گفت و گو با فيلمبردار «جنگ سرد»
ريتم خودانگيخته تصاوير
ووكاش ژال، تصويربردار و كارگردان لهستاني پيش از اين و در سال 2013 فيلم «ايدا» ساخته پاول پاوليكوفسكي را جلوي دوربين برد. ژال در تازهترين همكارياش با اين فيلمساز لهستاني، مدير فيلمبرداري فيلم سياه و سفيد «جنگ سرد» بود. تصاوير سياه و سفيد و چيدمان مهندسي شده، چشماندازهاي بيروح و برفي و غيره از ويژگيهاي فيلم «جنگ سرد» به شمار ميروند. در گفتوگوي پيشرو فرانسوا رومون، خبرنگار نشريه afcinema درباره روند ساخت و فيلمبرداري اين فيلم با ووكاش ژال صحبت كرده است.
پنج سال از اكران فيلم «ايدا» ميگذرد. ساخت فيلم «جنگ سرد» چطور بود؟
«جنگ سرد» از مرحله پيشتوليد 6 ماههاي كه از ژوئن 2016 تا ژانويه 2017 طول كشيد، بهره برد كه پس از آن 56 روز فيلمبرداري داشتيم. در مجموع، ساخت فيلم يك سال طول كشيد كه مدت زماني نامتعارف براي يك فيلم است... اما خب پاول دوست دارد به اين شكل پروژه را جلو ببرد. من با او به تمرينات حركات موزون يوانا كوليگ با گروه موسيقي محلي «Mazowasze» رفتيم و برداشتهاي آزمايشي گرفتيم، قابهايي را امتحان كرديم. روند جالبي بود. با همديگر
در پي شگردهاي بصري هر صحنه بوديم، آنچه مناسب بود و آنچه نبود و چراييشان را بازبيني ميكرديم. همچنين چندين و چند جلسه با زوجي كه به طراحي توليد مشغول هستند، داشتيم و طي جلسات درباره جزئيات بحث ميكرديم، همديگر را در جريان امور و پيشرفتهاي حاصل شده در مفهوم و چالشهاي تصويربرداري هر صحنه قرار ميداديم و همزمان فيلمنامه شكل ميگرفت و پاول از اين زمان براي سر و سامان دادن پروژه بهره برد.
هـمـچـنـين مـوسيـقـي و كـنـسرتهـاي
«Thelonious Monk» و مايلز ديويس را گوش داديم. فيلمهاي موج نوي سينماي فرانسه و چند فيلم از تاركوفسكي را تماشا كرديم. از آنجايي كه اين پروژه در دوره تاريخي و مكانهاي مشخصي (پاريس، برلين و غيره) ريشه دارد، به همين دليل عكسهاي مستند و فيلمهاي آرشيوي زيادي را ديديم. براي مثال انتخاب فيلمبرداري سياه و سفيد در دوره مقدماتي شكل گرفت. رنگ را در مرحله اول مدنظر قرار داديم اما نميتوانستيم طيف رنگي مناسب را پيدا كنيم و اين ايده به ذهنمان رسيد كه به نگاهي شبيه به فيلمهاي ٣٥ ميليمتري «اُروو»ي آلمان شرقي گرفتار شدهايم. برخلاف امريكا كه آن دوره را تاد هينز با رنگهاي متنوع در فيلم «كارول» به خوبي به نمايش گذاشته، لهستان در طيف رنگهاي خاكستري فرو رفته بود.
فكر ميكنيد اين فيلم با «ايدا» تلاقي داشته است؟
قطعا ابتداي كار نسبت تصويري4: 3 و فيلمبرداري سياه و سفيد انتخاب شد. علاوه بر اين تصاوير ثابت دوربين گهگاه شبيه به نقاشي به نظر ميرسيدند. با وجود اين با پيشرفت روند داستان، در سبك فيلم هم تغييراتي به وجود آمد. ابتداي فيلم از فيلمهاي آرشيوي تاثير گرفته بود، سپس اين فضا ميشكست تا به سمت چيزي صاحب سبكتر پيش ميرفت كه ممكن است يادآور «ايدا» باشد. موقعيتها با آمدن زولا تغيير ميكردند چراكه انرژي او، دوربين را به كار ميانداخت. از آن لحظه حركت دوربين بيشتر ميشد و شخصيتها را دنبال ميكرد؛ شخصيتهايي كه بعد احساسي قويتر يافته بودند و بنابراين احساساتشان پررنگتر شده بود. برخلاف «ايدا» و شايد نه در حد «ايدا»، كانتراست نقشي اساسي در «جنگ سرد» دارد. در هر لايه ساختاري برداشت و قاب، ارتباط صحنهها و شور و حرارت احساسي ميان شخصيتها حضور دارد.
در فيلمهاي پاول هر صحنه همانند يك فيلم كوچك عمل ميكند. هر لايه از صحنه ريتم خودانگيخته و حيات خود را دارد با اين حال هيچ چيز غيرعمدي نبوده است. مثل صحنههاي برلين كه صدها اتفاق در پسزمينه روي ميدهد و جزئيات ريز به راحتي به تكهاي از دنياي مجزايي تبديل ميشوند كه هر كدام از شخصيتها خود را در آن يافتهاند.