• ۱۴۰۳ شنبه ۲۲ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4234 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۲۷ آبان

يادداشتي بر كتاب «گفت‌وگوي هگل و فلاسفه مسلمان»

فصل پنجم

ميلاد نوري

روزي استاد نقاشي به شاگردانش گفت: «دوستان من، امروز نوبت آن است كه طرحي نو در اندازيد و براي نمايش هنرتان فصل پنجمي رقم بزنيد». او از شاگردانش خواست تا با ترسيم فصل پنجم نشان دهند كه تعاليم او را به خوبي آموخته‌اند و ‌مي‌توانند هنرمندانه آثار نويني بيافرينند. روز موعود براي ارايه تكاليف فرارسيد و هركس با نقش تازه‌اي كه رقم زده بود در پيشگاه استاد حاضر شد. آن يكي آبي و نارنجي را به هم آميخته بود؛ ديگري سبز و زرد را به مصاف هم آورده بود. يك تن كوشيده بود پاييز و تابستانش همدل باشند و برخي نيز چهارفصل را در صفحه كاغذ تركيب كرده بودند. غوغا و غلغله‌اي به پا بود و هركس طرح تازه‌اش را به ديگري نشان مي‌داد. رنگ در رنگ، و در هر رنگي، هزاران جلوه پديدار بود. اما يكي از هنرجويان هيچ نمي‌گفت.

او در حالي كه به كاغذ سفيدي كه روبه‌رويش بود نگاه مي‌كرد، در انديشه‌اي ژرف فرو رفته بود. استاد پرسيد: «چرا تو فصل پنجمت را رسم نكرده‌اي؟»؛ و آن هنرجو گفت: «فصل پنجم من به رنگ سفيد است، همه فصول را در خودش دارد و هيچ يك از آنها نيست».

هر انديشه فلسفي نيز فصلي از فصول تاريخ معرفت است. جهان انديشه با فصول رنگارنگ نظام‌هاي فكري و فلسفي آراسته شده است و هريك طرحي است كه در مقام تفسير جهان ترسيم شده است. هر نقش برآمده از دل و جان انديشناك فيلسوفي است كه با جان و دل سير آفاق و انفس كرده است و در عالم انديشه فصلي نو رقم زده است كه با ديگر فصول در شكل و رنگ و حال و هوايش تفاوت دارد. اما اينك ما در انتهاي گذشته‌ايم و اگر در مقام انديشندگي هستيم، طرح نويني بايد بيفكنيم تا نشان دهيم كه جهان انديشه فراخنايي گسترده‌تر از آن دارد كه تمام شود؛ تا نشان دهيم كه درس خود را به‌درستي آموخته‌ايم و مي‌توانيم هنر خود را داشته باشيم. پس بايد فصل پنجمي رقم بزنيم.

اما فصل پنجم انديشه چگونه بايد باشد؟ هر نظام فلسفي مي‌كوشد نظام فلسفي ديگر را در خود ادغام كند، مي‌خواهد مسير معرفت را به سويي ببرد كه خودش رفته است. چنين نظام‌هاي فكري، هرگاه بكوشند فصل پنجمي رقم بزنند خودشان را تكرار مي‌كنند؛ زيرا راهي به بيرون از خود نمي‌يابند. آن چيزي كه از ايشان پيداست، بازتكرار داشته‌هاي پيشين است. تفاوتي نمي‌كند كه ملاصدرا در هگل ادغام شود يا هگل در ملاصدرا؛ زيرا نهايتا نقش تازه‌اي رقم نخواهد خورد. تنها يكي در ديگري محو مي‌شود و ته‌مايه‌اي از خود به يادگار مي‌گذارد؛ در اين ميان آنكه كوشيده است همگان را در خود ادغام كند، خوشحال از آنكه فصل پنجمي آفريده است، جز تكرار مكررات چيزي براي عرضه نخواهد داشت. هنر فلسفه‌ورزي، هنر آفرينش فصل پنجم است؛ اما فصل پنجم نمي‌تواند صرفا تلفيق و تركيب و تطبيق فصول پيشين باشد؛ فصل پنجم بايد تمام آنها باشد و هيچ يك نباشد؛ فصل پنجم بايد سفيد باشد.

فصل پنجم عالم انديشه معاصر در ايران، به زعم نگارنده، كتاب «گفت‌وگويي ميان هگل و فلاسفه مسلمان» است، و رنگ سفيد آن را بايد در مفهوم «واقعيت لابشرط مقسمي» باز جست كه از هر قيدو‌بندي آزاد است. هيچ انديشه فلسفي نمي‌تواند در باب عدم مطلق باشد. لاواقعيت هرگز نمي‌تواند محل تفكر و انديشه باشد. آنچه مطلقا هيچ نيست در ساحت ادراك درنمي‌آيد و اين درحالي است كه بدون ادراك نيز نمي‌توان از واقعيت سخن گفت. فلسفه با وجود موجودات سر و كار دارد و فيلسوفان مي‌كوشند تا از وجود سخن گويند. بحث بر سر آن نيست كه آن وجود چه رنگ و شكلي دارد؛ هر كس آن را به گونه‌اي مي‌نگرد و فلسفه، آن را در ساحت بي‌رنگي‌اش مي‌نگرد؛ يعني در فصل پنجمش.

در پيشگفتار كتاب «گفت‌وگويي ميان هگل و فلاسفه مسلمان» مي‌خوانيم: «انديشه‌اي كه ماده و صورت خود را تامّ و تمام مي‌انگارد، به افكار مغاير با خود به ديده شبهاتي مي‌نگرد كه بايد به آنها پاسخ گفت تا مرتفع شوند. چنين نگاهي فاقد روح معاصرت است، بلكه از درون اعصار و قرون به همه‌چيز مي‌نگرد و تكليف آينده برايش از قبل روشن است»، چنين انديشه‌اي همچون نقش آن هنرجويي است كه مي‌كوشد با تلفيق تمام انديشه‌ها در خودش يا با نفي و دفع آنها هنرنمايي كند، اما هيچ طرح تازه‌اي رقم نمي‌زند تا هنرمندي‌اش به ظهور برسد. اما كتاب دكتر حميد طالب‌زاده در تلاش است تا با فراتر رفتن از انديشه فلاسفه و فصل‌هاي تاريخ تفكر، از طريق گفت‌وگويي حقيقت‌طلبانه راه نويني بگشايد: «انديشه‌اي كه درب‌ها را به روي خود مي‌گشايد، از باب گفت‌وگو درمي‌آيد و به جانب انديشه‌هاي ديگر متمايل مي‌شود، مي‌كوشد تا در اين گفت‌وگو خود و ديگري را بيازمايد و قلمرو تازه‌اي از امكانات را كشف كند.

اين قلمرو از امكانات درست در همان ميان جاي دارد و همان ناگفته‌هايي است كه در فضاي گفت‌وگوي انديشه‌ها به بيان درمي‌آيد». اين قلمرو همان صفحه سفيدي است كه تمام نقش‌ها بر آن رقم مي‌خورند و هنرمند واقعي كسي است كه بر آن صفحه سپيد نقشي بزند و به تركيب و تلفيق و تطبيق نقش‌هاي كهن دل خوش نكند.

پژوهشگر و مدرس فلسفه

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون