• ۱۴۰۳ جمعه ۲۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4213 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۲۹ مهر

سلطان قلب‌ها

حسن لطفي

در بين كساني كه براي كوهنوردي آمده‌اند تعداد دختران و زن‌ها بيشتر از پسرها و مردهاست. دوست همراهم انگار ذهنم را خوانده باشد از اين اتفاق ابراز خوشحالي مي‌كند. بعد بحث را به دوچرخه‌سواري خانم‌ها و حضورشان در ورزشگاه براي تماشاي فوتبال و واليبال مي‌كشد. او هم مثل من دختري دارد كه دلش پي تماشاي فوتبال در ورزشگاه صدهزار نفري آزادي است.هر دو نفرمان در رديف پدرهايي هستيم كه دل‌مان پي تحقق خواسته دختران ورزش‌دوست و ورزشكارمان است. استدلال مخالفان هم براي‌مان چندان موجه نيست. اگر با ما بود دست دختران‌مان را مي‌گرفتيم و براي تماشاي بعضي از بازي‌هاي فوتبال و واليبال به ورزشگاه مي‌رفتيم. نمي‌دانم در بين كساني كه دل دختران‌شان براي تماشاي مسابقه فوتبال يا واليبال لك زده است چند نفر مخالف حضور زنان در ورزشگاه هستند اما از وقتي دوست همراهم ماجراي مادر‌بزرگش را برايم تعريف كرد دوست دارم مادر همه مخالفان مثل مادر بزرگ دوستم باشند. مادر بزرگي كه اگر چه مخالف سرسخت سينما بود براي برآوردن خواسته دختران فرزندانش دل به دريا زد و دست آنها را گرفت و همراه‌شان وارد سينمايي شد كه فيلم سلطان قلب‌ها را نمايش مي‌داد. دوستم سالش را يادش نبود. اما حدس مي‌زد اواخر دهه چهل باشد. مي‌گفت توي خانواده ما سينما رفتن براي پسرها هم ممنوع بود. البته آنها با پررويي تمام قانون شفاهي پدرهاشان را زير پا گذاشته و هر وقت دور هم جمع مي‌شدند از فيلم‌هايي تعريف مي‌كردند كه ديده بودند. فيلم‌هايي كه كم‌كم براي دختران فاميل هم جذاب شده بود. دوست داشتند حداقل يك‌بار هم شده همراه پسرها وارد سينما بشوند و توي سالن تاريك همنفس با ديگران روياهاي روي پرده را تماشا كنند. وقتي سينما فيلم سلطان قلب‌ها را نمايش مي‌داد تعريف پسرها بيشتر شده بود. دختران كه خواهران دوستم هم جزوشان بودند چاره را در پناه بردن به مادربزرگ ديده بودند. مادربزرگ اهل مسجد و روضه و دعا بود .اما براي عقب نماندن دختران از پسرها كم نمي‌گذاشت. دست‌آخر هم يك روز عصر دست دختران را گرفت و در حالي كه نروهاي مادران‌شان دنبالش بود آنها را به سينما برد. وقتي به خانه برگشتند همه مردها غضبناك و همه زن‌ها منتظر فاجعه‌اي بزرگ بودند. فاجعه‌اي كه صورت‌هاي شاد و گل‌انداخته دختران و جبروت مادربزرگ جلويش را گرفته بود. برخلاف نظر مردها حضور دختران در سينما باعث شده بود تا فضاي سينما اخلاقي‌تر شود. اين اولين و آخرين باري بود كه مادر‌بزرگ دوستم به سينما رفت. اما از آن روز حتي مردهاي متعصب فاميل هم او را سلطان قلب‌ها صدا مي‌زدند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون