همريگ هم بوديم
احمد طالبينژاد
سالهاي سال از اواخر شهريور تا مهر و آبان من و هوشنگ مراديكرماني همكاري نزديك داشتيم. در آن دوره من در جشنواره رشد مسووليتي داشتم و از او به عنوان داور كمك ميگرفتم. در آن سالها مبلغي كه براي داوري تخصيص ميدادند بسيار اندك بود اما اين امر مانعي براي اين نويسنده در حضور و مشاركت او نبود. در زمان برگزاري جشنواره گاه تا 10 شب با هم بوديم و همين فضايي را فراهم ميكرد تا از هم بياموزيم. به عنوان كسي كه در حاشيه كوير و نائين زندگي كردهام در همنشيني با هوشنگ مراديكرماني بسيار آموختهام. او اصطلاح «همريگي» را بهواسطه فرزند كوير بودن و نقاط مشترك فراوان در معماري، رفتار و آيينها در توصيف رابطهمان به كار ميبرد. حس نزديكي با مراديكرماني هميشه من براي من خوشايند بوده و هست؛ بهويژه زماني كه داستانهاي او را ميخوانم، شخصيتها چنان برايم آشنا هستند كه گويي آنها را ميشناسم.
كتاب «شما كه غريبه نيستيد» اين نويسنده شرحي از دوران كودكي و نوجواني اوست و يك اتوبيوگرافي درجه يك در زبان فارسي محسوب ميشود. او در اين كتاب بدون آنكه حس تحقير يا توهين داشته باشد سير تا پياز زندگي خود را با ديگران در ميان گذاشته است. البته پيش از انتشار اين كتاب هم او در گفتوگوهاي مختلفي كه داشت بخشهايي از زندگياش را برملا كرده بود.
نمونه آن در اواخر دهه شصت است كه گفتوگويي با او داشتم و مراديكرماني از آن به عنوان يك مصاحبه «عمري» نام برد؛ بدين معنا كه محتواي اين گفتوگو يك عمر زندگي او را دربرميگرفت. تا آن زماني كسي نميدانست كه پدر اين نويسنده چه شرايطي داشته و در چه فضايي رشد پيدا كرده است.
اين روزها و در دوران بازنشستگي مراديكرماني در فرهنگستان هنر به كار مشغول است، صرفنظر از كسي كه در راس اين فرهنگستان قرار دارد، او در جايگاه درستي به كار مشغول است، مراديكرماني در پيدا كردن معادل فارسي بسيار باتجربه و نازكبين است و همين امر به نوعي خوششانسي براي ما هم محسوب ميشود.
اما فارغ از كار در فرهنگستان، هوشنگ مراديكرماني همچنان در دنياي نويسندگي بسيار پركار است و معمولا سالي يك كتاب از او منتشر ميشود. من به عنوان يكي از مخاطبانش هميشه با رغبت منتظر اثر جديد او فارغ از فضاي ايدئاليستي يا تخيلي او هستم. بسياري او را تنها با قصههاي مجيد ميشناسند و داستانهاي تخيلي او در حاشيه ماندهاند. قصههايي كه شخصيت اصلي آن پرندگان و ساير گونههاي حيات وحش هستند و در ادبيات غرب به «فابل» معروف هستند. كليله و دمنه نمونهاي از فابلهاي زبان فارسي است و مراديكرماني طبع خود را در اين زمينه آزموده است.
با توجه به جذابيت داستانهاي اوست كه برخي از آنها به سينما و تلويزيون راه يافته و فيلمهايي با درجهبندي گوناگون از آنها ساخته شده است. برخي از آنها مانند «قصههاي مجيد» و «مهمان مامان» بسيار معروف شدند و توانستند نظر مخاطبان را جلب كنند و برخي ديگر تبديل به فيلمهايي ضعيف و متوسط شدند كه نتوانستند نسبتي با داستانهاي مراديكرماني برقرار كرده و حق مطلب را در اين زمينه ادا كنند.