دختران و پسران
زهرا چوپانكاره
صحنه اول: دفتر مديريت مدرسه دخترانه دوره متوسطه دوم: دختران عضو شوراي دانشآموزي دور ميزي نشستهاند كه يكسرش من خبرنگار هستم و مقابلم معاون پرورشي مدرسه. كمي آن طرفتر مدير هم پشت ميزش نشسته و به امور معمولش مشغول است. مدير دو بار سرش را بالا ميآورد و وارد گفتوگويي ميشود كه قرار است با دانشآموزان باشد. يك بار براي اينكه توضيح بدهد چرا ارايه خدمات روانشناسي حرفهاي در مدرسهها منطقي نيست و فقط ميشود به همين مشاوران موجود بسنده كرد و بار ديگر براي اينكه نارضايتي خودش را از اينكه بچهها در مورد مهاجرت و وضعيت اميد و نااميديشان به آينده صحبت كردهاند، ابراز كند و بگويد كه اين بخش از صحبتها بايد حذف شوند.
صحنه دوم: دفتر دبيران مدرسه پسرانه دوره متوسطه اول: در باز ميشود و حدود 10 نفر از پسران نوجواني كه در انتخابات شوراي مدرسه شركت كرده بودند، وارد ميشوند. مدير مدرسه همان اول فقط خوشامد گفته بود و معاون مدرسه هم به بچهها ميگويد كه آرام باشند و قبل از حرف زدن دستشان را بلند كنند و خودش اتاق را ترك ميكند تا بچهها هر چه خواستند بگويند. ناظم مدرسه يك بار در ميانه گفتوگو وارد اتاق ميشود و از شنيدن حرفهاي بچهها ميخندد، سري تكان ميدهد و ميرود. همكلام شدن با جمع دختران و پسران دانشآموز در يك روز فرصت خوبي بود براي چيدن اين تصويرها كنار هم. همين شرايط گفتوگو كه در مدرسههايشان فراهم شد سوژهاي است جدا. گزارش «از من 15 ساله هم بپرسيد» گزارش مدرسه پسرانه بود كه روز 14 آبان چاپ شد، حرفهاي پسران را كه كنار اين گزارش از مدرسه دخترانه بگذاريد تفاوت را ميبينيد، تفاوت كساني كه بدون هرگونه ملاحظه حرف زدهاند و برخي حرفهايشان را قورت دادند. ديوارهاي مدرسه تا چند سال ديگر از دور هر دو گروه برداشته ميشوند، شايد آن طرف ديوارهاي مدرسه اين تمرين سكوت براي دختران ادامه پيدا كند و شايد سرانجام تصميم بگيرند حرفهايي را كه قورت دادهاند بدون نگراني بر زبان بياورند.