اواخر جنگ جهاني اول گروهي خسته از احوالات كنوني جهان دور هم جمع شدند تا بگويند از اينكه اثر هنري آنها غرق در لجنزار روزگار پر از سياهي آن روزگار شده، دلزدهاند و ميخواهند از نويد فردا صحبت كنند. همانطور كه در نخستين بيانيه خود كه توسط، مارينتي، شاعر و نمايشنامهنويس فوتوريست ايتاليايي نوشته شد، بر اينكه فوتوريستها از هنر گذشته بيزارند و دغدغههاي اصلي اين جنبش، پويايي، سرعت و تكنولوژي است، تاكيد شده بود.
براي فوتوريستها تحولات مهم تكنولوژيكي آن روزگار كه ساخته دست بشر بود همچون ماشين، هواپيما و شهرهاي صنعتي نشانههاي بسيار مهمي بودند، چراكه آنها اين مساله را پيروزي انسان بر طبيعت ميدانستند و اين باور را داشتند كه در آينده با تسلط بيشتر بشر بر طبيعت، وضع زندگي انساني رو به بهبودي خواهد نهاد. گرچه بعد از گذر ساليان كوتاهي با رو به وخامت گذاشتن اوضاع جهان دريافته شد كه با همين گسترش تكنولوژي آينده خوب جز توهم چيزي نيست. به خصوص با اتفاق وقايعي چون جنگهاي جهاني. چون اشكال كار بشر جاي ديگري بود.
با اين همه اين به اصطلاح آيندهنگري آنها موجب شد تا خود را نيز (Futurisme) فوتوريسم بنامند؛ اصطلاحي كه از واژه (Futur) گرفته شده و به معناي «آينده» است.
شكل ابتدايي اين مكتب، ابتدا در ايتاليا و با توجه ويژه به شعر پايهگذاري شد و موجب تاثير بسيار بر تمامي گونههاي هنري شد اما وقتي اين انديشه حدود 3000 كيلومتر را طي كرد و به روسيه راه يافت، اوج خود را در نگارش آثار نمايشي ديد. كشوري كه سالهاي سال بهشت نمايشنامهنويسان بوده و هست. گرچه فوتوريسم در ابتداي ورودش به روسيه توسط ماياكوفسكي همچون ايتاليا در شعر نمود پيدا كرد، اما نمايشنامهنويسان روسي آن روزگار بر اين اعتقاد بودند كه در ميان تمام اشكال هنري و ادبي، فوتوريسم در نمايشنامهنويسي كاربرد بسيار قويتري ميتواند داشته باشد.
در اين راستا ابتدا سال 1912 بود كه به خود جنجال آينده نگران را ديد. در اين سال ماياكوفسكي بيانيهاي از سوي گروه گيليا منتشر كرد كه تنها عنوانش كافي بود تا جنجالي بزرگ در سرزمين غولهاي ادبي به راه بيندازد. او بيانيهاي تحت عنوان «سيلي به انواع سليقه مردم» منتشر كرد تا با سيلي به مردم آن زمان بفهماند كه هنر، صرف زيباشناختي نيست، بلكه اين محتواي دروني آثار نمايشي است كه بايد حس زيبايي را برانگيزد گرچه ممكن است اين محتوا واقعا زيبا نباشد اما همين كه بيداركننده است، زيباست.
از اين رو به نظر آينده نگران روس، تئاتر و بنمايه آن يعني متن نمايشي بايد درون مخاطبش را در نظر بگيرد و چنين نمايشي قطعا به سمت وقايع روزمره آنها يعني عشق و خيانت نميرود بلكه آنها را از واقعيات امروز جدا كرده و وارد فضايي مسحوركننده خواهد كرد تا نمونه عيني جهان آينده باشد. از طرفي براي نمايشنامهنويسان فوتوريست روس به ويژه ماياكوفسكي، سالنها و تماشاخانههاي تئاتر محلي براي خوشگذراني بورژوا نبود، بلكه آنها در اغلب متون نمايشي خود اين افراد را به سخره ميگرفتند و با طعنه ميگفتند تماشاچيان بورژوا براي باليدن به كت و كلاه و كيف گرانقيمت خود در سالنهاي تئاتر حاضر ميشوند. اين مساله خدمت بزرگ نمايشنامهنويسان فوتوريست روسي در راستاي تئاتر طبقاتي بود، زيرا آنها به حكومت بازيگر و تماشاچي ثروتمند پايان بخشيدند و تئاتر را به خدمت نويسندگان آوردند؛ موضوعي كه پيش از اين، نمايش را از پرداختن به مسائل عميق بازميداشت.
با اين همه ميبينيم آيندهنگرها به هدف اصلي خود، يعني آينده خوب نرسيدند گرچه در خلق آثار موفق و تاثيرگذاري، بسيار موفق عمل كردهاند. در اين رابطه اگر ابتدا از روسيه شروع كنيم و به سمت ايتاليا پيش برويم بايد گفت يكي از مهمترين دلايل شكست فوتوريسم روسي اين بود كه بيش از آنكه از آموزههاي معيني پيروي كند، وابسته به افراد بود. مسالهاي كه امروزه با اصطلاح سلبريتيهاي ادبي، به آنها طعنه زده ميشود. از طرفي اين موضوع را ميتوان به وضوح ديد كه مدعيان اين مكتب كه خود را ضدزيباشناختي و آوانگارد ميدانستند، وقتي از آينده خوب در آثار ادبي و اخصِ موضوع در آثار نمايشي براي مخاطبانشان صحبت ميكردند تنها چيزي جز شعار و شايد گاهي هم توسط برخي، دكان هنري باز كردن نبوده. چراكه ميبينيم حتي در روسيهاي كه فوتوريسم شكل بسيار مستحكمي به خود گرفت و طرفداران بسياري هم جذب كرد، مردم كشور خود را كه مخاطبان اصلي آنها بودند نتوانست از آشوبهاي بسيار عميق و بزرگ نجات دهد.
تاييدكننده اين ادعا هم حضور روسيه به عنوان پاي ثابت جنگهاي جهاني و خشونتهاي پرشمار داخلي است. مكتبي كه آنچنان در روسيه و ايتاليا قدرت بسياري گرفته بود كه وقتي صحبت از جلسات آنها به ميان ميآمد، محافل ده هزار نفري شكل ميگرفت. اين جلسات به قدري پرشور و هيجان بود كه «فيليپو تومازو مارتينتي» نمايشنامهنويس فوتوريست ايتاليايي در باب آنها گفته بود تنها با دخالت نظامي ميشد مردم حاضر را به سمت آرامش برد.
حالا به ايتاليا برويم؛ جايي كه فوتوريسم در آنجا شكل گرفت. مهمترين دليلي كه بايد شكست اين مكتب فكري خوش ظاهر را در ايتاليا بررسي كرد ميتوان در همين نطفه آغازين تفكر آيندهنگري ايتاليايي ديد.
شايد اينكه فوتوريستها نتوانستند آشوب و جنگ سالهاي بعد خود را كنترل كنند، بيربط با عقايد دروني آنها نباشد، چراكه وقتي به نخستين بيانيه آنها مراجعه ميكنيم، عشق را مسالهاي تكراري و بيمضمون دانسته و مخاطبان خود را به جنگ، حتي در هنر و آشنايي با مفاهيمي چون عصيان و نترسيدن دعوت ميكند تا جايي كه پايهگذاران اين مكتب بارها گفتهاند كه «به جز جنگ هيچ چيزي زيبا نيست!» گرچه قطعا منظور ادامهدهندگان اين مكتب مبارزه هنري بوده، اما در اساسنامه فوتوريسم كه مارتينتي آن را نگاشته، وقيحانه و صريح بر اين موضوع تاكيد دارد كه براي بهبود اوضاع جهان بايد نظاميگري وطنپرستانه، جان دادن در راه سرزمين و البته تحقير زنان را استعلا بخشيد. وقتي پايهگذار يك تفكر اينچنيني جانيانه در خصوص آينده بهتر سخن ميگويد مشخص است كه انتهاي اين تفكر به كجا ختم ميشود.
با اين همه وقتي فوتوريسم از ايتالياي فاشيسمزده به روسيه رفت، توجهش از سمت اعمال خشونتباري چون آتش زدن كتابخانهها و فرهنگستانهاي قديمي كه در ايتاليا از آن سخن گفته ميشد، در روسيه شكل هنري- آوانگاردي گرفت؛ به طوري كه در حق آغازگر حركت فوتوريستي در روسيه، يعني «ولادمير ماياكوفسكي» بايد گفت: ماياكوفسكي شعر و نمايشنامههايش را به آينده پيوند ميزد.