• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4176 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱۴ شهريور

گفت‌وگو با زوفيا بورُس، نوازنده گيتار و آهنگساز

لازم نيست همه قوانين را رعايت كنيد

اميرحسين ناظم‌زاده

 

 

زوفيا بورُس سال 1980 در پراگ متولد شد و در دانشگاه موسيقي و هنرهاي نمايشي وين تحصيل كرد. اولين آلبومش با عنوان «En otra parte» در سال 2013 توسط نشر «ECM» منتشر شد. آثار Leo Brouwer آهنگساز كوبايي همواره مرجع مهمي براي ماجراجويي‌هاي بورس در عرصه موسيقي بوده و باعث پديد آمدن نگاهي بدون محدوديت به ساز گيتار كلاسيك شده است. آنچه آثار او را منحصربه‌فرد مي‌كند، توانايي‌اش در انتقال افكار و احساساتش است. در ادامه گفت‌وگويي را كه به بهانه اجراي او در نخستين شب فستيوال «Show of hands» انجام شده، مي‌خوانيد.

 

از لئو بروئر بگوييد. او يكي از آهنگسازان مورد علاقه شماست و اجرا را با يك قطعه از او شروع كرديد.

لئو بروئر آهنگساز مهمي براي ساز گيتار كلاسيك است و من سال‌هاست كه با موسيقي او آشنا شده‌ام. آثار او بسيار تاثيرگرفته از موسيقي كوبايي و به طور كلي امريكاي جنوبي است و البته بيان خاص خودش را دارد. قطعه «يك روز» در نوامبر درواقع يك موسيقي فيلم است، اما او براي ساز گيتار كلاسيك هم تنظيم كرده. من اولين بار اجراي اين قطعه را توسط يك نوازنده خيلي خوب يوناني ديدم اما منتشر نشده بود. وقتي مي‌خواستم اين قطعه را بنوازم بارها و بارها آن را گوش دادم و وقتي شما يك قطعه را گوش مي‌كنيد؛ به يك شكل ديگر براي نواختن با آن مواجه مي‌شويد. گوش دادن به اين قطعه و نواختن دوباره آن تجربه خيلي خاصي برايم بود و كاملا تلاش كردم خودم را آزاد بگذارم و صرفا به نت‌ها توجه نكنم.

آيا براي ترتيب اجراي قطعات در كنسرت برنامه مشخصي داشتيد يا اساسا تمامي قطعات از پيش انتخاب شده بودند؟

خير، تقريبا با پايان هر قطعه متوجه مي‌شدم كه قطعه بعدي چه بايد باشد و تمامي قطعات كنسرت هم از پيش تعيين نشده بود. اين هم مي‌تواند يك بازي باشد.

شما در يك فستيوال بداهه‌نوازي روي صحنه رفتيد و قطعات آهنگسازان ديگر را اجرا كرديد اما به طور مثال وقتي قطعه‌اي از «بيورن مه‌ير» نواخته شد حتي خود مه‌ير هم با طنز مي‌گفت شك دارم كه اين قطعه من باشد. در واقع من فكر مي‌كنم اساسا در مدل نوازندگي شما بداهه‌نوازي با معنا و مفهوم ديگري اتفاق مي‌افتد كه از حس لحظه شما به يك قطعه بيرون مي‌آيد. نظر خودتان چيست؟

بداهه‌نوازي براي من كه يك نوازنده گيتاركلاسيكم و آهنگسازي نمي‌كنم به معناي در لحظه بودن است و اين يعني اگر من دارم روي يك قطعه كار مي‌كنم آن را به اندازه كافي از نظر تكنيكي مي‌شناسم و بعد در كنسرت اجازه مي‌دهم كه لحظه‌ها مسير تكامل قطعه را پيش ببرند. رها بودن براي من مهم‌ترين نكته است و گاهي اين رها بودن باعث مي‌شود كه قوانيني را زيرپا بگذارم و واقعيت اين است كه من به قوانين اهميت چنداني نمي‌دهم.

وقتي به اجراي شما فكر مي‌كنم، مدام تصاوير و رنگ‌هاي تاريك و غمگيني به ذهنم مي‌آيد. فكر مي‌كنم اكثر قطعاتي كه نواختيد غم‌انگيز بودند و شما آن را چند برابر غم‌انگيز‌تر اجرا كرديد. از آنجايي كه اجراي اين قطعات آنچنان كه گفتيد با حس و حال لحظه شما ارتباط مستقيم دارد؛ آيا شما فرد غمگيني هستيد؟

فكر كنم، جواب اين سوال بله است و شايد كمي ماليخوليايي باشد. همه ‌چيز مي‌تواند خيلي زيبا باشد اما در عين حال روي ديگري از آن را هم مي‌بينم. اين واقعيت كه همه اين چيزهاي زيبا هم گذرا هستند غيرقابل انكار است. اما به هرحال گاهي مي‌شود كه عميقا احساس خوشحالي كنم و موسيقي اتفاق بزرگي است چون باعث مي‌شود به درون خودم سفر كنم. در اين سفر هر كس زاويه ديد خودش را خواهد داشت.

