ چرا كه زن مظهر تربيت و نماد زايش و سازش انسان است. حالا فكر كنيد كه اين انسان، جايگاه و شخصيت اجتماعي خودش را از دست ميدهد. ما با تشكيل محيطها و تيمهاي اجتماعي كوچك بايد اقتدار از دست رفتهشان را به آنها برگردانيم و به آنها بفهمانيم كه آدمهاي مفيدي هستند، هنوز توانمندند و ميتوانند نيازهاي خودشان را برآورده كنند. چالشهاي اصلي ما در حوزه زنان همين است؛ زنان ما به حاشيه رانده ميشوند. وقتي فردي به حاشيه رانده ميشود و نقشي در اجتماع ندارد، امكان اينكه اسير آسيبهاي اجتماعي شود خيلي زياد است، براي همين است كه ما بايد به زناني كه نقشهاي اجتماعي ندارند، نقشهاي اجتماعي دهيم؛ يعني از آنها بخواهيم به عنوان يك تسهيلگر درگير سرنوشت خودشان شوند. ما با طرحهاي تابآوري زنان را در سرنوشت خودشان دخيل ميكنيم.
زنان ما به حاشيه رانده ميشوند. وقتي فردي به حاشيه رانده ميشود و نقشي در اجتماع ندارد، امكان اينكه اسير آسيبهاي اجتماعي شود خيلي زياد است، براي همين است كه ما بايد به زناني كه نقشهاي اجتماعي ندارند، نقشهاي اجتماعي دهيم؛ يعني از آنها بخواهيم به عنوان يك تسهيلگر درگير سرنوشت خودشان شوند.