گفتوگو با بروس ميلر، كارگردان سريال «سرگذشت نديمه»
توازيهاي جهان گيلياد و اين جهان
گروه فرهنگ و هنر| بروس ميلر، كارگردان و تهيهكننده امريكايي اواخر تابستان 2016 ساخت فصل نخست اقتباس تلويزيوني «سرگذشت نديمه» را كليد زد. اين سريال چند ماهي پس از روي كار آمدن دونالد ترامپ و در بحبوحه جريانات زنستيزانه سازماندهيشده روي آنتن شبكه «Hulu» رفت. اين فصل از سريال با استقبال منتقدان روبهرو شد و هشت جايزه امي را به دست آورد. فصل دوم سريال كه بهار سال 2018 روي آنتن رفت، در هفتادمين دوره جوايز امي نامزد 20 جايزه شد كه 3 جايزه را از آن خود كرد. در گفتوگويي كه بروس ميلر با هاليوود ريپورتر داشته، او درباره نقش نويسنده كتاب در پيشروي سريال، تاثير ترامپ بر داستان فصل دوم سريال و شخصيت اصلي سريال صحبت كرده است.
فصل دوم سريال «سرگذشت نديمه» فراتر از كتاب پيش رفته است. در اين مورد مارگارت اتوود چه نقشي در سريال داشته و چقدر در شكل دادن داستان پيشروي آففرد سهيم بوده است؟
نيمههاي فصل اول بود كه من و مارگارت درباره فصل دوم صحبت كرديم. نقش او بسيار پررنگ بود. او مادر همه ماست. معمولا زماني كه كتاب كلاسيكي را اقتباس ميكنيد آنقدر خوششانس نيستيد كه به مولف آن دسترسي داشته باشيد. ما نه تنها در دسترسي به او شانس آوردهايم بلكه از انرژي و درگيرياش با پروژه نيز بهره ميبريم. او از همان اول فصل در اتاق نويسندگان حضور داشت. در طي روند ساخت سريال مشورت ميكرديم و او همه فيلمنامهها را ميخواند. او حقيقتا درگير پروژه بود. او ستاره راهنماي ماست و هميشه خواهد بود. خيلي وقتها با نوشتن اسم او روي تخته ويجا، او را به خاطر ميآوريم. (ميخندد.) هميشه از اين موضوع كه «اتوودِگي» سريال برجسته و در مركز باشد، اطمينان حاصل ميكنيم. اگرچه ما از جهاتي فراتر از داستان كتاب رفتهايم، اما هنوز هم در دنياي «سرگذشت نديمه» مارگارت اتوود به سر ميبريم.
بزرگترين چالش خلاقانه شما براي طرحريزي پيرنگ فصل دوم چه بود؟
صادقانه بگويم كه بزرگترين چالش ما فصل اول بود. خيلي شانس آورديم كه فصل اول موفق عمل كرد. منتقدان خوب نوشتند و برخي هم آن را پسنديدند. فوقالعاده است و البته ترسناك. چراكه موفقيت ميتواند فشار زيادي را روي شانههاي شما بگذارد. نميخواهي چيزي را كه خوب عمل كرده، خراب كني. سختترين چيزي كه با نزديك شدن به ساخت فصل دوم ميگفتيم اين بود كه: «بياييد همان كاري را كه در فصل اول كرديم، انجام دهيم. » اما اين بزرگترين مانع احساسي بود. از لحاظ خلاقيت، بزرگترين مانع اصلاح كردن داستانها بود. مكانها و چيزهاي جالبي در دنياي مارگارت اتوود وجود دارد كه به بزرگترين مشكلات ما بدل شدند. در فصل اول فهرستي از مكانهايي كه دربارهشان صحبت كرديم يا ميخواستيم در سريال نمايش داده شوند، تهيه كرديم؛ مثل مستعمرهها يا امريكاي كوچك در تورنتو. اين فهرست فصل اول خيلي طولاني شد. از لحاظ خلاقيت اين بزرگترين چالش بود.
نطفه فصل اول سريال پيش از انتخابات رييسجمهوري سال 2016 بسته و ساخته شد. انتخاب ترامپ چه تاثيري بر داستانهايي كه در فصل دوم به آنها پرداختيد، داشت؟
اول از همه بايد بگويم نميتوانيد از اين تاثير دوري كنيد. گروه نويسندگان ما معتاد به اخبار هستند، در زمينه خبرهاي سياسي فعالند و ذهنشان درگير مسائل جهان است. اغلب آنها فرزنداني دارند و دوست دارند بدانند دنيا چه مفهومي براي اين كودكان دارد. تاثير زيادي روي هر چيزي كه در زندگي فكرش را بكنيد، دارد كه دقيقا با روند ساخت داستان همپوشاني داشت. اما امريكا معضلات خودش را دارد كه لزوما با معضلاتي كه در گيلياد يا حتي دوره پيش از گيليادِ امريكا روي ميدهد، مطابقت ندارند. بايد مراقب باشي تا خطوط موازي زيادي ايجاد نكني. دلهره داشتن و تنش زياد و دولتي كه سعي دارد ما را به گروههاي مختلف تقسيم كند و تك تك ما را در تقابل با يكديگر قرار دهد، چيزهايي هستند كه هم در گيلياد و هم در كشورمان وجود دارند. اما بخش دشوارتر اين است كه توازيهاي سرراستي ايجاد نكني و از وجود توازيهايي كه حقيقت دارند و مبنايي پوچ ندارند، راضي باشي.
بين فصل دوم سريال و آزار و اذيتها و اتهامات جنسي كه اين روزها در فرهنگمان ميبينيم، توازياي وجود دارد؟
قطعا. نميدانم در جهان گيلياد چقدر از اين مسائل زنستيزي آشكار و سازماندهي شده هستند كه با زنستيزي صريح و آشكار – رفتارهاي مردان با زنان- كه اين روزها براي ما فاش شده است، مطابقت دارند. مهمترين احساسي كه من داشتم اين بود كه: «خدا، چي را از دست دادهام؟ براي آدمهايي كه عاشقشان هستم اين اتفاقهاي زننده روي داده و من حتي خبر نداشتم.» بيشتر از هر چيز ديگري احساس ميكني احمقي؛ مثل بچهاي كه نفهميده اين اتفاقها هر روز همه جا روي ميدهد. ناچارا وقتي سريالي ميسازي كه يكي از مهمترين جنبههايش تقسيمبندي واضح نقش زن و مرد و ساختار قدرت است، كاري از دستت برنميآيد مگر اينكه افكار و ايدههايي را كه پشت اين جريان قرار دارند، تحت فشار بگذاري. اگر اين كار را نكني يك ابله به تمام معنايي. رابطه بين زن و مرد آنقدر افسونگري و پيچيدگي دارد كه داستانهايش سالهاي درخشاني را براي تلويزيون رقم زده و حدود 5 هزار سال تئاتر را در اوج حفظ كرده است. بايد خيلي نادان بود كه توازيهاي ميان جهان گيلياد و اين جهان را نديد. همچنين در سريال ما نيز كه داستان زنمحور است، مردها همهكاره هستند. مطمئنا اين بحثها را داشتهايم. سعي ما بر اين بوده كه محل كاري امن و راحتتر بسازيم و همين مساله سبب شده چشمهايمان را باز كنيم و ببينيم برخي مكانها ميتوانند چقدر براي برخي آدمها ناامن و ناراحتكننده باشند. تلاشمان را دوچندان كرديم تا فضايي براي صحبت در اين باره داشته باشيم، بنابراين اگر مشكلي پيش بيايد بتوانيم آن را حل كنيم و ديگر سالهاي سال از چشممان دور نميمانند و آدمها بالاجبار رنج نميكشند. تنها راهحل مسائل اين است كه دربارهشان گفتوگو كنيم.
داستان فصل دوم روي بارداري آففرد متمركز است. نقش او در اين فصل پررنگتر است. چطور پيشرويهاي زندگي او، ماهيت سريال را دستخوش تغيير كرد؟
از نظر من ماهيت سريال هميشه روي تعقيب آففرد تمركز داشته است. اسم سريال «سرگذشت نديمه» است و داستان زندگي اين زن در اين موقعيت است. سعي كردم به گونهاي فكر نكنم كه اين شخصيت را پيچيدهتر از اين بكنم. چشمان آففرد در واقع ساختار، زاويه ديد و اساسي است كه با آن اين سريال را ميبينم. اما در فصل دوم، كه خوشبختانه مثل فصل اول قابل پيشبيني نبود و به نوعي غافلگيركننده بود، تهديدها و ميدانهاي ميني آففرد را هدف گرفتهاند كه او هر كجا ميرود، واقعهاي انتظارش را ميكشد. مهمترين نكته در مورد فصل دوم اين است كه اهميتي ندارد چه حدسياتي داريد و درباره سريال چه خواندهايد، تصوير شستهرفتهاي به دست نميآوريد. پيچيدهتر از اين حرفهاست. از طرفي ميخواستم داستان سرگرمكننده باشد. خب بالاخره تلويزيون است. ابتداي كار نميخواهي بداني چه اتفاقاتي ميافتد و چطور ميافتند. شيرينكاري در كار نيست. از نظر من بخشي از نكته كلي اين است كه داستان را غيرقابل پيشبيني كني. ميخواهي واقعگرايانه باشد اما غيرقابل پيشبيني. از همان ابتدا، ميفهمي تمام چيزهايي كه فكر ميكردي اين فصل حول آنها ميچرخد، اشتباه است يا فقط كمي به اين شكل است تا جايي كه اتفاق بعدي شوكهات ميكند.