يكسال قبل پويشي مردمي به نام «يوز تا ابد» توسط «هديه تهراني» و جمعي از فعالان محيط زيست، هنرمندان و ورزشكاران راهاندازي شد. هدف آن، جلب مشاركت مردم براي كمك به دامداران حاضر در پارك ملي توران براي جابهجايي از اين منطقه به مراتع خارج از پارك ملي بود.
پارك ملي توران در نزديكي شهرستان شاهرود يكي از زيستگاههاي مهم يوزپلنگ آسيايي در ايران است كه هنوز از زادآوري اين گربهسان نادر در آن اطمينان داريم. اخيرا تصوير يك يوز مادر با چهار تولهاش در اين زيستگاه مهم، اميدها براي بقاي يوز در اين منطقه را دو چندان كرد.
در واقع پارك ملي توران بخشي ۱۰۱ هزار هكتاري در قلب ذخيرهگاه زيستكره توران است. وسعت كل اين ذخيرهگاه نزديك به يك و نيم ميليون هكتار است كه علاوه بر معرفي بخشي از آن به عنوان پارك ملي، بخشي به عنوان پناهگاه حياتوحش و بخشي به عنوان منطقه حفاظتشده نيز تحت مديريت سازمان حفاظت محيط زيست هستند.
از سالهاي بسيار دور، اين منطقه به عنوان مراتع قشلاقي مورد استفاده عشاير دامدار سنگسري قرار ميگرفت. در حال حاضر بيش از ۱۸۰ آغل دامداري سنتي در اين محدوده يك و نيم ميليون هكتاري قرار دارند كه سهم محدوده پارك ملي، هشت پهنه مرتعي شامل ۱۲ آغل است. البته بخشي از اين مراتع نيز در اختيار روستاهاي موجود در حاشيه منطقه قرار دارند.
حضور دامداران در زيستگاههاي طبيعي، معمولا فرصت مناسبي براي جلوگيري از تخلفات صيد و شكار در مناطق محسوب ميشود، چرا كه عموما دامداران علاوه بر ارتباط مناسبي كه با محيطبانان منطقه برقرار ميكنند، جلوي ورود افراد غريبه و شكارچيان غيرمجاز را نيز ميگيرند.
اما روي ديگر حضور دامداريها در زيستگاهها، رقابتي است كه بين دام اهلي و گونههاي حياتوحش به وجود ميآيد.
حضور دام اهلي باعث ميشود تا بخش قابل توجهي از منابع غذايي گياهخواران وحشي (مانند آهو، جبير، كل و بز و قوچ و ميش) به مصرف دام اهلي برسد و به اين ترتيب، عرصه بر گياهخواران منطقه تنگ شود. همين گياهخواران طعمههاي اصلي يوزپلنگ هستند و با كاهش جمعيت آنها، غذاي اصلي يوز پلنگ نيز كاهش پيدا ميكند و شرايط زيستگاهي از نظر غذا براي يوزپلنگها نامطلوب ميشود. همچنين حضور دام، باعث كاهش منابع محدود آب در منطقه نيز ميشود كه همين منابع اندك براي زيستگاههاي بياباني مانند توران، بسيار حياتي هستند.
از طرفي، گلههاي دامهاي اهلي به همراه خود سگ دارند. سگهاي گله، جدا از تواناييشان براي شكار پستانداران كوچك (مانند خرگوشها) كه خود از طعمههاي كوچك يوزپلنگ هستند، در مواردي نيز تهديدي مستقيم براي يوزپلنگها به شمار ميروند؛ در مواردي، سگهاي گله خودشان به يوزها حمله كردهاند و باعث مرگ آنها شدهاند.
نميتوان يوزپلنگها را از زيستگاه طبيعيشان خارج كرد اما ميتوان فكري براي دامداريهاي موجود در منطقه كرد. ميتوان در برنامهاي دامداران را به خروج از زيستگاه و حضور در مراتعي ديگر تشويق كرد و البته بايد حقوحقوق عرفي و قانوني آنان را نيز مطابق اسناد موجود در ادارات منابع طبيعي در نظر گرفت و تامين كرد. يا آنكه ميتوان با راهاندازي سازوكاري جديد در مناطق حساس، دامداريهاي كوچرو را به دامداريهاي متمركز تبديل كرد. يعني به جاي آنكه دام را به طرف علف ببريم، دام را در جايي نگهداريم و علف را در مزارعي توليد كنيم و براي آنها ببريم. به اين ترتيب ميتوان با روشهاي كشاورزي، ميزان علف مورد نياز دام را در مساحتي به مراتب كمتر توليد كرد از سوي ديگر با تحرك كمتر دام، پرواربندي آن سريعتر و مطلوبتر خواهد بود و هزينههاي جابهجايي، تامين آب، دامپزشكي و بسياري موارد ديگر نيز كاهش چشمگير خواهد داشت.
هرچند در مورد پارك ملي توران، با توجه به وضعيت اورژانسي يوزپلنگ و البته قوانين جاري كشور مبني بر ممنوعيت چراي دام در پاركهاي ملي، گزينه خروج دامداران از پارك ملي اجرا شد اما ميتوان برنامه دامداريهاي متمركز روستايي و عشايري را براي زيستگاههايي ديگر مانند خوشييلاق، مياندشت، نايبندان و.... تست زد. نبايد فراموش كرد كه دامداري به روش سنتي، تنها يك فعاليت اقتصادي نيست، بلكه بخش غيرقابل كتماني از فرهنگ بسياري از جوامع بومي خصوصا عشاير كوچرو است. پس انجام چنين برنامهاي نياز به مطالعات عميق و وسيع اجتماعي و فرهنگي در كنار مطالعات اقتصادي و بومشناختي دارد.
آنچه در پارك ملي توران گذشت، نمونهاي موفق از يك مشاركت مردمي در حفاظت زيستگاهها بود. اين مشاركت تنها از سوي برگزاركنندگان و كارشناسان و حاميان پويش مردمي يوز تا ابد نبود، بلكه مشاركت اصلي از سوي دامداران منطقه خصوصا دامداران خونگرم ايل سنگسري و اهالي با صفاي روستاي «قلعه بالا» صورت گرفت.
در سال جاري، پارك ملي توران براي نخستينبار در سالهاي پس از انقلاب اسلامي از دام اهلي خالي خواهد شد. دام اهلي به عنوان يك تهديد براي يوزپلنگ در پارك ملي توران حذف شده است و حالا بايد بر تهديدات ديگر مانند جادههاي مواصلاتي، تخلفات شكار و صيد و مهمتر از همه، كاهش شديد منابع آب تمركز كرد.
حفاظت از يوزپلنگ، تنها حفاظت از فرد فرد جمعيت اينگونه نيست، بلكه حفاظت از زيستبومي است كه يوزپلنگ در آن زندگي ميكند، بر آن تاثير ميگذارد و از آن تاثير ميگيرد. حفاظت از طعمهها و رقباي يوز در منطقه، كاهش تهديدها و تخريبهاي زيستگاهي و البته تعامل سازنده با جوامع محلي حاشيهنشين زيستگاه يوز، برنامههاي جدايي ناپذيري در روند حفاظت از گربه نادر آسيا هستند. راه طولاني، پيچيده و دشوار است، اما اميد براي ادامه وجود دارد.