طوطي و بازرگان
روزنامه فرهيختگان به بهانه اكران مستندي درباره مرحوم بازرگان در صفحه اول روزنامه روز شنبه خود مسعود رجوي و سازمان منافقين را مانند طوطي معرفي ميكند كه سخنان «بازرگان» را اجرا ميكند. اين روزنامه براي مشخص شدن مفهوم واقعي ذهني خود تصويري در صفحه اول خود منتشر كرد كه در آن مسعود رجوي در مقابل تصوير مرحوم بازرگان ايستاده است تا به اين ترتيب نشان دهد منظورش از طوطي همان مسعود رجوي است و در سوي ديگر منظورش از بازرگان داستان معروف مولانا نيست. بلكه مهدي بازرگان اولين نخستوزير ايران پس از انقلاب را نشانه گرفته است.
سرمقاله روزنامه فرهيختگان كه بعد از آمدن دكتر ولايتي به دانشگاه آزاد در اختيار تيمي خاص قرار گرفته است با اشاره به روند فعاليت سازمان مجاهدين خلق مينويسد: «هسته اوليه سازمان مجاهدين در سالهاي آغازين دهه 40 و از بدنه نهضت آزادي شكل گرفت. نسل جوان نهضت آزادي كه مدل مبارزاتي نهضت آزادي و مهندس بازرگان را حداكثري نميديد، تصميم گرفتند از نهضت جدا شوند. نگاه حداقلي نهضت در تحديد قدرت شاه تا روزهاي پاياني رژيم و تا سال 57 هم ادامه پيدا كرد.»
نويسنده در ادامه معتقد است كه برخلاف روايت مشهور كه سازماني كه در سال 44 تشكيل شد هيچ نسبتي با نهضت آزادي و تفكرات مهدي بازرگان ندارد اما ماجرا به گونه ديگري است. او ادعا ميكند: «اسناد و مدارك نشان ميدهد، اعضاي سازمان از زمان تاسيس تا دستگيريهاي سال 50 و بعد انشعاب سال 54 و به اصطلاح تصفيه تشكيلاتي اين سال درگير مسائل فكري مهمي هستند كه براي حل آنها عموما به كتب و آثار پدر معنوي خود يعني مهندس بازرگان رجوع ميكنند.»
عجيبتر اينكه نويسنده مدعي ميشود: «از قضا نوع پاسخگويي مهندس بازرگان است كه خواسته يا ناخواسته سازمان را به نقطه انحطاط ميكشاند.»
فرهيختگان دليل خود بر اين مدعا را نيز تلاش مهندس بازرگان و مهندس سحابي در تربيت نيروهاي نهضت آزادي دانسته است. او همچنين دليل ديگر را اينگونه برميشمرد: «كتاب اصلي آموزش ايدئولوژي سازمان يعني كتاب «راه انبيا، راه بشر» به شدت تحت تاثير كتاب «راه طيشده» مهندس بازرگان است.»
اين روزنامه همچنين در بخش جمعبندي خود معتقد است كه «در واقع اعضاي جوان نهضت آزادي هرچند سعي كردند در سال 44 از نهضت آزادي انشعاب كنند، اما به لحاظ فكري هيچگاه نتوانستند از زير يوغ نهضت خارج شوند و التقاطي كه آنها را به نقطه خشونت رساند، حاصل همان تعاليم پدران معنوي است. در واقع جوانان نهضتي منشعب شده در عرصه فكر كاري نكردند جز تكرار طوطيوار وصله پينههاي بزرگان نهضت آزادي و شخص مهندس بازرگان.» همچنين در ادامه دكتر يزدي را نيز دخيل در روشهاي منافقين كرده و معتقد است: «الگو گرفتن از شاخه خارج كشور نهضت آزادي به رهبري ابراهيم يزدي كه ملهم از انقلابهاي كوبا، الجزاير و... مسير آموزش چريكي را در پيش گرفته بودند و روشهاي به كارگرفته شده توسط گروههاي محفلي و چريكي چپ سبب راديكال شدن سازمان مجاهدين شد؛ روشي كه پس از انقلاب هم با چراغ سبز رييسجمهور وقت در سال 60 امتداد يافت و فجايع خونيني را رقم زد.»