شفقت انعطافناپذير جان رالز
تو بايد عدالت بورزي
تامس نيگل
رالز در سه اثر ماندگار خود به سه مساله مهم در روزگار ما پاسخ ميدهد. كتاب نظريهاي در باب عدالت، موضوع اصلياش عدالت اجتماعي بوده و او به اين موضوع شكل و شمايلي را بخشيده است كه در مباحث روزگار ما دارد. مساله اصلي اين است: انتظارات و فرصتهاي هر شخصي در اين زندگي به شدت متاثر از وضع و حالي است كه او در آن به سبب اينكه هيچ انتخابي از خود ندارد، متولد ميشود. نهادهاي اساسي جامعهاش جايگاه او را در ساختار سياسي، اجتماعي و اقتصادي مشخص ميكند. اين امر بخت و اقبال بلندي را وارد زندگي انسان ميكند، اما اين بخت و اقبال را نهادهايي تعيين ميكنند كه تا حدي تحت كنترل انسان هستند. اينكه فرزند بردهها باشيم يا فرزند مالك بردهها، فرزند كارگران ساده باشيم يا فرزند سرمايهداران متمول به يك اعتبار موضوع بخت و اقبال محض است، اما نهاد بردهداري يا سرمايهداري مخلوق انسان است و ما ميتوانيم از خودمان به عنوان اعضاي يك جامعه (و دست آخر به عنوان يك نظم جهاني) بپرسيم كه آيا بخت و اقبال بد و خوبي كه زندگي را تحت تاثير قرار ميدهد و نهادهاي ما آنها را به وجود ميآورند به لحاظ اخلاقي قابل قبول هستند يا نه.
رالز در كتاب ليبراليسم سياسي به ربط و نسبت ارزشهاي سياسي با ارزشهاي جامعتر ميپردازد. رالز به اين واقعيت كه تكثرگرايي نسبت به ارزشهاي غايي اجتنابناپذير است، اهميت بيشتري ميدهد. او ميگفت اختلاف نظر ديني به لحاظ تاريخي مهمترين شكل تعارض درباره ارزشهاست و لذا اعتقاد داشت كه سعي در جهت تحميل يك نظام ارزشي جامع و واحد بر جامعه لاجرم به سركوب منتهي ميشود. او معتقد است كه نه فقط در توزيع منافع اجتماعي و مادي بلكه در تصورات گوناگون از خير نيز محتاج انصاف هستيم. بنابراين قراردادكنندگان در وضع نخستين از اطلاعات راجع به تصور تمام و كمالشان از زندگي خوب بيبهرهاند و بايد با توجه به اين وضعيت، اصولي را برگزينند كه ممكن است هر كسي فكرش را بكنيد، باشند: از زاهد ديني گرفته تا ملحد گناهكار.
نتيجه به كارگيري حجاب جهل در حوزه ارزشها، يك نظام مبتني بر مداراست. اين نظام مبتني بر مدارا از آزادي افراد و گروهها براي تعقيب غايات متفاوت زندگي شديدا صيانت ميكند. اين امر به عقيده رالز، يك مصالحه موقت صرف نيست، بلكه مقتضاي احترام متقابل است. حس عدالتطلبي نبايد ما را به اين سوق دهد كه خواهان تحميل تصور خودمان از خير به شر بر ديگران برخلاف اراده آنها باشيم، ولو اينكه قدرت سياسي انجام چنين كاري داشته باشيم. در واقع ما بايد خواهان اين باشيم كه توجيه خشونت دولت را بر مبناي مجموعه محدودي از ارزشهاي كاملا سياسي استوار كنيم و ارزشهاي جامع ديني و اهداف غايي زندگي را به عهده فعاليت اختياري جمعي و شخصي وانهيم.
رالز در كتاب قانون ملل، رويكردي شبيه به رويكرد دو كتاب قبلياش را به روابط بينالملل اتخاذ ميكند. رالز ميخواهد به اصول عدالت در روابط بينالملل بپردازد. او قصد ندارد اصول عدالت بين افراد را بر كل جهان به كار ببندد، بلكه هدفش اين است كه در طلب چيزهايي مانند آزادي، برابري و احترام متقابل به همه جوامع باشيم. اين سخن در تلقي رالز، ميزاني از مداراي بينالاجتماعي را نسبت به تصورات متفاوت از عدالت، از جمله پارهاي از تصورات غيرليبرالي «نجيب» به بار ميآورد.
مدارا حدود و ثغوري دارد و به جوامع قانونشكن بسط نمييابد كه اساسيترين حقهاي انساني افراد تحت سلطهشان را نقض يا به همسايگانشان تعرض ميكنند؛ اما فارغ از اين مساله، مدارا مستلزم احترام به حاكميت، الزامات متعارف قانون بينالملل رايج و همچنين احترام به قوانين جنگ است كه شامل حفاظت از غيرنظاميان ميشود. هر چند اين مدارا در اوضاع و احوال مخصوصا نامطلوب مقتضي پارهاي از مساعدتها به انسانهاست و شامل اصل تفاوت در عرصه بينالمللي نميشود، به جهت اينكه نوعي از عدالت اقتصادي را به عقيده رالز ميتوان روي هم رفته انتخاب كرد و تنها از طريق نهادهاي سياسي آن را پي گرفت.
ترجمه: جواد حيدري
تامس نيگل (متولد 1937 امريكا) فيلسوف اخلاق و سياست و استاد فلسفه و حقوق دانشگاه نيويورك است. او از برجستهترين شاگردان جان رالز است. شهرت نيگل به دليل نقد او از تقليلگرايي ماده باورانه است، موضعي كه به طور خاص در مقاله «شبيه يك خفاش بودن چيست؟» (1974) مطرح شده است. خوشبختانه مهمترين آثار نيگل چون پرسشهاي كشنده، برابري و جانبداري، امكان ديگرگزيني، اخلاق شناسي و ذهن و كيهان توسط جواد حيدري، استاد علوم سياسي به فارسي ترجمه شده است.