• ۱۴۰۳ جمعه ۲۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4237 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۳۰ آبان

ادوارد سعيد در شب‌هاي بخارا

از بيت‌المقدس تا نيويورك

پريسا احديان

 

 

15 سال از مرگ ادوارد سعيد مي‌گذرد؛ روشنفكر، متفكر و پژوهشگر فلسطيني ساكن امريكا كه نقش موثري در مطالعات پسااستعماري ايفا كرده است. عصر يكشنبه، بيست‌وهفتم آبان‌ماه، چهارصد و يكمين شب از مجموعه شب‌هاي مجله بخارا با همراهي خانه انديشمندان علوم انساني به شب «ادوارد سعيد» اختصاص يافت. در اين شب كه به مناسبت انتشار كتاب «بي در كجا» ترجمه عظيم طهماسبي در تالار فردوسي خانه انديشمندان برگزار شد؛ عظيم طهماسبي، مسعود فرهمندفر، بهرام پروين گنابادي و علي دهباشي به سخنراني پرداختند. پخش كليپ عكس زندگي ادوارد سعيد و نمايش فيلم «در جست‌وجوي فلسطين» از ديگر بخش‌هاي اين
شب بود.

 

وقف شده براي فهماندن

سعيد عظيمي، پژوهشگر: ادوارد سعيد در خصوص فلسطين و رسالت آگاهي‌بخشي و رسالتي كه همواره براي روشنفكر قائل بوده است، سخني دارد. در مورد نقش روشنفكر و تعريف او از روشنفكري كه در نهايت اين تعريف را در مورد خودش و تك‌تك آثارش مي‌شود ديد اين گونه مي‌گويد: روشنفكر فردي با نقش ويژه و همگاني است كه به سادگي نمي‌تواند به «حرفه‌اي» يا عضويت شايسته از يك طبقه تقليل يابد.

سعيد تقسيم روشنفكر حرفه‌اي و آماتور را نمي‌پذيرد؛ چون روشنفكر حرفه‌اي خود را در خدمت يك نهاد قرار مي‌دهد و سعيد برنمي‌تابد كه خود را در خدمت يك تفكر و مكتب قرار دهد. حتي نمي‌پسندد كه او را به عنوان يك نظريه‌‌پرداز پسااستعماري بدانند. ضد نظريه است. در تعريف روشنفكرش همين هم پيداست:«روشنفكر فردي است با يك قوه ذهني وقف شده براي فهماندن، مجسم كردن و تعيين يك پيام و نظريه و رويه و فلسفه و انديشه هم براي همگان، هم به همگان. روشنفكر فردي است كه عيب وجودي‌اش بازي كردن نقش نمايندگي همه آن مردم و موضوعاتي است كه در جريان عادي يا فراموش شده يا مخفي نگاه داشته شده‌اند.»

او همواره بين قوي و فرادست و فرودست بدون شك سمت فرودست را مي‌گيرد. شما وقتي آثار او مثل شرق‌شناسي را مطالعه مي‌كنيد، شاهديد كه تلاشي است براي تصحيح نگاه به جهان اسلام و شرق، اينكه غربي‌ها به باور او از هر طريق خواسته يا ناخواسته مرتكب مسائلي شدند و هم از اين جهت كه از جهان مي‌توان تصوير مثبت‌تري ارايه داد كه به صلح بينجامد؛ به همكاري و همياري و همچنين‌ به هم ريختن آن از هرم به قاعده و رابطه همسان و در كنار هم تعريف شده شرق با غرب. حتي شرق‌شناسي او هم در همين راستاست. سعيد به عنوان شخصي كه در امريكا زندگي مي‌كند، اخبار رسانه‌ها را ساعت‌ها مي‌نشيند و بررسي مي‌كند. ايشان تلاش دارد تا حقيقت را بگويد. تلاش مي‌كند كه كج‌نمايي يا معرفي نادرست را بشناساند تا از تحريف واقعيت‌ها جلوگيري كند.

وقتي «اسلام رسانه‌ها» يا «پوشش خبري در اسلام» را مي‌خوانيد، مي‌بينيد كه سعيد به چه شيوه اينقدر از اسلام به عنوان واقعيتي كه مسلمانان به آن باورمندند، صحبت مي‌كند. يك واقعيتي كه يكپارچه نيست و غرب و رسانه‌ها آن را به عنوان امر يكپارچه و يك دست و تحريف شده، ارايه مي‌دهند. وي تلاشش را مي‌كند كه اين را تصحيح كند.

