بازگشت جاودانه واپسين ابرمنِ جهان سرمايهداري
در لحظه زندگي كن
كامل حسيني
زيگموند فرويد روانكاو معروف اتريشي در يكي از مقالههاي مشهور خود از تئوريهايي سخن به ميان ميآورد كه توانستهاند در زمانه نزديك به ما پتك خود را بر پيكره عزت نفس انساني وارد آورند و غرورش را خُرد كنند تا روح بشري از نارسيسيم رهايي يابد. البته در اينجا سخن از دفاع به تمام معنا از محتواي اين مقاله فرويد نيست بلكه نگارنده تنها قصد دارد از خلأ دروني احساس شده در زمانه زايش روانكاوي سخن به ميان آورد كه چگونه سيستم بورژوازي ميخواهد بديلي ديگر به جاي آن بگذارد كه شكل تغيير يافته «نهاد» و «من» در نقاب «ابرمن» است و از طريق همان منطقِ روانكاوي، حيات ناخودآگاه ما را در سيطره خود بگيرد. از دل انديشه فرويد در اين مقاله چنين برميآيد كه بسياري از آسيبهاي رواني و ساير مشكلات اخلاقي نتيجه ادعاي بخش مطلق اربابگونه «من» بر اميال و عقلانيت و كنش بشري است و لازم است بشر بار ديگر از چشمانداز علم روان تحليلي به نفس مغرور اما زخمي و بيمارگونه خود نگاهي ديگر بيفكند تا راز پنهاني بيماريهاي دامنگيرش را دريابد. بخشي از ايده زيگموند فرويد درباره اهميت كشف منسجم «ناخودآگاه» توانسته است بخشي از حقايق دنياي راز آلود نفس بشري را برملا كند تا از اين طريق روان او به رهايي برسد. اما نكته بحث بنده از قضا از انتهاي همين عبارت آخر روشنتر ميشود يعني درست زماني كه بخشي از راز دروني ماهيت بشري برملا ميشود تا بتواند غرور آسيبزا را به نفع اصلاح درون زيرپا بگذارد اما رقيبي ديگر به طور ناخواسته وارد زمين حريف ميشود تا خود به تنهايي بتواند دوباره غرور از بين رفته را به روح بشر بازگرداند و هم او را ازاين طريق تحت كنترل خود بگيرد؛ نظريه فرويد و اسلافش (نيچه و شوپنهاور) حاوي ايدهاي است كه در آن بر جهل و درماندگي بشريت درشناخت بخش زيربنايي نفس پافشاري ميشود؛ اما در اين ميان نظام اجتماعي كل سرمايهداري با خردهنظامهايش درصدد هستند تا آسيبهاي ناشي از روانگسيختگي، افسردگيهاي مداوم و نوميديهاي روحي، كمبودهاي ناشي از ميل و... را با تدبير سيستم و راهكارهاي بيماري زايي دوباره و متناقض خود چارهانديشي كند؛ شايد درك همين حقيقت ما را رهنمون ميسازد تا برايمان روشن شود كه سبب نامگذاري نظام بازار نئوليبراليسم به مثابه نظام اخلاقي محركه كنشهاي بشر امروزي و جايگزين ارزش اخلاقي توسط ديويد هاروي چيست و چرا بورژوازي هميشه به طور خواسته يا ناخواسته با هر آنچه سبب تأمل در حل تناقضهاي رواني مصرفگرايي افراطي است سر ستيز دارد. سهگانه «مصرف» و «پول» و «بازار آزاد» در حكم اضلاع مثلث شومي هستند كه اهداف جايگزين كشف فرويد و دنياي ناخود آگاهش را ترسيم ميكنند و هدف غايي را نه تنها مخالفت با روانكاوي بلكه دوري از تأمل و تعمق واقعي در اعماق روان بيمار بشر امروزي يا جايگزين وجدان بيدار ابرمنِ با ابر منِ «بازار بيانتها آزاد» است. فربهتر كردن هرچه بيشتر بدن اين ابر مردِ بازار آزاد نوعي بر هم زدن تعادل روان بشري است كه در آن من برترِ افراد بيشتري تحت سيطره پول قرار ميگيرد و بر اثر برخي عوامل، مصرفگرايي اگر چه از بخش خودآگاهي خود رانده ميشود اما پس از واپسزدگي، به بخش ناخودآگاه منتقل ميشود و از آنجا فرد را كنترل خواهد كرد.
