• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4219 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۶ آبان

نقدي بر سخنراني داود فيرحي در سخنراني «عاشورا و بحران خلافت»

وعظ به جاي خطابه

مختار جعفري

فوكو در 1971 در كالج فني آيندهوون هلند در مناظره با چامسكي مي‌گويد: «يكي از راه‌كارهايي كه به نظر من قبل از هر چيز ديگر عاجل و اضطراري است ازاين‌قرار است، دست‌كم در جوامع اروپايي رسم بر اين است كه تلقي كنيم كه قدرت در دستان دولت متمركزشده است و آن را از طريق تعدادي نهاد خاص مثل دستگاه اجرايي پليس و ارتش اعمال مي‌كند. مي‌دانيم كه همه اينها درست‌شده‌اند تا فرمان‌ها را منتقل و اجرا كنند و كساني را كه تبعيت نمي‌كنند تنبيه كنند؛ اما به اعتقاد من قدرت سياسي از طريق نهادهايي نيز اعمال مي‌شود كه ظاهرا هيچ‌وجه مشتركي باقدرت سياسي ندارد».

 

آنچه در سخنراني فيرحي ديده نشد

فوكو وظيفه خود را روشنگري در باب قدرت و پايين كشيدن قدرت از سرير اسطوره‌اي خود به زير مي‌داند. فوكو از عامليت قدرت و سوژه مي‌گريزد و تنها به اعمال قدرت و شرايط آن مي‌پردازد. او براي اين كار بعد مقابل قدرت يعني مقاومت را به عنوان نقطه عزيمت انتخاب مي‌كند. اينها از بنيان‌هاي انديشه فوكو هستند كه در سخنراني دكتر فيرحي در 26 شهريور 1397 در دارالزهراء تهران با عنوان «عاشورا و بحران خلافت» ديده نمي‌شود. گويي فيرحي در عبور تاريخي خويش از انديشه‌هاي نخستينش از صندلي فوكو بلند شده و بر صندلي چامسكي نشسته است. به‌زعم دكتر اردستاني در ميزگرد «روش‌شناسي فوكو و مطالعات ايران»؛ بررسي كتاب «دانش، قدرت و مشروعيت در اسلام» (11/03/1394) دكتر فيرحي در كتاب صدرالذكر كه رساله دكتري‌شان است سعي كرده‌اند تا انديشه‌هاي فوكو را در آن جاي دهند و از نظريه «گفتمان» استفاده كنند. به‌رغم آن ديدگاه و رويه در فقه سياسي، فيرحي در اينجا از منظر اقتصاد سياسي به بحث وارد مي‌شود و قائل به عامليت سوژه و قدرت است. او به سراغ خليفه دوم و سوم مي‌رود. او از واژگان دولت رانتي، «كنترل رسانه‌ها»-كه به‌طور تصادفي نام يكي از كتاب‌هاي چامسكي است، تماميت‌خواهي [توتاليتاريسم] و... استفاده مي‌كند و با ذهنيت طبقاتي ماركس معترضان را در برابر بهره‌مندان قرار مي‌دهد. او با ايده اختناق و «اعتراض» به‌پيش مي‌آيد و آزادي خواهان را در برابر فرصت‌طلبان مي‌نشاند. «اعتراض» معادل كلمه لاتين Protestantism (پروتستان) است. استفاده از كلمات خاص اينچنيني خاستگاه فكري و ارجاعاتي كه دكتر در تحليل خود مي‌آورد را يادآور مي‌شود. اين ارجاعات نحوه ورود دكتر به بحث و نحوه نتيجه‌گيري آخر را براي مخاطب روشن مي‌كند .دكتر فيرحي، واقعه كربلا را همچون نهضت اصلاحات مذهبي مي‌نگرد. او مساله قائل شدن امتياز براي دايره نزديكان و اصحاب پيامبر را در مساله غنائم در سر طناب مي‌گيرد و به ترديد در عملكرد خليفه و دستگاه حكومت مي‌رسد؛ موضوعي كه در زمان خود با اعتراض جامعه آن زمان مواجه نشده است.

 

مساله غنائم در تحليل فيرحي از خلافت

دكتر فيرحي با بحث غنائم و ثروت به دست‌آمده و نحوه توزيع در زمان خلفاي دوم و سوم، با زبان ماركس دغدغه‌هاي زمين، ثروت و سرمايه را بازگويي مي‌كند. فيرحي در بحث خود همچنين سيستم حكمراني شهرهاي قبيله‌اي مكه و مدينه را اشرافي و شورايي دانسته و آن را ادامه دولت‌شهرهاي يوناني- رومي مي‌داند. سنت شهري يونان و دولت‌شهرهاي آن متاثر از شرايط طبيعي و توپوگرافي و به همان ميزان شرايط اجتماعي و فرهنگي آن، نوع خاصي از حكومت را موجب شده بودند. سنت شهري روم هم با جاده و مواصلات ارتباطي و عمارت‌هاي بزرگ شناخته مي‌شود و در سيستم حكومتي آن مجالسي همچون سنا و شوراها وجود داشت كه هرچند ادامه سنت يوناني بود اما با سازوكارهاي متفاوتي كه ايجاد كردند آن را بديل سيستم يوناني مي‌دانند. سازوكارهاي قدرت و اداره جوامع در عربستان آن زمان (به‌ويژه در مكه و مدينه) مبتني بر جغرافيا و اقليم و همچنين فرهنگ و اجتماع آن دوره است. سيستم خوني، تعصب، چادرنشيني، خرافه، رسوم عشيره‌اي و...اجزايي در كنار سيستم حكومتي نيستند بلكه در آن تبلوريافته‌اند. درنتيجه انتقال سيستم حكومتي يونان و روم به مكه و مدينه جاي سوال دارد. دكتر فيرحي ورود پيامبر به مدينه و انتخاب سنت مدني را علت و معلولي بيان مي‌كند و آنها را زنجيروار و در توالي هم قرار مي‌دهد. او تاريخ‌نگاري مي‌كند كه دقيقا موردانتقاد فوكو است. فوكو در مقابل اين رويه تبارشناسي را مطرح كرده است و به‌جاي كشف سرچشمه‌ها يا بازسازي تكامل خطي رويدادها، مي‌خواهد گذشته متناقض را واكاوي و تاثير قدرت را بر شكل‌گيري و توجيه حقيقت بررسي كند.

 

مساله دولت رانتيري در خلافت

دكتر فيرحي به‌جاي اينكه مستقيم به سراغ رويه خليفه دوم در توزيع غنائم مي‌رفت كه به‌زعم او باعث فساد سيستماتيك دولتي شد، بايد به سراغ شرايطي مي‌رفت كه در آن هم‌چنين رويه‌اي توجيه شده و حق پنداشته مي‌شود. او با قائل بودن به معيار و رويكرد تأويل‌گرايي ملاك قضاوت را در خصوص رويكرد خلفاي دوم و سوم رفتار پيامبر (در مرتبه پايين‌تر ابوبكر) قرار مي‌دهد و رفتار خليفه چهارم - امام علي(ع) - را بازگشت به اصل مي‌داند كه مجددا بعد از او از اصل انحراف پيدا مي‌كند. اصولا مشكلي در استفاده از روش‌هاي علمي گوناگون و اتخاذ بينش‌هاي متفاوت نيست. حتي مي‌توان با قايل بودن به يك انديشه مشخص درزماني خاص، در زماني ديگر از روش يا بينش ديگر استفاده كرد. مع‌الوصف استفاده هم‌زمان از روش‌هاي متفاوت يعني پذيرش هستي‌شناسي‌ها و معرفت‌شناسي‌هاي متفاوت كه خروجي متفاوت و گاه متعارضي به دست مي‌دهند؛ خروجي‌اي كه جمع‌بندي آنها مصون از اشتباه و مصادر به مطلوب نخواهد بود. دكتر فيرحي در انتها با قرينه‌يابي براي سخنان امام حسين (ع) به‌نوعي تحليل كلام مي‌كند و مي‌خواهد شرايط اجتماعي را بر اساس كلام تفسير كند. اين در حالي است كه در تحليل گفتمان رمزگشايي از كلام با رجوع به شرايط اجتماعي و تبيين مساله قدرت به دست مي‌آيد نه اينكه شرايط اجتماعي برحسب كلام تفسير شود.

 

وعظ به جاي خطابه

تفاوت اين دو رويه در اين است كه محقق پيش از بررسي موضوع جواب خود را در دست دارد و به بيان بهتر به‌جاي توضيح درصدد توجيه است. در واقع قسمت انتهايي بحث دكتر از تحليل علمي فاصله مي‌گيرد و به‌نوعي به وعظ مي‌ماند تا خطابه. هرچند شايد مكان ايراد سخنراني و تناسب زماني آن مي‌طلبد كه بحث اين‌گونه به‌پيش برود و بيان شود، برند دكتر فيرحي و اينكه او را به عنوان استاد علوم سياسي و پژوهشگر علوم سياسي- به‌طور خاص فقه سياسي- مي‌شناسند، انتظارات مخاطب را از كلام و استدلال او تغيير داده است؛ زيرا همان‌طور كه مولوي را بيشتر عارف مي‌شناسند تا شاعر، دكتر فيرحي را بيشتر استاد دانشگاهي مي‌دانند تا واعظ.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون