گروه اجتماعي
«الهام فخاري»؛ عضو شوراي شهر تهران، «صدرا وجداني» از موسسان كمپين «بازچرخ»، «شهابالدين كرمانشاهي»؛ استاديار دانشكده شهرسازي دانشگاه تهران و «علي آخرتي»؛ انسانشناس با بررسي نقش دوچرخه ابعاد مختلف اين وسيله نقليه در فرهنگ شهرنشيني را بررسي كردند.
به گزارش روابط عمومي خانه گفتمان شهر، در ابتداي اين نشست «صدرا وجداني» از موسسان كمپين «بازچرخ» صحبت كرد. او بازچرخ را معادل Recycle دانست كه بازيافت هم معنا ميدهد و حركتي است براي بازتعريف مفاهيم و بازگويي سفر، شهر و راه و بازآرايي خيابانها از منظري تازه.
او ادامه داد: براي اين منظور و ترويج دوچرخه در شهرها، كمپيني راه افتاد و براي شبكههاي اجتماعي توليد محتوا صورت گرفت و حتي تيشرت و ماسك طراحي شد تا به عنوان رسانه فعاليت داشته باشند و حالا امروز گروههاي بسياري هستند كه دوچرخهسواري ميكنند. اين كمپين اين هدف را دنبال ميكرد تا فضاهاي عمومي احيا شود.
«يعقوب آزادهدل» مدير واحد توسعه سيستمهاي حمل و نقل پاك معاونت حمل و نقل و ترافيك شهرداري تهران در سخناني كوتاه اظهار داشت: خود من دغدغه هواي پاك را داشتم و با دوچرخه همه تهران را رفتم و ديدم و واقعا بايد اعتراف كنم هيچ خياباني در تهران مناسب دوچرخه نيست. با اين شرايط در طرح جامع ترافيك براي دوچرخهسواري تنها گفته شد كه تسهيلات مهيا شود، در همين حد! حالا اما كار به جايي رسيده كه خانههاي دوچرخه، دو سال است كه بسته شده اما از سوي ديگر تعداد دوچرخهسواران بيشتر شدهاند.
او در پايان تاكيد كرد: بايد ديدگاهها عوض شود و حتي قوانين تغيير كند تا دوچرخه و دوچرخهسواران ديده شوند.
ديگر سخنران اين جلسه، «الهام فخاري» عضو شوراي شهر تهران بود. او با ذكر اين نكته كه بايد بررسي شود چرا طي يكي، دو دهه گذشته، دوچرخه از زندگي مردم برچيده شد سه پيشنهاد را براي رواج دوباره آن مطرح كرد: نخست آنكه دوچرخهسواري به عنوان مُد اجتماعي و نه رفتار روشنفكرانه تسري يابد. ديگر آنكه بايد روي جوانان سرمايهگذاري شود و سوم اين است كه به عنوان يك رفتار لذتبخش ميان مردم كه زندگي غمگين و پرتنش دارند، گسترش يابد. در اين ميان، براي سياستهاي ترويج اجتماعي بايد از موثران جامعه كمك گرفت. او اضافه كرد: بايد اعتماد عمومي جلب شود و كمپينها اثرگذاري خود را عمق ببخشند تا مردم ديگر دوچرخهسواري را نه يك رفتار فانتزي و لوكس و براي تفريح و سرگرمي كه وسيلهاي براي رفت و آمد بدانند. همچنين ميتوان دوچرخهسواري را به عنوان يك رفتار پيشگيرانه براي آلودگي هوا رواج داد و اينكه مهمترين رقيب دوچرخه، خودرو نيست، موتور است؛ اينكه در تصادف خودرو و موتور، حتي اگر موتور مقصر باشد، پنجاه - پنجاه مقصر است اما در تصادف خودرو و دوچرخه، دوچرخه هيچ حقي ندارد. بايد دوچرخه چنان مهم شود كه قوانين هم برايش تغيير يابد.
سپس «شهابالدين كرمانشاهي» استاديار دانشكده شهرسازي دانشگاه تهران براي حاضران سخن گفت. او درباره يك نظرسنجي از 250 دانشجو ياد كرد كه موضوع آن تكنولوژي دوچرخهبرقي بود. او درباره نتيجه اين نظرسنجي بيان داشت: 92 درصد آنها طي دو هفته، دوچرخهسوار نشده بودند و 4 درصد 2 ساعت استفاده كرده بودند، يكسوم آنان اصلا دوچرخه نداشتند و آنها هم كه داشتند غالبا استفادهشان تفريحي و ورزشي بود. با اين حال 85 درصد علاقه داشتند دوچرخه داشته باشند، 80 درصد آنها دوچرخهسواري را نماد و نشانه بيبضاعت بودن نميدانستند، 60 درصد اما نگران سرقت دوچرخه بودند، 43 درصد هم نگران آلودگي هوا و شيب خيابانها بودند و 70 درصد گفتهاند اگر دوچرخه برقي باشد، تمايل دارند استفاده كنند. شايد اين نوع دوچرخه مناسب كساني باشد كه بخواهند از آن به عنوان وسيله حمل و نقل استفاده كنند و اگرچه ميزان فعاليت آن كمتر از دوچرخه عادي است، در مقياس كوچك و براي آناني كه دافعه دارند، اثرگذاري خوبي خواهد داشت.
او افزود: به هر روي، هر نوع و شكل دوچرخه حس شادي و توانمندي را افزايش ميدهد و لبخند دوچرخهسوار نه شوآف كه يك واقعيت است.
ديگر سخنران، «علي آخرتي» انسانشناس بود. او از منظري ديگر به اين رفتار اجتماعي نگاه كرد و گفت: تجربه دوچرخهسواري در فضاهاي عمومي از طريق دوچرخهسوار با اطراف شكل ميگيرد و برهمزننده نظم ديكته شده بر فضاست. زيرا در جايي كه فضاي عمومي در كنترل حاكميت باشد، دوچرخهسوار نظم اجتماعي را بر هم ميزند. دوچرخهسوار نه پياده است و نه سواره، بلكه مرز اين دو است و حتي خود را هر دو يا هيچيك تعريف ميكند و نظم جديد را پيشنهاد ميدهد.
او ادامه داد: با بازتعريف فضا، ميتوان شهر ديگري را تعريف كرد. دوچرخهسوار با حضور لغزان خود، نه هيچ نظارتي را بر خود ميپذيرد و نه به تعبير ميشل فوكو: «بدنهاي رام»، هرجا تشخيص داده شود، در معابر شهري به زيرگذر و پل هوايي هدايت ميشود.
دوچرخه هم وسيله بازي و سرگرمي است و هم وسيله حمل و نقل. دوچرخه به دوچرخهسوار اجازه پرسهزني در شهر را ميدهد و به همين سبب، اتوبانها فضاهاي جذابي براي دوچرخهسوار نيستند.
او خاطرنشان ساخت: نبايد از فضاهاي بينابيني شهري ترسيد كه خنثي و عريان شوند و البته دوچرخه كمك ميكند تا دوچرخهسوار، شهر را متفاوت و با فصلها، صداها، بوها و رنگهاي مختلف تجربه كند و در پايان، بخشهايي از كتاب «در ستايش دوچرخه» اثر مارك اوژه، انسانشناس فرانسوي را براي حضار قرائت كرد.