دقت كنيم به شعار و سخنان تبليغگونه و تسكيندهنده جهان سرمايهداري كه در زندگي روزمره ما جاري و ساري هستند و در لفافه كلماتي به ظاهر ساده و غيرجدي جايگزين و رقيب تحليلهاي رواني ميشوند و دواي تزويري بشر ميشوند. وقتي ميشنويم «در لحظه زندگي كن» تو گويي آسيب و خطرهاي جدي عقلي و تهديدهاي مقابل وجدان اخلاق بشري كه در گذشته و آينده حضور داشتهاند و خواهند داشت محو شدني هستند و تنها تهديد جدي ما در لحظه زندگي نكردن است، لحظهاي مصرف. اگر روانكاوي ميگويد بخش مهمي از دردهاي رواني بر تعارض و ناكاميهاي ميل است و بشر بايد راهي سالم از راه تكلم و اكتشاف و اعتراف روان تحليلي براي درمانش جستوجو كند در مقابل، جهان سرمايهداري از گوناگوني انتخاب ميل حتي در لحظه و ارضاي بيپايان آن بشارت ميدهد تا انسان راه بحران ناآرامي دروني خود را از طريق تنوع بيپايان در سبد انتخاب خود ببيند و اينبار در كمال فقر فكرياش همچنان درد را به جاي درمان به كار ببرد. تنوع كانالهاي مبتذل و شبكههاي گسترده فساد، گواهي بر اين مدعا است كه جهان سرمايهداري به جاي در پيش گرفتن راه سلامت اخلاقي جهت ارضاي يكي از مهمترين نيازهاي بشري اينبار از طريق خلط درد و درمان با هم يا جايگزين كردن يكي به جاي ديگري ميخواهد در نقش يك روان تحليل سسيستماتيك ظاهر شود تا مشتري هميشگي بازار مصرفگرايي و معتاد مسكنهاي هميشگي پزشك قلابي معروف جهان سرمايهداري باشند.
فضاي جغرافيايي و اجتماعي و اقتصادي فراهم شده در جهان سرمايهداري بخش عمدهاش به طرز عامدانهاي طوري طراحي شده است كه درد بشر معاصر با ميزان داراييها و قدرت مصرفش گره ميخورد و فقر و عدم توانايي كافي در مصرف نيز به نوبه خود سرچشمه بسياري از مشكلات روحي و رواني و اخلاقي بشريت است. اكنون جهان سرمايه جار ميزند كه باكتري عامل بيماري همان فقر و مصرف كمتر است بياييم براي درد رنج و بيماري و حل معضلها به مصرف روزمره و هميشگي و متنوع كالا روي بياوريم تا بيماريهايي كه از وجود آنها اطلاع نداريم بهبود يابند؛ تا روانگسيختگي ديگر به سراغتان نيايد و هميشه و در لحظه آرامش داشته باشيد؛ غافل ازاينكه خود مصرفگرايي افراطي و خرج پول فراوان خودش زادگاه بيماريهاي ديگري است با شعار «در لحظه زندگي كن» در هر لحظه سرمايهداري حضور حال دارد تا هميشه پابرجا بماند و منادي دروغين كرامت و آزادي براي انسان باشد كه هرگز نميتواند به طور واقعي براي روح الهي به ارمغان بياورد.
منابع:
1) مجموعه مقالههاي موساي ميكل آنژ. زيگموند فرويد. ترجمه بهفروزي. انتشارات جام. چاپ اول 1391
2) تاريخ مختصر نئوليبراليسم. ديويد هاروي. ترجمه عبدالله محمودزاده. نشر دات. چاپ دوم 1395