• 1404 سه‌شنبه 27 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4245 -
  • 1397 يکشنبه 11 آذر

نقدي بر نوشته اخير محسن رناني

سكوت اميد نيست

علي زمانيان

‌دكتر محسن رناني با نشر مطلبي با عنوان «سكوت ملي، اميد ملي» و پس از تمهيد مقدمات و مدعيات متعدد، توصيه به سكوت كرده‌اند و خودشان هم پيش‌دستي كرده و نوشته‌اند كه از اين پس سكوت خواهند كرد تا مبادا ترك بردارد جام شيشه‌اي اميدي كه جامعه از آن مي‌نوشد و خود را بر پا نگه داشته است.

ايشان در مقاله خود البته گفته‌اند: «جامعه ما تقريبا همه آنچه را بايد از فساد و ناكارآمدي و بي‌عدالتي نظام تدبير كنوني بداند، مي‌داند و همه آنچه نويسندگان و روشنفكران و صاحب‌نظران بايد بگويند، گفته شده است.»

گرچه از منظرهاي متعدد مي‌توان اين نوشته را نقد كرد و فارغ از مفهوم‌شناسي اميد كه آورده‌اند، اما فقط به بيان دو نكته اكتفا مي‌شود:

1- آيا گفتن، اميد زدا و سكوت، اميدزا است؟

2- آيا جامعه مي‌داند آن چه را كه بايد بداند؟

يكي از موقعيت‌هايي كه ممكن است ما را دچار خطاي در تحليل كند (و به نظر مي‌رسد دكتر رناني دچار همين خطا شده است)، خلط ميان دو موقعيت «بي‌خبري» و مقوله «اميد» است. و اين خطا از تشابه ميان رفتار ناشي از بي‌خبري و رفتار ناشي از اميد سرچشمه مي‌گيرد. كنش ناشي از غفلت و بي‌خبري، بسيار شبيه به كنش ناشي از «اميد» است. به سخن ديگر، گويي خط فاصل روشن و مرز مشخص بيروني و قابل مشاهده در تفكيك دو نوع رفتار وجود ندارد: رفتاري كه از آبشخور اميد سيراب مي‌شود و رفتاري كه ناشي از بي‌خبري است. تشابه ظاهري اين دو موقعيت، رهزن است و ما را در شناخت يا در مقام توصيه به خطا مي‌اندازد. به عنوان مثال، دو نفر را در نظر بياوريد كه هر دو دچار بيماري‌اند. يكي از اين دو مي‌داند كه مريض است و ديگري نمي‌داند. اما در عيان و آشكار، هر دو در گذران زندگي روزمره و در مواجهه با وقايع پيرامون، شبيه به يكديگر رفتار مي‌كنند. تشابه در رفتار اين دو نفر، اما دو گونه دلالت دارد: يكي از اميد فرد مطلع خبر مي‌دهد و ديگري ما را به بي‌خبري فرد دوم دلالت مي‌دهد. از اين بي‌خبري و سكوت، اميد نيست. اميد، با سكوت و بي‌خبري به دست نمي‌آيد. غنچه اميد بر شاخسار آگاهي از واقعيت و جسارت مواجه شدن عقلاني و كارگشا با جهان بيروني شكوفه مي‌دهد. بي‌خبري و غافلانه زيستن، اساسا مقوله اميد را سالبه به انتفاع موضوع مي‌كند. از سوي ديگر، واقعيت ستبر و سخت و كشنده عيني، موجوديتي مستقل از ساحت آگاهي ما دارد، چه ما از آن مطلع باشيم و چه نباشيم. به سخن ديگر، واقعيت عيني از خبر داشتن يا نداشتن ما تبعيت نمي‌كند. واقعيت، واقعيت است چه ما از آن خبر داشته باشيم و درباره‌اش سخن بگوييم و چه سكوت كنيم و زندگي را به غفلت و بي‌خبري سپري نماييم.اميد، محصول گفت‌وگوي خرد جمعي براي يافتن راه برون‌رفت از مشكلات و مصايب است. رويارويي جسارت‌آميز با واقعيت‌هاي تاريك و سخت و گلاويز شدن با مساله‌هايي است كه مسير زندگي را سد كرده‌اند. اميد، گرچه در نهايت امر روان شناختي است اما پايه‌ها و اركانش در جهان بيرون از روان آدمي پي‌ريزي مي‌شود. جهاني كه در آن افراد در تعامل با يكديگر و از طريق رابطه‌اي دو سويه به جست‌وجوي راه خروج از بطري برمي‌خيزند. اين مهم است كه نبايد سكوت را با اميد مساوي دانست يا سكوت را مقدمه ضروري براي خلق اميد و نگهداشتن آن تلقي نمود.

«رناني» اما ما را به سكوت دعوت مي‌كند. او سكوت را چاره‌ساز مي‌داند و مي‌خواهد و اين توصيه البته از سوي كسي چون او عجيب است. در سكوت، بي‌خبري و غفلت و فروپاشي نهفته است. حقيقتا چه تفاوتي ميان سكوت «رناني» با «غفلت» از شرايط وجود دارد. اگر فرد بيمار درباره بيماري‌اش سكوت كند و آن را از مدار ذهنش بيرون كند و خودش را به غفلت بزند، بيماري‌اش درمان خواهد شد؟ [...]

به جاي توصيه به سكوت، بايد به گفت‌وگوي كارگشا و نقادانه دعوت كرد. گفت‌وگوي رهايي بخشِ منبعث از واقعيت‌هاي عيني چاره‌ساز است. تلخي گفت‌وگوها و نوشتار را نبايد از آن خود گفت‌وگوها دانست، بلكه اين واقعيت‌ها هستند كه ذائقه‌ها را اينچنين مي‌آزارد. نقاشي كه صحنه‌اي دلخراش را نقاشي مي‌كند، دلخراش بودن نقاشي‌اش از او نيست، بل از صحنه‌اي است كه او مي‌خواهد همان را به تصوير بكشد. اتفاقا هر چه بيشتر دقت كند، نقاشي‌اش بيشتر دلخراش خواهد بود. به جاي توصيه به «نگفتن» بايد كه چگونه گفتن را تمرين كنيم. سكوت، چاره درد نيست، درست انديشيدن و درست گفتن است كه راهي به رهايي دارد. خبر‌آنلاين

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون