• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4199 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۱۲ مهر

دست‌كجي ما و شانس فرهادي

نازنين متين‌نيا

گمانم اصغر فرهادي يكي از خوش‌شانس‌ترين ايراني‌هاي اين سال‌هاي اخير است. حاضرم شرط ببندم كه اگر هشت سال پيش و در زمان هر شهروند يك خبرنگار و هر اكانت توييت يك رسانه و هر كانال تلگرام يك ابزار ارتباطاتي، فيلمبرداري «جدايي نادر از سيمين» متوقف مي‌شد، فرهادي ديگر هيچ‌وقت فرصت ساخت اين فيلم را پيدا نمي‌كرد، هيچ‌وقت به اسكار نمي‌رفت و احتمالا هيچ اسكاري به سينماي ايران نمي‌رسيد. فرهادي شانس آورد كه در آن تابستان داغ، وقتي سازمان سينمايي دولت سابق، از سرلج و ناراحتي براي حرف‌هاي او در جشن خانه سينما، فيلمبرداري فيلم را متوقف كرد، فقط يك گودر و اكانت‌هاي نيمه‌جان فيس‌بوك در دسترس ما ايراني‌ها بود. يادم مي‌آيد همان شبي كه اين اتفاق افتاد، نگار اسكندرفر، مجري طرح فيلم از اهالي حوزه سينما خواست تا فعلا خبر را داغ نكنند و همگي دندان روي جگر بگذاريم تا ببينيم چه مي‌شود. روزهاي عجيبي بود با مديران فرهنگي بسيار عجيب‌تر. آدم‌هايي كه به سادگي مي‌توانستند زندگي يك فيلمساز، بازيگر و هنرمند را براي يك حرف يا حتي اشاره ساده، متوقف كنند و به راحتي سرمايه‌هاي حرفه‌اي و انساني اين حوزه را بسوزانند. ما هم مدارا مي‌كرديم. هر خبري را منتشر نمي‌كرديم و حتي حواس‌مان بود كه اگر يك ‌نفر از سربه‌هوايي حرفي زده يا چيزي گفته كه ممكن است به مذاق مديران خوش نيايد، از آن بگذريم تا بگذرد. براي همين درخواست اسكندرفر را اجابت كرديم. فرهادي با تيزهوشي اين جنجال را مديريت كرد و در نهايت فيلمبرداري «جدايي نادر از سيمين» دوباره از سر گرفته شد تا اتفاق بيفتد همه اتفاق‌هايي كه بعد از آن رخ داد، اسكار به ايران رسيد و همچنان افتخارش مانده براي ما و سينماي ايران. حالا من روزنامه‌نگار، هر وقت آن دوران را با امروز مقايسه مي‌كنم، نفسي از سرراحتي مي‌كشم كه چه خوب شد شايعه‌ها و حاشيه‌ها دست دنياي مجازي نيفتاد. چه خوب شد كه توي همان گودر و فيس‌بوك، هنوز اهالي روزنامه‌ها به روزماله‌نگاري متهم نشده بودند و حرف و منطق‌شان خريدار داشت. راستش اين روزها دل‌خوشي از توييتر و كانال‌هاي تلگرامي و باقي شبكه‌هايي مجازي ندارم، از شبكه‌هاي تلويزيوني هم. حالا ديگر نه مي‌شود به سوگيري‌هاي رسانه ملي اعتماد كرد و نه آن‌طرفي‌هايي كه خدا مي‌داند از جان مردم اين سرزمين چه مي‌خواهند و چرا انقدر دروغ پشت دروغ مي‌سازند. اكانت‌هاي جعلي شبيه علف‌هاي هرز روي در و ديوار شبكه‌هاي مجازي رشد كرده‌اند و منطق، آرامش و رواداري، كلمه‌هاي گمشده اين فضاست. با چرايي اين اتفاق كار ندارم با تاثيرگذاري‌اش كار دارم. حتي مي‌توانم براي‌تان بنويسم كه اگر آن روزها فلان كانال معاند چه تيتري براي آن ماجرا مي‌زد يا بهمان شبكه تلويزيوني چطور گزارش مي‌ساخت از زجر و مصيبت سينماگران ايراني و بدبختي مردم اگر كمي دقيق شويد در اين فضا، حدس هيچ كدام از اين رفتارها دشوار نيست. همان طور كه مي‌شود حدس زد كه رسانه‌ملي چطور به راحتي از اين قضيه مي‌گذشت و... با همه اينها حق دارم كه بگويم فرهادي خوش‌شانس است. زمانه ناخوش و بدي بود آن‌ روزها، اما خدارو شكر كه مثل امروز نبود. متر و معيارها هنوز كار مي‌كرد. اخلاق حرمت داشت و هنوز يادمان بود كه دزدي فقط رفتن به خانه مردم و جمع كردن اسباب ‌و وسايل زندگي‌شان نيست. مي‌دانستيم هرحقي كه ضايع شود، نوعي دزدي از صاحب حق هست و دست‌مان نه در زندگي واقعي كه در زندگي مجازي هم نبايد كج باشد. اما حالا انگار اين‌طور نيست. انگار يادمان رفته دست‌كجي مي‌تواند با كليك ساده يك خبر اتفاق بيفتد و به ثانيه‌اي نه از زندگي يك ‌نفر كه از زندگي يك ملت دزدي كند. به كليك‌هايي كه اين اواخر انجام داده‌ايد، خبرهايي كه فوروارد كرده‌ايد و حرف‌هايي كه زده‌ايد و مردم را نگران و مضطرب‌تر كرده فكر كنيد و حساب كنيد چقدر از زندگي بقيه آرامش، رضايت و امنيت رواني را دزده‌ايد. ترسناك شده‌ايم، نه؟!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون