• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4166 -
  • ۱۳۹۷ سه شنبه ۳۰ مرداد

خاطرات و نظرات منصور برزگر (11)

با شاگردانم روي تشك تله‌پاتي داشتم

وحيد جعفري

 

 

امروز آخرين قسمت از گفت‌وگوي مفصل «اعتماد» با منصور برزگر پيش روي شماست. برزگر كه قطعا يكي از چند مربي برتر تاريخ كشتي ايران است، در پايان اين مصاحبه از آينده كشتي جهان، نقش ممتاز رسول خادم در كشتي ايران و مدال نقره عليرضا رضايي در المپيك آتن مي‌گويد.

 

آينده كشتي را چطور مي‌بينيد؟

كشتي دنيا داشت از بين مي‌رفت؛ اما بعد از اينكه بحث حذف از المپيك مطرح شد و در ادامه آن همه راي آورد، تحولي در كشتي به وجود آمد. كشتي از اولين ورزش‌هاي المپيك است. پرتاب ديسك تماشاگر زيادي ندارد؛ اما مجموع مسابقات دووميداني چرا. منظورم اين است كه اتحاديه جهاني بايد كاري كند تا مجموعه كشتي وارد كشتي شود، نه اينكه بيايند كشتي را و تماشاگرانش را نصف كنند. ضمن اينكه روس‌ها، امريكايي‌ها، ژاپني‌ها و... مدال مي‌گيرند و تلاش خواهند كرد تا كشتي در المپيك بماند.

كشتي ايران و حضور رسول خادم در اين رشته را چطور مي‌بينيد.

ما يكي از نوابغ كشتي را در راس فدراسيون داريم كه انسان متفكري است. ما در كشتي از اين آدم‌ها داريم؛ اما رسول آدم باهوشي است كه حتي به اتحاديه جهاني هم طرح و ايده مي‌دهد؛ ولي متاسفانه به اندازه كافي و لازم از سوي مسوولان حمايت نمي‌شود. ضمن اينكه رسول به خوبي با كشتي آشناست و كشتي‌گيران نمي‌توانند در اصطلاح دورش بزنند. در دوره ما كشتي‌گيران ما را دور مي‌زدند و نمونه‌اش در المپيك آتلانتا بود كه كشتي‌گيران اين كار را كردند و ضررش را هم خودشان ديدند. براي ما كه چيزي نشد. خودشان هم مي‌دانند كه ضرر كردند؛ اما خب جوان و خام بودند و متوجه نمي‌شدند هر چه مي‌گفتيم. به هر حال آنچه جوان در آينه نمي‌بيند پير در خشت خام مي‌بيند. من خوشحال هستم كه در حال حاضر فردي در كشتي است كه كشتي‌گير نمي‌تواند او را دور بزند. در حال حاضر اين بهترين نوعي است كه مي‌تواند باشد. مي‌دانيد كه ورزش به خصوص كشتي 50 درصد بلايش روحي است. اين روح است كه جسم را مي‌كشد و با خود مي‌برد به ميدان. اين روح است كه كشتي‌گيران را آماده جنگ مي‌كند. اگر اين روح آماده نباشد، كشتي‌گير تمايلي براي كشتي گرفتن نخواهد داشت.

واقعا خجالت دارد. در فوتبال تيم مي‌بازد يا مساوي مي‌كند، به فوتباليست‌ها پاداش مي‌دهند، اما در كشتي روسيه را، امريكا را شكست مي‌دهيم ولي انگار نه انگار. من وقتي مدال المپيك گرفتم به من يك خانه دادند 300 هزار تومان. الان هم همان خانه را به ورزشكاران بدهند. زمين آن خانه را الان چهار ميليارد مي‌خرند. واقعا چرا قهرمانان‌مان را تشويق نمي‌كنيم؟ تا فشار زندگي شرايط را براي‌شان طوري كند كه دست به كارهاي ديگر بزنند. ما وقتي قهرمان شديم به ما حق سفره سيصد تومان مي‌دادند، الان هم به اندازه ارزش همان سيصد تومان بدهند. سيصد تومان آن موقع مي‌شد چهار سكه طلا. الان هم چهار تا سكه حق سفره بدهند به قهرمانان. چرا نمي‌دهند. فقط دروغ مي‌گويند. خادم روح بزرگي دارد، سالم‌ترين جواني بوده كه من در زندگي‌ام ديده‌ام. سالم‌ترين‌هايي كه ديده‌ام، رسول بوده و تقي اكبرنژاد. خادم هيچ چيز را در زندگي براي خودش نمي‌خواهد كه الان هم در زندگي‌اش هيچ چيز ندارد. به خادم كمك كنيد تا او هم به كشتي و ورزش ايران كمك كند.

واقعا اگر بحث پاداش و جوايز قهرمانان طوري شود كه دغدغه اين عزيزان كمتر شود خيلي خوب مي‌شود. اين موضوع تبديل به يك معضل در ورزش ايران شده است.

من سال 1352 با آقاي خرمي به كارخانه ايران‌ناسيونال رفتيم و آن وقت نفري يك پيكان قسطي به ما دادند. پيكان سي هزار تومان بود، ده هزار تومانش را داديم و قرار شد مابقي را ماهي پانصد تومان بدهيم. پيكان آلبالويي رنگ بود، بعد ديدم قسطش را نمي‌توانم بدهم فروختم و پول‌شان را دادم. بعد سال 1978 بود كه يك پيكان مدل 55 داشتم كه 54 هزار تومان فروختم. قرار بود به من و علي دقت‌پور نفري يك ماشين بي‌ام و بدهند. 135 هزار تومان قيمتش بود. قرار شد آقاي وهاب‌زاده صاحب كمپاني اين را 80 هزار تومان با ما حساب كنند كه چهل هزار تومانش را خودمان بدهيم، مابقي را فدراسيون. به هر حال آدم‌هاي دزدي بودند كه ماشين 500 ميليوني را اين قيمت با ما حساب مي‌كردند ديگر! حالا هم رفته‌ام يك ماشين مزدا خريده‌ام ولي مي‌بينم برداشته‌اند قطعات چيني سوارش كرده‌اند. هنوز چند ماه نشده، خراب شده و بايد موتورش بيايد پايين. مسوولان لطف كرده همان خودرو« بي‌ام و»‌اي را كه آن زمان به من دادند به قهرمانان بدهند.

يك عكسي از شما در كنار عليرضا رضايي در المپيك آتن هست كه دست دور گردن هم انداختيد و داريد گريه مي‌كنيد. اين تصوير زيبا و تاثيرگذار بسيار ديده و به اشتراك گذاشته شده. ماجراي اين عكس چيست؟

من با بچه‌هاي خودم، با برادرهاي خود كه مي‌رفتم روي تشك، يك حالت تله‌پاتي با هم پيدا مي‌كرديم. يك احساس دروني نسبت به هم داشتيم و اين باعث مي‌شد تا وقتي مي‌باختند ناراحت شويم و وقتي مي‌بردند خوشحال. در المپيك آتن عليرضا دبير و چند تا ديگر از بچه‌هاي‌مان كه خيلي خوب بودند اوت شدند. عليرضا حيدري مانده بود بايد طلا مي‌گرفت؛ اما متاسفانه حقش را ضايع كردند تا برنز بگيرد. مسعود جوكار بود كه نقره گرفت و عليرضا رضايي هم. ما در سالن در حال تمرين كه بوديم، كري مك كوي امريكايي داشت كشتي مي‌گرفت با مريد موتاليموف قزاق. نماينده امريكا خيلي خوب بود و عليرضا حساب ويژه‌اي رويش باز كرده بود. البته كشتي‌گير قزاق هم كشتي‌گير خيلي خوبي بود، اما چون عليرضا در امريكا خيلي بد با اين امريكايي كشتي گرفته و ضربه شده بود، حساب ويژه‌اي رويش باز كرده بود. همين‌طور كه داشتيم تمرين مي‌كرديم يك حسي به من دست داد و گفتم «عليرضا، قزاقه امريكاييه رو مي‌بره.» گفت نه آقا. گفتم ما كه اينجا هستيم و كشتي را نمي‌بينم؛ اما يه حسي داشتم كه مي‌گفت كشتي‌گير قزاق امريكايي را مي‌برد و عليرضا هم مدال مي‌گيرد و همين طور هم شد. عليرضا مغول را برد و بعد آمد مريد موتاليموف قزاق را هم 4 بر 1 برد و رفت فينال. عليرضا كه به فينال رسيد ما خيلي خوشحال شديم و احساساتي. به عليرضا گفتم ديدي احساسم درست بود؟ و با هم گريه كرديم كه عكسش هم موجود است. در فينال هم به نابغه‌اي چون آرتور تايمازوف باخت و نقره گرفت كه باارزش‌ترين مدال سنگين وزن مااست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون