در حال حاضر ادلب به آخرين نقطه نبرد ارتش سوريه با تروريستها و مخالفان خود تبديل شده است. برخي كارشناسان معتقدند كه سوريه پس از جنگ ادلب وارد روندي تازه خواهد شد. دولت دوباره حاكميت خود بر اكثر مناطق سوريه را اعمال ميكند و عملا مخالفان مسلح دولت اين كشور ديگر جايگاه رسمي در اين كشور نخواهند داشت. هر چند بسياري معتقدند كه نبرد ادلب دير يا زود به نفع ارتش سوريه و همپيمانان آن به پايان خواهد رسيد، اما اكنون حواشي اين جنگ تبديل به تيتر اخبار شده است. اما واقعيت آن است كه اكنون برخي به آينده سوريه پس از نبرد ادلب ميانديشند. مجتبي اماني، ديپلمات و تحليلگر مسائل خاورميانه در گفتوگو با «اعتماد» معتقد است مهمترين بحثي كه نبرد ادلب را پيچيده كرده آينده مخالفان مسلح و تروريستها و پناهجوياني است كه پس از اين جنگ پراكنده و آواره خواهند شد. مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
در حال حاضر بافت جمعيتي در ادلب چگونه است و به چه ميزان مردم عادي هستند و چه ميزان تروريستها و نيروهاي مخالف دولت در اين منطقه حضور دارند؟
بافت واقعي ادلب، بافتي مسلمان و سنينشين است. ولي برخي اقليتهاي دروزي و مسيحي نيز در آنجا حضور دارند. اساس تحولات اخير به علت جابهجايي تروريستها از ديگر نقاط سوريه به منطقه ادلب است كه از ماههاي ابتدايي بحران در اين كشور در اختيار مخالفان مسلح و تروريستها قرار گرفت و ادلب را تبديل به مهمترين پناهگاه تروريستها كرد و مقدار زيادي از بافت جمعيتي اين استان را تحت تاثير خود قرار داد. چه بسا وقايع ساليان اخير موجب مهاجرت مسيحيان و دروزيها از اين منطقه شده است. از سويي ديگر افرادي به علت درگيريهاي كنوني در سوريه به اين شهر رفته بودند تا در نزديكي مرز تركيه قرار گيرند و بتوانند در مواقع اضطراري به داخل خاك تركيه پناه ببرند. به هر حال به نظر ميرسد تحت تاثير شرايط حاكم بر اين منطقه كه به آنها اشاره شد، بافت جمعيتي كنوني در داخل ادلب بيش از اينكه يك بافت سنتي باشد، بيشتر جمعيتي از مخالفان دولت بشار اسد است كه پس از شكستهاي متعدد به اين منطقه نقل مكان كردهاند.
چگونه ادلب تبديل به اصليترين منطقه حضور مخالفان و تروريستها در صحنه ميدان سوريه شد؟
تاكتيك جنگي كه سوريها در مقابله با تروريستها داشتند اينگونه بود كه در مناطق درگيري و تحت محاصره مختلف شرايطي را پيش روي تروريستها گذاشتند كه بتوانند از اين مناطق خارج شوند. اين تاكتيك جايگزين رويكردي شد كه ميتوانست نبرد را تا نابودي كامل تروريستها پيش ببرد و در اين بين نيز غيرنظاميان بيشماري قرباني اين نبرد ميشدند. به همين دليل تروريستها يك به يك با توجه به پراكندگي كه در سراسر سوريه داشتند به ادلب منتقل شدند و اكنون اين منطقه به عنوان آخرين پايگاه مهم مخالفان و تروريستها تبديل شده است. از همين رو به دليل اينكه آخرين پايگاه تروريستها محسوب ميشود جابهجايي افراد به خارج از اين منطقه نيز دچار سرنوشت مبهمي شده است. در حال حاضر بايد ديد با توجه به اينكه حلقه محاصره ادلب روز به روز تنگتر ميشود، چه گزينهاي براي سرنوشت آنها انتخاب ميشود كه اين خود يكي از پيچيدگيهاي ادلب به شمار ميرود كه بر تصميم نهايي در اجلاس تهران نيز سايه افكنده بود.
چرا ارتش سوريه بعد از نبرد حلب با توجه به نزديكي مناطق به سمت ادلب براي بازپسگيري اين منطقه پيش نرفت و وارد نبرد در ساير مناطق سوريه شد و در گام آخر نوبت به ادلب رسيد؟
البته اين مورد به تاكتيكهاي نظامي مربوط ميشود. ولي بايد گفت كه دولت سوريه به دلايل مختلف كه از جمله اصليترين آن انساني بود، قصدي براي مقابله با تروريستها تا كشتار كامل آنها نداشت. اين تاكتيك موجب شد تا تروريستها از منطقهاي به منطقه ديگر منتقل شوند و در نهايت اين كار به ادلب ختم شده است. اما اگر به هر نقطه ديگري نيز ختم ميشد، همين مساله، مشكل و پيچيدگي وجود داشت.
آيا اين موضوع تحت تاثير ملاحظات سياسي در خصوص تركيه نبوده است؟
قطعا در خصوص موضوعات تروريستها و مخالفان ملاحظات منطقهاي و نقش كشورهاي همسايه از جمله تركيه، عراق، لبنان و رژيم صهيونيستي وجود داشته است. نقش قدرتهاي منطقهاي و جهاني از جمله روسيه، ايران، امريكا نيز در نظر گرفته ميشود. از طرفي ديگر روياي تركيه مبني بر اينكه بتواند در پناه تحولات مربوط به كشورهاي عربي و تلاش آقاي اردوغان براي رهبري اين جريان انقلابها به سوي اهداف بزرگي كه ممكن است در ذهن رهبران تركيه وجود داشته باشد، اينها همگي بر برخوردها و تاكتيكهاي جنگي نيز موثر است. ولي اكنون ارتش سوريه اولويت خود را بر مقابله با تروريستهاي مسلحي قرار داده است كه مهمترين پايگاه آنها در شمالشرق سوريه يعني ادلب قرار گرفته است.
به نظر ميرسد نبرد ادلب به نقطه پاياني خود نزديك ميشود و در طول اين سالها هزاران نيروي مخالف و تروريست به ادلب نقل مكان كردهاند. حالا اگر نبرد ادلب به پايان برسد، اين نيروها به كجا ميتوانند نقل مكان كنند و چه سرنوشتي پيش روي آنها است؟
براي مقابله با تروريستهاي موجود در ادلب، گزينههاي معدودي وجود دارد. زيرا سرنوشت ادلب يا بايد با جنگ و از بين رفتن مخالفان و تروريستها تمام شود يا از منطقه فرار كنند يا در نهايت در برابر ارتش تسليم شوند. كه البته در هر سه مورد يك جمعبندي منطقهاي وجود دارد كه ارتش سوريه به همراه همپيمانان به زودي نبرد ادلب را به پايان ميرساند. هر يك از اين روشهاي سهگانه خسارتها و زيانهايي براي دو طرف درگير خواهد داشت. تركها به عنوان كشور نزديك به ادلب نگران هجوم شهروندان اين منطقه به داخل خاك تركيه هستند كه البته به نظر من نگراني مهمتر تركيه اين است كه تمام سرمايهگذاريهايي كه طي اين سالها در سوريه انجام داده از بين برود. آنچه اكنون اين وضعيت را پيچيده كرده و بر اجلاس تهران سايه افكنده بود، رسيدن به يك راهحل انساني با كمترين خسارت انساني براي دو طرف باشد ولي مهم اين است كه تروريستها بايد يكي از سه گزينه را انتخاب كنند. عزم دولت سوريه براي مقابله با آنها كاملا جدي است و به نظر ميرسد تركيه مجبور است در اين زمينه يكسري نرمشهايي را انجام دهد و شايد قصد داشته باشد امتيازاتي را در خصوص شمالشرق سوريه كه اكنون در اختيار كردها با همپيماني امريكا قرار دارد، كسب كند. به هر حال آنچه مشخص است به زودي به حضور تروريستها در ادلب پايان داده خواهد شد.
آيا اين امكان وجود دارد كه يك منطقه حايل به وسيله ارتش تركيه در داخل سوريه و هممرز با خود ايجاد كنند و تروريستها را در همان جا حفظ كنند؟
اين مورد يكي از گزينهها است. اما به نظر نميرسد كه تركها در اين باره همكاري جدي داشته باشند. آنها قصد دارند از هرگونه ابزاري در به تعويق انداختن و مقابله با اين عمليات استفاده كنند. فضا هيچگاه به نفع نيروهايي كه قصد دارند حضور تروريستها را در ادلب طولانيتر كند قرار ندارد.
با از بين رفتن آخرين پايگاه مخالفان اين تصور به وجود خواهد آمد كه اسد ديگر امتيازي به مخالفان خود نخواهد داد. به نظر شما آيا اين ديدگاه درست است؟
من فكر ميكنم آقاي بشار اسد چنانچه بتواند حاكميت خود را بر تمامي مناطق سوريه اعمال كند، حاضر است برخي امتيازات به گروههايي كه تروريستي نيستند اعطا كند. اما اين واقعيت در صحنه نبرد بايد در نظر گرفته شود كه بشار اسد به عنوان فرد پيروز اين ميدان ميتواند اراده خود را بر ديگران غالب كند. چنين انتظاري نبايد از آقاي اسد وجود داشته باشد كه تصور شود، بعد از پيروزي امتياز زيادي به گروههاي مخالف دهد و به نظر من قطعا اين موضوع در ارزيابيهاي منطقهاي مورد توجه قرار خواهد گرفت.
با رويكردي كه شما بيان ميكنيد اين احتمال وجود دارد كه پس از جنگ بحران سياسي در سوريه پايان يابد يا خير؟
مخالفين آقاي اسد قصد داشتند با استفاده از ابزار نظامي ولي با پوشش سياسي، اهداف خود را پيش ببرند. اكنون نيز نبايد از آقاي اسد اين انتظار را داشت كه پيروزي ميداني خود را در عرصه مذاكرات سياسي از كف بدهد. چرا كه اگر قصد داشت اين كار را انجام دهد به توصيه بسياري از مخالفان اختيارات خود را محدود يا از صحنه قدرت كنارهگيري ميكرد. به نظر من چنين انتظاري از طرف پيروز جنگ غيرواقعبينانه است.
پس با اين تفاسير مخالفان در آينده سوريه نقشي خواهند داشت؟
بشار اسد تلاش ميكند كه با گروههاي غيرتروريستي و نمايندگان آنها يك رابطه منطقي برقرار كند. اما تاكنون اين گروهها با تصور اينكه نبرد نظامي به نفع آنها خواهد بود سعي ميكردند كه امتيازات بيشتري را كسب كنند. اما اكنون آنها هستند كه در موقعيت ضعف قرار دارند و اكنون اين گروهها هستند كه مجبور به امتياز دادن هستند.