وقتي اثر او با نام فراتر از آسمان را بررسي مي‌كنيم، متوجه مي‌شويم كه ديدي بسيار خردورزانه و حكيمانه و دقيق نسبت به فلسطين دارد. او فلسطين را بخشي از جهان از دست رفته اسلام نگاه نمي‌كند؛ بلكه اين سرزمين را سرزميني مي‌داند كه عده‌اي به بهانه‌هاي مختلف آن را تسخير كردند و مي‌خواهند تاريخش را عوض كنند و هويتش را بگيرند. او مي‌بيند كه فلسطيني‌ها به بهانه‌هاي مختلف براي تلاش در برابر اسارت ميهن خود بوده‌اند و اسلحه گرفته‌اند و تلاش‌شان روي اين قضيه متمركز شده و صدمه ديدند و غرب آنها را به عنوان يك مشت تروريست و افرادي كه حاضر به گفت‌وگو نيستند، افرادي بي‌هويت و بي‌مكان كه سخني هم نمي‌توانند بگويند، معرفي مي‌كند. اين را برنمي‌تابد و سعي دارد واقعيت فلسطين را نه آن طور كه مبارزان فلسطيني نشان مي‌دهند بلكه آن گونه كه هست، نشان دهد.

در عين حال سعيد از موقعيت خود آگاه است و مي‌داند كه در فلسطين پرورش پيدا نكرده و از وضعيت مالي عالي برخوردار بوده و در غرب بوده و از دور حوادث را دنبال مي‌كرده است؛ اگرچه عضو مجلس ملي فلسطين بوده ولي هيچ زمان در فلسطين زندگي نكرده است. زماني كه تفسيري از اين سرزمين ارايه مي‌دهد، مي‌داند كه نمي‌تواند تفسير يك دستي باشد. ما يك فلسطيني و هويت فلسطيني نداريم. اين سرزمين تركيبي از هويت‌هاي گوناگون و فرهنگ‌هاي گوناگون و طبقات مختلف مردم است. در كتاب «فراتر از واپسين آسمان» به تمام اين موارد دقت دارد و تلاش مي‌كند فلسطيني ارايه دهد كه با گوشت و خون مي‌شود لمس كرد. در اينجا باز به خود حمله مي‌كند و مي‌گويد من تصويري كه از فلسطين ارايه مي‌دهم ممكن است تصوير درست و خوانش دقيقي نباشد.

سعيد در مقام تطبيق‌دان

مسعود فرهمند‌فر: چرا بايد سعيد را يك «تطبيق‌دان» بدانيم؟ خدمت او به مطالعات ادبي تطبيقي چه بوده است؟ در هر 3 كتاب مهم «سرآغازها»، «شرق‌شناسي» و «فرهنگ و امپرياليسم» مي‌توان ايده سعيد راجع به ادبيات تطبيقي را مشاهده كرد. در «سرآغازها» سعيد به تاثير جيام باتيستا ويكو و ريموند شواب اشاره مي‌كند. تاثير آنها در توجه به نقش تاريخ در مطالعات ادبي بود. سعيد به تأسي از ويكو در پي كشف مناسبات متن با تاريخ و جهان پيرامونش بود. اين تاثير مهم سعيد بر ادبيات تطبيقي و نقد و نظريه ادبي زمانه‌اش بود: «چرخش مكاني» در مطالعات ادبي.

اهميت مكان‌مندي را در تمام كارهاي مهم سعيد به ويژه «فرهنگ و امپرياليسم» مي‌توان مشاهده كرد. ادوارد سعيد از مهم‌ترين پژوهشگران در توسعه نقد فرهنگي مكان‌محور بود كه هدفش واكاوي تاثيرات متقابل فضا، بازنمايي و فرم‌هاي فرهنگي است. سعيد در كتاب شرق‌شناسي به خوبي پيشينه مفهوم ادبيات تطبيقي را رديابي مي‌كند تا به شكل‌گيري امپرياليسم در قرن 17و 18 مي‌رسد. در اواخر قرن هجدهم و در پي آنچه به «انقلاب فيلولوژيك» معروف شد، سنت‌هاي ملي‌گرايانه به وجود آمدند و ميل به اطلاع يافتن از زبان‌ها و فرهنگ‌هاي ديگر فزوني گرفت. اما چون پارادايم‌هاي تحقيق و پژوهش در غرب در سده‌هاي هجدهم و نوزدهم بنيان نادرستي داشتند در نتيجه بر اين بنيان نادرست دركي غلط از شرق بنا شد.

او مي‌گويد هدف شرق‌شناسي در ابتدا مقايسه و تطبيق ظرفيت‌ها و ويژگي‌هاي فرهنگي، ادبي و اجتماعي غرب و شرق بود ولي چون پارادايم تحقيق از همان ابتدا غرب‌محور و جانبدارانه بود، نتيجه كار با كليشه‌سازي‌هاي يك‌‌سونگر و خلق تصاوير قالبي از شرق همراه شد. نكته ديگر اين است كه خود كتاب شرق‌شناسي اثري است در ادبيات تطبيقي اما با روش‌شناسي منحصر به فرد. سعيد از مفهوم گفتمان و نظريه «دانش- قدرت» فوكو مايه مي‌گيرد و استدلال مي‌كند كه دانش آكادميك غرب نوعي ابزار اعمال قدرت بوده. وي تاثير گفتمان غرب را بر هنر و ادبيات در دوره‌هاي تاريخي مختلف و نيز در ژانرهاي مختلف بررسي مي‌كند. سعيد متون مختلف از فرهنگ‌ها و زبان‌هاي گوناگون را بررسي و تاثير گفتمان امپرياليستي را بر آنها
واكاوي مي‌كند.

در «فرهنگ و امپرياليسم» سعيد مي‌كوشد رويكردي غيراروپا محور را مطرح كند. او مي‌گويد در تقابل انديشه و فرهنگ غرب با نمونه غيرغربي‌اش همواره صداي گفتمان غيرغربي خاموش شده و نوعي فرآيند ديگري‌سازي صورت گرفته است. در حالي كه تمام فرهنگ‌ها درهم تنيده شده‌اند و هيچ يك مجزا و ناب و برتر نيست. اصلي‌ترين روش او در خوانش متون و واكاوي فرهنگ‌هاي پيوند خورده بهره‌مندي از خوانش كنترپوان يا خوانش چند صدايي است.

سعيد براي فرمول‌بندي روش خود از حوزه موسيقي بهره مي‌گيرد. يادداشت‌هاي سعيد درباره موسيقي و كاربست نظريات آدورنو بر موسيقي نشان مي‌دهد كه موسيقي را الگويي براي نظريه جامع‌تر روابط فرهنگي در نظر داشت. مفهوم كنترپوان مفهومي است كه ما را به مذاكره تفاوت‌ها دعوت مي‌كند. سعيد در فرهنگ و امپرياليسم مي‌گويد:«وقتي به آرشيو فرهنگ نظر مي‌اندازيم بايد نوعي بازخواني كنترپوان داشته باشيم. نه تك‌صدايي: يعني آگاهي همزمان از تاريخ و گفتمان‌هاي غالب و نيز گفتمان‌هاي در حاشيه مانده.» سعيد بنيان ادبيات تطبيقي را بر چندصدايي استوار مي‌ديد و معتقد بود فقط از اين رهگذر است كه مي‌توان براي بحران بازنمايي چاره‌اي انديشيد.

نتيجه روش‌شناسي تطبيقي سعيد گشودن مجموعه آثار معيار ادبي به روش آثار غيرعربي بود. اين ايده‌اي است كه آن را ذيل مفهوم جهان آگاهي توضيح مي‌دهد. روش‌شناسي سعيد در ادبيات تطبيقي نمونه‌اي است از آنچه اميلي اپتر «ادبيات تطبيقي جديد» مي‌نامد. يعني ادبيات تطبيقي رها شده از اروپامحوري و روش تحليل متني سعيد يعني تلاش براي از ميان برداشتن كليشه‌ها، تصاوير قالبي و مقوله‌هاي تقليل‌گرا كه انديشه و ارتباط بشري را محدود مي‌سازند. ايده كنترپوان يعني تكثر صداها و كنش متقابل آنها بدون تقليل دادن به آنها به يك صداي غالب؛ يعني مقابله با همگون‌سازي فرهنگي ادبيات تطبيقي براي ادوارد سعيد فعاليتي فرهنگي بود، گفت‌وگوي
فرهنگ‌ها بود.

 

شرق‌شناسي سعيد به روايت ذبيح بهروز

بهرام پروين گنابادي، پژوهشگر: اگر نظريات ادوارد سعيد را در مورد شرق‌شناسي صورت‌بندي كنيم، حرفي كه او مي‌زند اين است كه شرق‌شناسي شيوه غربي براي تسلط بر شرق و تجديد ساختار آن و استمرار عامليت غرب است. حاصل اين شرق‌شناسي ناديده گرفتن واقعيت شرق و آن حقيقت‌هاست. بعد مي‌گويد اين شرق‌شناسي خيلي پدرسالارانه
است.

يك شرق منفعل در برابر غربي كه خود را عقل‌گرا معرفي مي‌كند و جوري خود را معرفي مي‌كند كه اين شرق خواه‌ناخواه منفعل مي‌شود. بعد ادوارد سعيد به روشنفكران شرق و عرب مي‌تازد كه شماها هم از پشت همان عينكي كه بر چشم‌تان گذاشته‌اند جهان را مي‌بينيد؛ يعني با همان حالت منفعل و غرب را عقلگرا مي‌بينيد و خود را پديده‌اي در دست غربي‌ها براي مطالع. تا قرن 19 كه شرق‌شناسي شروع شد ادوارد سعيد معتقد بود پژوهشگراني كه روي خاورميانه مطالعه مي‌كردند خدمات درخشاني در تكامل جهان متمدن داشتند ولي نگاهي كه به مسلمانان مي‌كنند پشت منشوري است كه طيف‌هاي استبدادي و نژادپرستانه دارد و مقصود اين نگاه از اين طيف چيزي جز سلطه‌جويي نيست.

