ايران بايد قهرمان جام جهاني ميشد!
سامان سعادت
در باز است. باز يك پرنده است. پس در پرنده است! اسپانيا كرواسي را 6 بر صفر برد. ايران مقابل اسپانيا 1 بر صفر باخت. پس ما از كرواسي خيلي قويتريم. دو مثالي كه آوردم نحوه استدلالشان از لحاظ ساختاري شبيه به هم است؛ با اين تفاوت كه مثال اول در كتابهاي درسي به عنوان نمونه تفسيرهاي غلط و قياسهاي اشتباه آورده شده و تقريبا همه ميدانند كه نميتوان بر مبناي چنين استدلالي جلو رفت. اما در مورد مثال دوم بايد بگويم كه نه تنها همه بر اشتباه بودنش تاكيد ندارند، بلكه عدهاي با همين استدلال، مدام در حال بخشيدن جايگاهي قدسيتر به كارلوس كيروش هستند.
ما به اسپانيا 1 بر صفر باختيم؛ نتيجهاي نسبتا خوب براي تيم ملي در جام جهاني. همان زمان عدهاي شروع كردند به باز كردن اين بحث كه فقط ما ميتوانستيم اينچنين ماتادورها را زمينگير كنيم. دو بازي بعدي اسپانيا مقابل مراكش و روسيه نشان داد كه مشكل اسپانيا فقط ما نبوديم، بلكه مسائلي دروني و اخراج لوپتگي نيز بر عملكرد اين تيم تاثير داشته؛ تاثيري كه باعث شد در نهايت يكي از مدعيان قهرماني خيلي زود از روسيه برگردد. هرچند برخي كارشناسان به درستي به اين مساله اشاره كردند كه روسيه مقابل اسپانيا در ساختار دفاعياش از روش كيروش تاثير زيادي پذيرفته بوده. اما به هر حال حذف لاروخا در يكهشتم موجب شد كه جلوي بزرگنمايي باخت حداقلي ايران مقابل اسپانيا گرفته شود. اما بازي اسپانيا مقابل كرواسي فرصت مجددي فراهم آورده تا عدهاي با قياسي شبيه به آن چيزي كه در بالا ذكر كردم، دوباره راهي براي تعريف و تمجيد از كيروش باز كنند.
ايران درست همان شبي كه اسپانيا مقابل كرواسي به ميدان رفت، به مصاف رقيب هميشگي دوستانهاش يعني ازبكستان رفت. شاگردان كيروش طبق روال عادي برنامه با يك بازي نه چندان زيبا و رو به جلو، باز هم موفق شدند ازبكستان را با يك گل مغلوب كنند. ازبكستاني كه آمده بود با هكتور رائول كوپر خودي نشان بدهد، اما باز هم اسير دفاع منسجم و منطقي تيم ملي ايران شد. مثل بازيهاي قبلش. مثل تمام تيمهايي كه در چند سال اخير به مصاف ايران رفتهاند. بازي ايران و ازبكستان صحه مجددي بود بر اين نظريه كه فرقي نميكند چه تيمي مقابل ما بازي ميكند؛ كيروش در هر صورت از يك سبك بازي استفاده ميكند؛ سبكي كه در اين چند سال آنقدر ديدهايم كه ديگر هر مخاطب عادي فوتبالي نيز ميداند به چه شكل است. از آن طرف اما اسپانياي انريكه نشان داد تيمي كاملا متفاوت با جام جهاني است و نوع فوتبالش فرق ميكند.
دقيقا معلوم نيست بازيهاي ايران در جام جهاني تا كجا قرار است بيمهكننده كيروش باشند، اما مشخص است كه مربي پرتغالي طرفداراني در سيستم رسانهاي دارد كه ميتوانند تا مدتها از نتايج ساير تيمهايي كه روزي مقابل ايران قرار گرفتهاند، در هر تورنمنتي، موفقيتي براي كيروش بسازند. اين در حالي است كه همه ميدانيم هر بازي فوتبالي شرايط خاص خودش را دارد. قرار نيست تصور كنيم چون ما از اسپانيا يك گل خورديم و كرواسي شش تا، يعني ايران بايد در بازي رودررو مقابل كرواسي 5 بر صفر پيروز شود. برد اسپانيا مقابل شاگردان داليچ فقط متعلق به انريكه و تيم خوبش است. اين نتيجه حتي بدين معني هم نيست كه كرواتها لياقت نايبقهرماني جهان را نداشتند. بازيهاي جام جهاني تمام شده. شايد هنوز بعضيها بخواهند با محور قرار دادن آن مسابقات به تحليلهاي عجيب و غريب برسند؛ كاري كه البته رسانههاي انگليسي و اسپانيايي هم كم در اين چند روز انجام ندادند اما تمام اين حرفها هيچ تغييري در گذشته به وجود نميآورد. بهتر است هر تيمي و اعضاي رسانهاياش حواسش بيشتر رو به جلو باشد تا گذشته. ما مسابقات جام ملتهاي آسيا را در پيش رو داريم و مطمئنا هيچ چيزي غير از اين مسابقات نميتواند ملاك ارزشگذاري كيروش باشد. همانطور كه انگليسيها بايد بدانند اگر كرواسي در بازيهاي آيندهاش 6 تا كه هيچ، 20 گل هم دريافت كند، كمكي به ساوتگيت و شاگردانش نخواهد كرد. همانطوري كه اسپانياييها بايد بدانند يك برد پرگل نميتواند تضمينكننده آينده باشد.