شما در مصاحبه‌اي گفتيد: «اغلب فكر مي‌كنم كه انتخاب موسيقي‌ام به دست خودم است اما بعدتر متعجب مي‌شوم كه شايد موسيقي من را به عنوان يك مديوم انتخاب كرده باشد.» آيا موافقيد كه موسيقي محصول موسيقي است؟

كاملا موافقم. من يك نوازنده گيتار كلاسيك هستم و بداهه‌نوازي را اين گونه براي خودم معني كردم. زماني كه من يك قطعه را مي‌نوازم به قدري آن را دوست دارم كه ديگر مطمئن نيستم كه من آن را انتخاب كرده باشم. من مي‌خواهم به بقيه حس خودم را نشان دهم و بايد احساسات قطعه را مال خودم كنم پس ديگر قوانين و نت‌هاي نوشته شده اهميت پيدا نمي‌كند بلكه نگاه و سابقه شنيداري من است كه قطعه را از نو مي‌سازد. بداهه‌نوازي با مدل من اين گونه است و البته اميدوارم كه توانسته باشم، احساساتم را در اجرا به مخاطبان منتقل كنم.

شما چه مسيري را طي كرديد تا به اين نگاه‌رسيديد و امروز مي‌گوييد نبايد به قانون‌ها توجه كرد؟

من وقتي نوازندگي را شروع كردم از خودم پرسيدم چرا مي‌خواهم گيتار بزنم و مطمئن بودم كه قرار نيست قوانين متداول را رعايت كنم تا به نظر نوازنده پُرتكنيكي باشم. در نتيجه سعي كردم هر روز صداي ساز زدنم را ضبط كنم و ببينم دقيقا دوست دارم چه صدايي از اين ساز بشنوم. اين يك مواجهه كاملا شخصي است. هركس بدن خودش را دارد، نگاه خودش را دارد و احساساتش متفاوت است. در نتيجه نمي‌توان براي همه يك قانون مشخص گذاشت و گفت كه اين گونه ساز بزنيد. شما بايد خودتان اين ماجراجويي شخصي را آغاز كنيد و فكر مي‌كنم براي اين كار صرفا بايد قانون‌ها را شناخت و لازم نيست كه همه آنها را رعايت كنيد.

در اجراي شما بيش از همه قطعه
Trails crossing ساخته بيورن مه‌ير من را تحت تاثير قرار داد. من اين قطعه را در آلبوم سولو او شنيده بودم و فكر مي‌كنم كاري كه شما با آن كرديد يك تصوير كاملا متفاوت ساخته است. در مورد مواجهه با اين قطعه كمي بگوييد.

من هم وقتي اين قطعه را از بيورن شنيدم خيلي تحت تاثير قرار گرفتم و به او گفتم كه مي‌توانم اين قطعه را به خوبي براي گيتار كلاسيك تصور كنم. در نتيجه او اين قطعه را براي گيتار كلاسيك بازنويسي كرد. اين قطعه بسيار ساده است ولي فوق‌العاده عميق است. اين دومين بار بود كه اين قطعه در تهران اجرا مي‌شد.

جرياني كه نشر هرمس و مشخصا اين فستيوال در موسيقي دنبال مي‌كند تقريبا با نگاه نشر اي‌سي‌ام در يك راستاست. اساسا هنرمنداني كه در اينجا روي صحنه مي‌روند همگي يك نگاه و يك مكتب واحد در موسيقي دارند كه به سبك موسيقي و مليت‌شان ارتباط پيدا نمي‌كند و از نظر من اين حاصل يك نگاه مشترك و متفاوت به موسيقي است. كمي درباره اين نوع نگاه بگوييد.

با شما كاملا موافقم. نشر‌ اي‌سي‌ام همواره يك رويا بوده و هست. اولويت شماره يك در‌ اي‌سي‌ام موسيقي و انتقال انرژي آن است. اين جريان به قوانين موسيقي عامه توجه نمي‌كند و حتي مساله كامل بودن و بهترين بودن هم نيست. در اين نگاه مساله به دست آوردن يك لحظه منحصربه‌فرد در موسيقي است. اين لحظه منحصربه‌فرد هيچ ارتباطي با تكنيك‌هاي عجيب در موسيقي يا اسم‌هاي خيلي بزرگ ندارد. نتيجه چنين نگاهي مي‌شود يك نشر منحصربه‌فرد. من فكر مي‌كنم اين فستيوال هم به همان اندازه منحصربه‌فرد است. در اينجا مخاطبان و هنرمندان تلاش مي‌كنند تا به همان لحظه منحصربه‌فرد در موسيقي دست پيدا كنند. شما مثل يك بچه مي‌توانيد از موسيقي لذت ببريد چون آن موسيقي كاملا رهاست. در مورد نشر «اي‌سي‌ام» مي‌توانم بگويم با اينكه شما آلبوم‌هاي ضبط شده آن را مي‌شنويد اما هربار با حال خودتان مي‌توانيد با آن مواجه شويد چون يك حس و حال و بي‌مرزي در آن وجود دارد كه ارتباطش با مخاطب را هيچ‌گاه از دست نمي‌دهد و هميشه زنده است.

 


من مي‌خواهم به بقيه حس خودم را نشان دهم و بايد احساسات قطعه را مال خودم كنم پس ديگر قوانين و نت‌هاي نوشته شده اهميت پيدا نمي‌كند بلكه نگاه و سابقه شنيداري من است كه قطعه را از نو مي‌سازد. بداهه‌نوازي با مدل من اين‌گونه است و البته اميدوارم كه توانسته باشم، احساساتم را در اجرا به مخاطبان منتقل كنم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون