زنگ هشدار براي از بين رفتن هنر «خط ناخني» مدتهاست به صدا درآمده است. اين هنر در بين عموم مردم ناشناخته مانده و بسياري دربارهاش چيزي نميدانند. اما هنوز اساتيد دلسوزي هستند كه با آموزش به علاقهمندان براي شناساندن اصالت در هنر ايراني و معرفي آن تلاش ميكنند كه چراغ اين هنر با سوسو زدن روشن بماند. آگاه هستيم كه هنر ايراني در دوران صفوي جلوهاي تازه يافت. بسياري از هنرمندان آن دوره با خلاقيت هنري خود تحولي ايجاد كردند. براي نمونه در هنر خوشنويسي در كنار خط شكسته و نسخ و ثلث و نستعليق هنرمنداني خوشذوق كه خطاطان برجسته بودند «خط ناخني» را ابداع كردهاند. اين ابداع ايرانيان قدمتي سيصد ساله دارد؛ البته ناگفته نماند اين خط منحصر به خوشنويسي نيست و برخي از هنرمندان با اين شيوه طراحي محدودي از جمله گل، پرنده و مناظر را نيز خلق كردهاند. هنر خوشنويسي در ايران كه جنبههايي از سنت را در خود دارد، داراي زيبايي و لطافتي خاص است. آقاي «مهدي مهديبيك» هنرمند خوشنويسي است كه با هنرمندي خود در شيوه «خط ناخني» به احياي اين هنر فراموش شده پرداخته است. باشد كه جاني تازه در كالبد بيرمق اين هنر اصيل ايراني دميده شود تا از فراموشي مطلق نجات يابد. مهديبيك مهندس عمران است و فعال در رشته تحصيلياش. اما با عشق به خطاطي از دوران نوجواني در انجمن خوشنويسان به فراگيري خوشنويسي همت گماشته است. او رتبه فوق ممتاز در رشته شكستهنويسي از انجمن خوشنويسان ايران را دارد. اين هنرمند در هشت نمايشگاه گروهي و دوسالانه خوشنويسي شركت داشته است. برپايي نمايشگاه انفرادي «خط ناخني» او در سالن فرهنگسراي انديشه، سعي و تلاشش در معرفي اين هنر را نشان ميدهد. متفاوت بودن اين آثار در خوشنويسي كه به جهت احياي اصالت ايراني است سبب گفتوگو با اين هنرمند شده است.
با توجه به ناشناخته بودن هنر خط ناخني كه به خوشنويسي گرايش دارد، قدمت و تاريخچهاي از آن و همچنين نحوه آشنايي خودتان را با اين هنر بفرماييد.
شنيدهها حاكي از آن است كه خط ناخني به اواسط دوران صفويه برميگردد. آخرين قطعه كه مكتوب است و ديده شده مربوط به سال ۱279هجري قمري يعني 160 سال قبل و به هنر استادي به نام «محمدحسين شيرازي» برميگردد. ايشان در واقع خوشنويس بود و قطعهاي از هنر خط ناخني او در كتابي به نام مرقع رنگين موجود است كه نشان از قدمت اين هنر در دوره قبل از خودش دارد. چرا كه او نيز از كس يا كساني اين هنر را آموخته است. قطعه ديگري هم در زمان قاجاريه نوشته شده است. خوشنويسي، نامهاي را با خط ناخني به ناصرالدينشاه نوشته و در اين نامه شخص خوشنويس درخواستي را بيان كرده، همچنين قصد داشته پادشاه را با اين هنر آشنا و پاداشي هم دريافت كند. اين نوشته در مجموعه شخصي نگهداري ميشود كه من توانستم اين خط را از نزديك ببينم. از آن به بعد گويا اين خط به سمت فراموشي ميرود. تا حدود 50 يا 60 سال پيش كه استاد «ناصر جواهرپور» اين حرفه و اين خط را خيلي مختصر و مفيد از استاد «ميرزا محمد ولي كيميا قلم» ياد ميگيرد. استاد جواهرپور نقل ميكنند «كشيدن يك پرنده را به شيوه ناخني ديدم و پس از مرگ استاد كيميا قلم به فكر احيا و اشاعه اين هنر افتادم.» البته خودم نديدم اما شنيدهام كه در كشورهاي ديگر مثل هند و پاكستان هم اين خط در گنجينه و يا موزههايشان وجود دارد و اما در مورد آشنايي خودم با اين هنر، حدود بيست و پنج سال پيش به نمايشگاهي از آثار اساتيد ماضيه در دوره قاجار رفته بودم. خيلي هم اتفاقي با استاد جواهرپور آشنا شدم. در آن زمان من هم اطلاعي از اين هنر نداشتم و تصورم بر اين بود كه ناخن را مانند قلم ميتراشند و با آن خطاطي ميكنند و سپس كاغذ را برميگردانند تا اين حروف برجسته شوند. وقتي به استاد جواهرپور گفتم ايشان پاسخ دادند: «آنچه فكر ميكني مكانيسم اين هنر نيست» و كمي كه برايم توضيح دادند، فكر كردم چقدر خوب است كه من هم بتوانم اين كار را انجام دهم؛ البته در همان زمان اتفاق نيفتاد اما جرقهاش در ذهنم زده شد و مدتي بعد شروع كردم.
براي آموختن اين حرفه حتما بايد خوشنويس بود؟
بله، قطعا. چون ابزار قلم در اين هنر وجود ندارد. طبيعتا بايد فرد در خوشنويسي تبحر داشته باشد، يعني با ريزهكاريهاي نوشتن حروف آشنا باشد تا اينكه بتواند با ناخن خطاطي كند. نكته ديگر اين هنر، درست برخلاف قلم بايد اندازههاي حروف را با ذهن مطابقت دهيم. در خوشنويسي با قلم ميتوان نوشتن كلمات را با ضخامت قلم كنترل كرد. يعني قلم الگويي را پيش رو ميگذارد، اما با ناخن فقط ذهنيت براي نوشتن كلمات است.
وقتي از نمايشگاه بازديد كردم حسم اين بود اگر نورپردازي وجود نداشته باشد مخاطب چيزي نميبيند. يعني تاباندن نور لازمه اين كار است. سفيدي يا بهتر بيان كنم بيرنگي در اين كار چطور براي شما جذابيتي را ايجاد ميكند كه منجر به ترغيب بيشترتان ميشود؟
بله، كاملا درست است. نورپردازي در اين كار بسيار اهميت دارد. همانطور كه مشاهده ميكنيد براي هر تابلو جداگانه نور تابانده شده و نورپردازي در اين شيوه كاري بسيار مهم است. اما در مورد سفيدي، واقعيت بگويم همين بيرنگي براي من جذاب است. با اينكه دو تا از كارهايم روي كاغذ رنگي هستند اما بيشتر همين سفيدي مرا ترغيب به ادامه كار ميكند.
شما هنرمندي هستيد كه هنر فراموش شدهاي را احيا ميكنيد؛ چه احساسي داريد؟
سنگ بناي اين هنر را اساتيدي كار گذاشتهاند كه به طور جديتر به اين هنر پرداختهاند. در اين زمينه خودم را هنوز شاگرد ميدانم. از طرفي براي من ناراحتكننده است كه اين هنر ايراني بدون رمق و نيمهجان هست و افراد نميشناسند. احساس ميكنم اين هنر خط ناخني احتياج به يك شوك الكتريكي دارد تا دوباره زنده و احيا شود. از طرف ديگر حس بسيار خوب و خوشايندي دارم كه براي زنده نگهداشتن هنري اصيل تلاش ميكنم.
اطلاع داريد چند نفر در اين گرايش هنري فعاليت ميكنند؟
راستش اطلاع دقيقي از اينكه چه تعداد افرادي كار ميكنند، ندارم. اما اين را هم ميدانم كه افراد بسيار محدودي هستند شايد از انگشتان دو دست تجاوز نكند. مخاطب عام كه اصولا اين شيوه را نميشناسد. در بين هنرمندان خوشنويس هم افراد بسياري از خط ناخني بياطلاع هستند و دربارهاش چيزي نميدانند. اينكه با ناخن بتوان خطاطي كرد كمي براي همه دور از ذهن و غريب است.
به عقيده من خطاطي با ناخن در نوع خود بينظير است چراكه يكي از اجزاي بدن بهطور مستقيم در آفرينش آن سهم دارد. حتما اين هنر سختيهاي خاصي هم در پي دارد. اگر موافقيد از شيوه كار و سختيهايش بگوييد.
خط ناخني در واقع براي نوشتارهاي رايج خوشنويسي آفريده نشده است. يك مثال ميزنم. مثلا خط ثلث يا نسخ براي نوشتن آيات و روايات آفريده شده چون فضاي اعرابگذاري ميدهد. حالا در اين بين كسي تصميم بگيرد كه آيه قرآن را با خط شكسته بنويسد چون ذات خط شكسته براي اين كار آفريده نشده است بسيار دشوار خواهد بود. حالا خط ناخني هم براي نوشتن يك سطر بنا نشده نه اينكه ممكن نباشد. در واقع بيشتر براي آوردن يك هارموني از كلمات در صفحه است تا بيننده بتواند چيزي را تداعي كند. يك مثالي ميزنم شما «توانا بود هركه دانا بود» را در نظر بگيريد. ميتوان اين مصرع را كه يك سطر است با قلم و مركب در دو دقيقه خوشنويسي كرد. حالا اگر تصميم داشته باشيم براي ارايه بنويسيم كه بهترين را انتخاب كنيم 20يا 30مرتبه اين عبارت را ميتوان در يك تايم ۴۰ دقيقهاي نوشت تا گلچيني از آن مورد پسند خوشنويس قرار بگيرد. اما سرعت در نوشتار خط ناخني اينطور نيست. سرعت كم و حوصلهبر است. هر كلمه را بايد در يك چهارم روز نوشت و مورد ديگر چون فضاي كارگاهي آن فضاي بين دو انگشت هست به شما اجازه كار زياد را نميدهد. يعني دست به سرعت خسته ميشود. يك كاغذ مابين ناخن انگشت شصت و بنصر (انگشت انگشتر) به ترتيب در قسمتهاي رويي و زيرين كاغذ قرار ميگيرد و با فشار ناخن سعي ميكنيم در اصل كانتور يا پيرامون آن شكل يا حروف را روي كاغذ بنويسيم. خودم اگر بخواهم يك مصرع بنويسم مابه ازاي كلمههاي سخت آن مصرع براي هر كلمه يك روز را اختصاص ميدهم. مثلا براي «الف يا واو» نه. فقط كلمات سخت. پس با حدود يك هفته من يك سطر را مينويسم. فرض كنيد توانا بود را نوشتهام و زمانيكه «هر» را مينويسم به دلايلي خراب ميشود بايد كلا همه را كنار بگذارم و از نو شروع كنم.
آقاي مهدي بيك با اين حساب چه شما چه ديگر اساتيد هنر خط ناخني همگي افراد صبوري هستيد كه با وجود اين همه سختي تلاش براي ماندگاري اين هنر داريد. اما سوال من اين است كه صبوري شما سبب انتخاب اين هنر شده يا عشق به هنر خط ناخني شما را صبور كرده است؟
شايد بيشتر تحت تاثير هنر صبور باشم. آدمي هستم كه دوست دارم زود به هدف يا كاري كه ميخواهم برسم و نتيجه را ببينم. بنابراين صبور نيستم اما استمرار در اين هنر گويا مرا صبور كرده است.
چطور به خوشنويسي علاقهمند شديد؟
دوره راهنمايي معلم خطي داشتم كه ايشان فارغالتحصيل انجمن خوشنويسان بود. به نام آقاي كريمي به نظرم اين شانس خوب من در زندگي بود. چون معمولا در مدارس معلم خوشنويسي و هنر دانشآموخته اين رشتهها نيستند. اين معلم من وقتي وارد كلاس شد گچ را نصف كرد و روي تخته با پهناي گچ و به زيبايي نوشت «هنر خوشنويسي». اين دو كلمه در واقع جرقه ذهن من شد. احساس كردم در بين هنرها ميتوانم خوشنويسي را فرا بگيرم. اغلب بچهها در سن و سال راهنمايي بر پايه احساسي زودگذر تصميمهاي عجولانه ميگيرند و زود هم فراموش ميكنند. من به خانواده اصرار كردم به كلاس خط بروم. سپس به آقاي كريمي معلم خوشنويسي گفتم. ايشان كه بسيار انسان شريفي بود به من گفت ميتوانم به شما خوشنويسي تدريس كنم تا خوب ياد بگيري اما ايشان به من نصيحتي كرد. گفت: «هميشه آب را از سرچشمه آن بنوش. يعني برو انجمن خوشنويسان.» اين نصحيت براي من سه ماه زمان برد. زيرا مسير خانه تا انجمن بسيار دور بود و من سه ماه زمان صرف كردم تا پدر و مادرم راضي شدند من به كلاس خط انجمن خوشنويسان در خيابان خارك بروم؛ البته پدر و مادرم فكر ميكردند نوجوان هستم و اين مسافت دور زود خستهام ميكند.
اينطور شد كه من از سال ۶۰ علاقهمند به خوشنويسي شدم و اين علاقه همينطور پايدار در وجود من باقي ماند؛ البته بيان كنم كه در انجمن متوجه شدم آقاي كريمي به همان شيوه و بر پايه و اصول انجمن در مدرسه تدريس ميكرده كه بسيار خوشحال شدم.
با توجه به اينكه شما خوشنويس ممتاز در رشته شكستهنويسي شناخته شدهايد، خط مورد علاقه خودتان بوده يا پيشنهاد اساتيدي كه آموزش ميدادند؟
علاقه خود من به خط شكسته است كه مسيرش را اينگونه پيمودم. ابتدا خط نستعليق را كنار استاد نيكبخت فراگرفتم و بعدها با استاد قرباني ادامه دادم. خط شكسته را پيش استاد فيضآبادي كار كردم تا به يك به مقطع مشخصي رسيدم. در آنجا استاد به من گفتند اگر همچنان ميخواهي خط شكسته كار كني بايد نزد استاد عطارچيان بروي. آشنايي من با استاد عطارچيان مانند پنجرهاي بود كه رو به زندگي باز شده است. يعني تعليم از محضر ايشان يك دنياي متفاوت ديگري براي من بود. علاقهمندان و هنرمندان اين رشته همه ميدانند كه اگر استاد نبود خط شكسته امروزي هم نبود و بعدها خط ناخني را از استاد ناصر جواهرپور آموختم.
براي شما چه رابطهاي بين خط شكسته و خط ناخني وجود دارد؟
همانطور كه گفتم خط شكسته را بسيار دوست دارم شايد به دليل دور بسيار در خط شكسته و خوانش دشوار آن باشد. خط ناخني هم كه جاي خود را دارد؛ همانگونه كه صحبت كرديم، اگر نوري نباشد ديده نميشود. در حقيقت خواندن هر دو خط سخت است. (لبخندي از رضايت ميزند)
دنياي صنعتي و مهندسي عمران و سد سازي بسيار متفاوت با دنياي هنر خوشنويسي است. بين دو دنيا تفاوت ايجاد ميكنيد يا اينكه خوشنويسي و پرداختن به يك هنر تحمل دنياي قانونمند و چارچوبدار عمران را براي شما آسانتر ميكند؟
در مقابل استاد عطارچيان و ديگر اساتيد بنده هنر دوست به شمار ميآيم. اما صادقانه عرض كنم. هنوز كشف نكردم كدام دنيا براي من برگزيده است. مهندسي عمران يا هنر خوشنويسي؟ در واقع نميتوانم يكي را بر ديگري برتري بدهم. در حال حاضر با هردو كنار آمده و هر دو را دوست دارم.
اما در وجودم يك چيزي هميشگي است. اينكه هنوز دوست دارم در وادي هنر هم تحصيل كنم. يعني اگر به گذشته برگردم به دانشكده هنر ميروم و شاخهها و گرايشهاي هنري را دنبال ميكنم. تجربهها و نصيحتهاي اطرافيان باعث ميشد كه فراموش كنم چه دوست دارم. در واقع آنچه تعبير به دغدغه نان ميشود من را از جستوجو در هنر و تحصيل آكادميك هنري دور نگه داشت. شرايط اقتصادي امروزي هم نشان داد كه همچنان بايد هر دو را با هم و كنار هم ادامه دهم.
آيا به اين فكر افتادهايد كه اين هنر را گسترش بدهيد و افراد را با آن آشنا كنيد؟
به اين فكر هستم. اما واقعيت چيز ديگري است. يعني وقتي حرفه اصلي من نيست و من بخواهم از يك حدي فراتر روم نياز به برنامهريزي صحيح دارد. عقيده دارم كه كار بايد اساسي و با برنامه پيش رود. با همه اين تفاسير اگر كسي تمايل داشته باشد حتما به او آموزش خواهم داد.
ابزار كار اين هنر كاغذ است و ناخن هنرمند. آيا كاغذ مخصوص و ويژهاي براي اين كار وجود دارد يا خير؟
من اكثر كارهاي خط ناخني را روي ورقه A4 انجام ميدادم. اما بهتر است كارهاي هنري در روي كاغذهاي ضد اسيد انجام شود كه ماندگاري بيشتري دارند. اگر به تاريخ نگاه كنيم از استاد ميرعماد هنوز كارهاي زيبايي موجود است. بنابراين حدس ميزنم در گذشته هم اهميت به ماندگاري آثار زياد بوده است. پس اگر هنرمندان كاغذهاي با عمر زياد را استفاده كنند براي ماندگاري هنرشان اهميت دارد. تجربه شخصي من نشان داد در كاغذ بافتدار هم اين خطوط جلوه بهتري خواهند داشت. اما چون حجم كاغذ بالاتر ميرود متاسفانه فشار دست زياد شده و درد ايجاد ميكند. من هم سعي ميكنم براي ماندگاري اين آثار از اينجا به بعد به كاغذها فكر كنم و كارهاي بعدي را حتما روي كاغذ ضد اسيد انجام دهم.
فكر ميكنيد برپايي نمايشگاه شما تا چه حد در معرفي و شناخت هنر خط ناخني براي عموم موثر بوده است؟
امسال استقبال از سالهاي گذشته بيشتر شده بود. سال ۹۳ وقتي در فرهنگسراي انديشه همين مكان فعلي نمايشگاه گروهي با دوستان داشتم استقبال مردم بسيار ضعيف و دلسرد كننده بود. اما اين بار استقبال بهتري شد. حتي روز ما قبل افتتاحيه كه تابلوها را به ديوار نصب كرديم. چراغها روشن شدند و همان زمان افرادي از اينجا ميگذشتند داخل سالن آمده، بازديد كردند و از من درباره كارها توضيح ميخواستند. فكر ميكنم آشنايي افراد گسترش هم داشته باشد يعني هر فرد به دوست و نزديكانش وقتي توضيح ميدهد نتيجهاش كنجكاوي و آشنايي با اين هنر ايراني است. معرفي اين هنر نيمهجان هدف من در اين نمايشگاه بوده است.
آيا موافقيد كه در ميان هنرهاي ايراني خوشنويسي كمي مهجورتر از ديگر هنرهاست؟
بله، موافقم؛ البته ما هيچگاه در اجتماع خودمان ارايه و عرضه خوبي در مقوله هنر نداشتيم. ولي در مورد خوشنويسي شايد علت آن اين است كه خوشنويسي در مقايسه با هنرهاي ديگري مانند موسيقي، نقاشي، سينما و غيره مخاطب كمتري دارد. از طرفي ديگر درونگرا بودن اين هنر كه نياز به خلوت خاص و تمركز دارد تا حدودي آن را به نسبت هنرهاي ديگر مهجور كرده باشد. ما اگر بتوانيم به اصالتهاي هنر ايراني بپردازيم و نوآوري را بر پايه آن خلق كنيم مهجوري، فراموشي و از بين رفتن گرايشهاي هنري كم ميشود. مدتي قبل مقالهاي ميخواندم ماحصل يك آمارگيري كه جاي درنگ دارد. از مردم كوچه و بازار پرسيده بودند ميرعماد كيست؟ عده بسياري او را نميشناختند. افراد زيادي نميدانستند كه خوشنويس است، بيشتر حدس ميزدند نقاش باشد. تنها درصد قليلي ميدانستند ميرعماد خوشنويس بوده است. خب اينجا اگر نهادهاي اجتماعي مربوط به فرهنگ و هنر وجود داشته باشند ميتوانند افراد را با هنر و هنرمندان ايراني آشنا كنند تا در بزرگسالي اينچنين بيگانه نباشند. برخي از هنرها مانند هنر نقاشي يا هنر موسيقي به دليل فراگيري عموم اوضاع بهتري دارد يعني مردم آشنايي بيشتري با اساتيد اين هنرها و خود هنر دارند. همچنين در خارج از ايران چون خط ايراني را كسي نميتواند درست بخواند پس ارتباط برقرار كردن فقط در هارموني و آهنگ كلماتي است كه نوشته شدهاند. يعني يك خارجي «الف و ب» را نميشناسد. فقط از رقص و بازي كلمات لذت ميبرد. همه اين موارد سبب شده تا هنر خوشنويسي كه بيش از هزار سال قدمت و پيشينه دارد كمي مهجور باقي بماند.
به نظر شما چه اتفاقي سبب از بين رفتن يك هنر اصيل ميشود؟
من زماني كه در خارج از ايران كار ميكردم، اين هنر را به دوستان فرنگي خودم نشان دادم. استقبال آنها غيرقابل مقايسه با مردم خودمان بود. خيلي شور و شوق نشان ميدادند بعضي به من گفتند امكانش هست قطعهاي براي ما انجام بدهي. يعني دوست داشتند روي ديوار خانههايشان اين هنر را نصب كنند. من هم براي يادگاري به آنها نوشتهاي هديه كردم. اما هيچگاه هموطنان من تا امروز اين درخواست را از من نداشتهاند. به نظرم اهميت ندادن، راحت گذر كردن افراد يك جامعه و ناآشنايي آنان سبب از بين رفتن يك گرايش در هنر يا اساسا اصل هنر است.
در پايان بفرماييد برنامه و هدف آينده شما
در اين رشته هنري چيست؟
اجراي خط ناخني بيشتر براي نوشتار نستعليق است. نوشتن ناخني با خط شكسته و ظرافتهايش بسيار سخت است. دوست دارم براي اشاعه و گسترش اين هنر نمايشگاه ديگري با خط شكسته داشته باشم. ناخنهاي شكسته يا شكستههاي ناخن.
خط ناخني در واقع براي نوشتارهاي رايج خوشنويسي آفريده نشده است. مثلا خط ثلث يا نسخ براي نوشتن آيات و روايات آفريده شده چون فضاي اعرابگذاري ميدهد. حالا در اين بين كسي تصميم بگيرد كه آيه قرآن را با خط شكسته بنويسد چون ذات خط شكسته براي اين كار آفريده نشده است بسيار دشوار خواهد بود. حالا خط ناخني هم براي نوشتن يك سطر بنا نشده نه اينكه ممكن نباشد. در واقع بيشتر براي آوردن يك هارموني از كلمات در صفحه است تا بيننده بتواند چيزي را تداعي كند. يك مثالي ميزنم شما «توانا بود هركه دانا بود» را در نظر بگيريد. ميتوان اين مصرع را كه يك سطر است با قلم و مركب در دو دقيقه خوشنويسي كرد. حالا اگر تصميم داشته باشيم براي ارايه بنويسيم كه بهترين را انتخاب كنيم 20يا 30مرتبه اين عبارت را ميتوان در يك تايم ۴۰ دقيقهاي نوشت تا گلچيني از آن مورد پسند خوشنويس قرار بگيرد. اما سرعت در نوشتار خط ناخني اينطور نيست. سرعت كم و حوصلهبر است. هر كلمه را بايد در يك چهارم روز نوشت و مورد ديگر چون فضاي كارگاهي آن فضاي بين دو انگشت هست به شما اجازه كار زياد را نميدهد. يعني دست به سرعت خسته ميشود. يك كاغذ مابين ناخن انگشت شصت و بنصر (انگشت انگشتر) به ترتيب در قسمتهاي رويي و زيرين كاغذ قرار ميگيرد و با فشار ناخن سعي ميكنيم در اصل كانتور يا پيرامون آن شكل يا حروف را روي كاغذ بنويسيم. خودم اگر بخواهم يك مصرع بنويسم مابه ازاي كلمههاي سخت آن مصرع براي هر كلمه يك روز را اختصاص ميدهم. مثلا براي «الف يا واو» نه. فقط كلمات سخت. پس با حدود يك هفته من يك سطر را مينويسم. فرض كنيد توانا بود را نوشتهام و زمانيكه «هر» را مينويسم به دلايلي خراب ميشود بايد كلا همه را كنار بگذارم و از نو شروع كنم.