برخيز و اول بكش (66)
فصل هفتم
مبارزه مسلحانه تنها راه آزادي فلسطين است – مقاومت شكل گرفت
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
نيروهاي اسراييل چندينبار سعي كرده بودند كه در جنگ 6 روزه و بعد از آن عرفات را بكشند. در روزهاي بعد از پيروزي، يك خبرچين شين بت مكان مخفي عرفات را در بخش قديمي بيتالمقدس كه چندان دور از ورودي يافا نبود، اطلاع داد. چندين سرباز اعزام شدند تا عرفات را زنده يا مرده بگيرند اما درست چند دقيقه قبل از آنكه نيروها برسند، او فرار كرده بود. دو روز بعد، سربازان ديگري از واحد 504 به يك آپارتمان در محله «بيت حنايانا» كه دهكدهاي در شرق بيتالمقدس است، هجوم بردند اما فقط ظرفي پر از سالاد و ارده كه چندين لقمه از آن هم خورده شده بود، بود. روز بعد از اين حمله، عرفات از روي يكي از پلهاي رودخانه اردن در حالي كه لباس زنانه پوشيده بود و در تاكسي كه متعلق به يكي از هوادارانش بود قرار داشت، عبور كرد.
در همين حال، حملات تروريستي ساف عليه اسراييل بيشتر و بيشتر و مرگآورتر ميشد. از پايان جنگ 6 روزه تا مارس 1968، 65 سرباز و 50 غيرنظامي كشته و 249 سرباز و 295 غيرنظامي هم مجروح شدند. حملاتي كه توسط فتح از دفتر مركزي اين سازمان در كرامه، واقع در جنوب دره اردن، صورت ميگرفت منجر به برخوردهايي بين نيروهاي دفاعي اسراييل و ارتش اردن شده بود و مرز طولاني بين دو كشور با تنش همراه شده بود كه زندگي عادي در بخش اسراييل را غيرممكن كرده بود.
موساد نااميد شده بود. زوي آهاروني، رييس قيصريه به ياد ميآورد كه «حقارتي كه ناشي از حملات تروريستي بود، حسي از عجز را ايجاد كرده بود. من به بچهها گفتم، به نيمه پر ليوان فكر كنيد. به اين فكر كنيد كه چطور عرفات را بكشيم.» نقشهاي كه آنها كشيدند اين بود كه در ژانويه 1968 يك ماشين بزرگ از اروپا به بيروت آورده شود و در آنجا آن را با مواد منفجره پر كنند و سپس يك عضو قيصريه كه در نقش يك تاجر بازي ميكند آن را به دمشق ببرد. در دمشق آن را در بيرون محل اقامت عرفات پارك كرده و در زمان مناسب از راه دور آن را منفجر كند. آميت براي گرفتن تاييد نزد اشكول رفت اما با مخالفت جدي مبني بر آن روبهرو شد كه حمله باعث دعوت آنها به انتقامگيري از جان رهبران سياسي اسراييل ميشود. اشكول، عرفات را يك تروريست ميديد اما تروريستي كه در جايگاه رهبر سياسي قرار گرفته و اين شايد بهترين اثبات براي تمامي موفقيت رييس ساف بود.اما ترور از سوي فلسطينيها بدون مكث ادامه داشت. در 18 مارس يك اتوبوس مدرسه به يك مين كاشته شده برخورد كرد. دو اسكورت مدرسه كشته شدند و 10 كودك زخمي. اكنون، اشكول تحتفشار قرار گرفته بود. او موافقت كرد كه كشتن عرفات اولويت اصلي عمليات عليه نيروهاي فلسطيني چه در داخل و چه در كرامه باشد.در 21 مارس سال 1968 يك واحد از طرف سايرت متكال، واحد كماندويي نيروهاي دفاعي اسراييل، با هليكوپتر به محل استقرار در صحرا نزديك پايگاه فتح در كرامه پرواز كردند. دستوراتي كه به كماندوها داده شده بود بسيار ساده و روشن بود: «در روز حمله كنيد، كنترل را در دست بگيريد و تمام تروريستها را بكشيد.» شب قبل از آن در نشست كابينه اسراييل، رييس ستاد كل، ارتشبد حيم بار لو، وعده «يك عمليات تميز» را داده بود كه منظور او اين بود كه هيچ اسراييلي آسيب نخواهد ديد.اما امور بدتر از پيشبيني پيش رفت و نبرد بيشتر از آنچه در نقشه ديده شده بود، ادامه يافت. رودخانه اردن در آن زمان از سال بسيار بالا بود كه همين مانع از آن ميشد كه نيروهاي مكانيزهاي كه براي حمايت آمده بودند، بتوانند كماندوها را پشتيباني كنند، سبزيجاتي كه در ساحل رودخانه قرار داشت ضخيم بود و زمين هم كار را براي گرفتن ارتباط سخت كرده بود. علاوه بر اين، به دليل هماهنگيهاي اشتباه، نيروي هوايي اعلاميههايي را از آسمان پخش كرد كه به افراد غيرنظامي هشدار ميداد تا به تخليه محل بپردازند. عنصر غافلگيري از دست رفت و نيروهاي فتح به اندازه كافي وقت داشتند تا براي حمله آماده باشند. آنها با آتش تمام مقابله كردند. عرفات دوباره در پوشش زنانه با عجله تمام سوار بر موتورسيكلت فرار كرد. با وجود صدماتي كه اسراييل ديد –33 نفر از اسراييليها و 61 نفر از اردنيها و بيش از 100 فلسطيني كشته شدند- باز هم اسراييل اين حمله را مطلوب ارزيابي كرد اما براي اولينبار فلسطينيها در نبرد تن به تن در مقابل قويترين ارتش خاورميانه مقاومت كردند و پيروز شدند. اين نشان داد كه پيروز واقعي ميدان چه كسي است.