نكته ديگر بحث سعيد اين است كه قدرت فراگير استعمار غرب و ظاهرا فريبنده و نفوذپذير اين گونه از شرق‌شناسي پژوهشگران و متفكران مسلمان را دچار خودكم‌بيني كرده است و آنها هم از پشت همين قاب به خودشان
نگاه مي‌كنند.

حرف آخر ادوارد سعيد اين است اگر ما دانشي را دنبال كنيم كه در مورد مردمان باشد، مردماني به زبان‌هاي ديگر و ثمره آن درك همكاري و هم دردي و مطالعه دقيق و تجزيه تحليل مشكلات‌شان باشد، حاصل آن همدردي و دست آنها را گرفتن و پله‌پله بالا آوردن است؛ اما كاري كه شرق‌شناس‌ها مي‌كنند، اثبات بزرگي خودشان و تحميل خودكم‌بيني به شرقي‌هاست.

نام ذبيح بهروز را همه شنيده‌ايد. يك نابغه عجيب و غريبي بود در بين كساني كه فرهنگ معاصر ايران را ساخته‌اند؛ چه به عنوان نمايشنامه‌نويس و چه به عنوان طنزنويس. ذبيح بهروز در مدرسه امريكايي‌ها درس مي‌خواند در قاهره تحصيل كرد و از آنجا به انگلستان رفت. در دانشگاه كمبريج پذيرفته شد در آنجا كسي را مي‌خواستند كه به زبان فارسي مسلط باشد؛ آقاي ذبيح بهروز مشغول به كار در اين دانشگاه شد و در نامه‌هايي كه مي‌نويسد، اطلاعات جالبي دارند. آن زماني كه ذبيح بهروز در كمبريج بوده «ادوارد براون» مسوول بخش شرق‌شناسي بوده و بهروز دستيار براون
مي‌شود.

در آن زمان براون آثار جامي و هفت ارونگ را چاپ مي‌كرده است. بهروز 4 سال دستيار آقاي بروان و نيكلسون مي‌شود و با آنها كار مي‌كند اما در مراسمي سوءتفاهمي پيش مي‌آيد و رابطه‌اش با آنها قطع مي‌شود. آنجاست كه نظرياتش در مورد مستشرقين را مطرح مي‌كند يعني دقيقا 40 سال قبل از ادوارد سعيد در فرهنگ ايراني و زبان فارسي، ذبيح بهروز به نوعي همان حرف‌ها را مي‌زند. البته تفاوت‌هايي وجود دارد. ادوارد سعيد ذهن واقع‌گرايي دارد. مرحوم ذبيح بهروز همان ‌طور كه استاد ايرج افشار مي‌گفت، خيال‌پرست بود. اما ادوارد سعيد براي بيان نظريات خود و براي اينكه غربي‌ها آنها را بپسندند از گفتمان فوكو وام مي‌گيرد و اين را به نوعي خوب پرورش مي‌دهد كه وقتي ما نظريات ذبيح بهروز را مي‌خوانيم شايد در صورت‌بندي نهايي با سعيد يكي باشد ولي ميان ماه من تا ماه گردون
فاصله‌هاست.

ذبيح بهروز چيزي كه آشكارا مي‌گويد، اين است كه شرق‌شناسان علاقه‌اي نداشتند نقش مهم ايران را در تكامل جهاني بپذيرند و به رسميت بشناسند. بهروز با يك تحول كم نظيري شرق‌شناسان را به خاطر نگاه‌شان به ايران به باد انتقاد مي‌گيرد. او به روشنفكران ايراني نيز مي‌تازد كه آنها نيز اغلب به دام اين تفكر غربي مي‌افتند و تاريخ كشورشان را از پشت منشور حقارت‌بار شرق‌شناسان مي‌بينند و حس از خود بيزاري تبديل به طبيعت ثانويه آنها مي‌شود. متاسفانه آقاي ذبيح بهروز در مسير تصحيح اشتباهات مستشرقين به همان دامي مي‌افتد كه 40 سال بعد ادوارد سعيد آن را ملي‌گرايي افراطي مي‌خواند. در روايتي كه ذبيح بهروز در تاريخ مي‌كند تمام خصايص خوب در هنر و معماري و... يكسره ريشه در ايران دارد و شناخت جهان بدون شناختن تاريخ ايران ممكن نيست و مي‌دانيد از بهترين طنزپردازهاي ماست و طنزهايي كه براي مستشرقين مي‌سازد بسيار خواندني است.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون