• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4222 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۱۰ آبان

نامه‌هاي سيلويا پلات

از سالروز تولد تا خودكشي

بهار سرلك

 

 

اوايل پاييز سال گذشته جلد نخست نامه‌هاي سيلويا پلات، يكي از اصيل‌ترين شاعران قرن بيستم منتشر شد. اين كتاب با ازدواج پلات و تد هيوز در ژوئن 1956 به پايان رسيد. در واقع زماني كه پلات با بورسيه فولبرايت در دانشگاه كمبريج مشغول تحصيل بود و از ترس قطع شدن كمك‌هزينه تحصيلي مخفيانه با عشق زندگي‌اش ازدواج كرد. جلد دوم نامه‌هاي اين شاعر كه به تازگي منتشر شده با نامه‌اي آغاز مي‌شود كه پلات در بيست‌وچهارمين سالروز تولدش در ماه اكتبر نوشته است. در اين برهه زماني خانم و آقاي هيوز آه در بساط ندارند و حتي در خانه خودشان هم زندگي نمي‌كنند اما پلات با تمام وجودش به جوهره‌ نويسندگي و انسانيت هيوز ايمان دارد. هيوز را «نابغه» مي‌داند و مي‌گويد او بهترين شاعر «از زمان ييتس و ديلن توماس» است. اما هنوز اثري از اين شاعر بزرگ چاپ نشده بود و او نيز استراتژي‌ ورود به دنياي نشر را نمي‌دانست اما پلات قدرت رويارويي با اين چالش را داشت. او تجربه نزديك شدن به مجله‌ها و نشريات شعر بريتانيا و كشور مادري‌اش، امريكا را داشت و بي‌درنگ خود را نماينده ادبي هيوز معرفي كرد.

با آغاز سال 1957 پلات نخستين كتاب شعر هيوز را با ماشين تحرير تايپ و براي رقابت‌ ادبي معتبري ارسال كرد. هيوز برگزيده اين رقابت‌ها معرفي شد. سال 1961 نخستين مجموعه شعر پلات به زودي از سوي انتشارات «هاينمان» منتشر مي‌شد و كتاب دوم هيوز نيز از سوي انتشارات «فابر‌اند فابر». همچنين آنها دختري به نام فريدا داشتند و دومين فرزندشان نيز همين روزها از راه مي‌رسيد. از آنجايي كه هيوز هميشه دوست داشت در حومه شهر زندگي كنند بنابراين خانه‌اي به سبك قديم و كاهگلي در شهرستان دوون، واقع در جنوب غربي انگلستان خريدند و مشغول تعمير و بازسازي آن شدند. پلات در نامه‌اي كه پيش از تولد پسرش نيكولاس در ژانويه 1962 براي مادرش نوشت با شور و حرارت مي‌گويد: «وقتي من و تد ازدواج كرديم هيچ چيز نداشتيم و هيچ چشم‌اندازي براي آينده‌مان نداشتيم. اما طي 5 سال تمام روياهايي كه دور از ذهن به نظر مي‌رسيدند به حقيقت پيوسته‌اند.»

پنج ماه بعد وقتي پلات هنوز با «كاهگل‌هاي خانه، چندين هكتار باغ سيب، گل‌هاي نرگس، درختان پروانه، جغدها و زنبورهاي عسل» به وجد مي‌آمد، مرد نابغه‌اش اين زندگي را ترك كرد. تابستان همان سال هيوز رابطه‌اي را با آسيا ويويل آغاز كرد. وقتي پلات از موضوع باخبر مي‌شود، هيوز به او مي‌گويد هرگز در فكر ازدواج و داشتن فرزند، نبوده است. پلات با ناباوري در نامه‌اي مي‌نويسد كه هيوز به او گفته: «منتظر فرصتي براي بيرون آمدن از اين زندگي بود. من دلش را زده‌ام و محدودش كرده‌ام، من در دنياي زيباي زنان (از نظر او) يك عجوزه‌ام.» زندگي پلات- زني كه سرزندگي‌اش، شكنندگي احساسي و خطرناك او را پنهان مي‌كرد (او در 20 سالگي نيز دست به خودكشي زده بود) - وارد بحران مي‌شود.

فوريه 1963 براي شروع فصل زمستان پلات با فرزندانش به لندن نقل‌مكان كرده بود. در آن هنگام كه فريدا و نيكولاس در اتاق ديگري در آپارتمان اجاره‌اي بازي مي‌كردند، اين شاعر 30 ‌ساله دست به خودكشي زد. او دست‌نوشته دفتر اشعارش «آريل» (در ايران با عنوان «غزال» ترجمه شده است) به جا گذاشت. در ادبيات انگليسي اين دفتر شامل عصياني‌ترين فريادهاي برآمده از خشم و استيصال است. پلات آنها را پس از پي بردن به بدعهدي هيوز سرود. او پيش از مرگش گفته بود اين دفتر شامل «بهترين سروده‌هاي زندگي‌ام مي‌شود.» اشعاري كه هيوز دو سال پس از مرگ پلات و در سال 1965 منتشر كرد.

در جلد نخست كتاب كه نامه‌هاي پلات را از سال 1940 تا 1956 دربرمي‌گيرد، پلات جوان كه در كالج اسميت به سر مي‌برد، فقط دو هدف در زندگي‌اش دارد: با سختكوشي تمام به يك نويسنده تمام عيار بدل شود و ازدواج كند. او در نامه‌هايش نوشته بود: «مي‌خواهم اين درياچه بزرگ ايمان و عشق را به مردي بدهم كه هر روز در آن شنا كند و براي او فرزنداني بياورم.» با خواندن جلد دوم كتاب كه نامه‌هاي پلات بين سال‌هاي 1956 تا 1963 را دربرمي‌گيرد و با نامه‌اي تمام مي‌شود كه يك هفته پيش از ارتكاب او به خودكشي در 30 سالگي نوشته است، پلاتي را مي‌بينيم كه به اين اهدافش رسيده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون