دفع مقدر زودهنگام
سيد علي ميرفتاح
زماني كه در حوزه بالكان جنگ و خونريزي بود و مردم دايما خبرهاي بوسني و صربستان و زاگرب را پي ميگرفتند، رومن پولانسكي كارگردان مشهور لهستاني/ امريكايي مشغول ساخت «ماه تلخ» بود كه نه ربطي به جنگ و خونريزي داشت و نه ربطي به بالكان و فروپاشي يوگسلاوي و نه نسبتي با اخبار روز دنيا. خبرنگاري كه براي تهيه گزارش پشت صحنه فيلم سراغ فيلمساز رفته بود، قبل از هر چيز از اين كارگردان مشهور پرسيد: «چطور شما ميتوانيد در ميان اين همه اتفاق مهيبي كه در جهان ميافتد، سراغ يك ملودرام تلخ و تيره و تار برويد و چشمتان را بر اين همه خبر مهم ببنديد و سرتان را به دغدغههاي شخصي گرم كنيد؟» پولانسكي جواب داده بود: «به همين علت كه تو همه آن اتفاقات مهم و خبرهاي مهيب را رها كردهاي و سراغ من آمدهاي تا از فيلم من گزارش تهيه كني.» اين مصاحبه را خيلي قديم خواندم و جزيياتش را فراموش كرده. مضمون حرف پولانسكي در جواب خبرنگار اين بود: «اسلحه كه پشت گردنت نگذاشتهاند، ميتواني به فيلم من اعتنا نكني و بروي گزارش جنگ بوسني بنويسي. اما همين كه آنجا نرفتهاي و اينجا آمدهاي يعني كه فيلم من و موضوع فيلم من مهم است، حتي مهمتر از اخبار. «حرف حساب جواب ندارد و من اگر جاي بعضي نمايندگان مجلس و بعضي مسوولان كشور بودم حتما به منتقداني كه اين روزها دايما ميگويند «چرا به جاي حل مشكلات اقتصادي مردم، حرف از مسائل پيشپا افتادهاي چون حضور زنان در استاديومهاي ورزشي و فيلترينگ شبكههاي مجازي و برگزاري كنسرتهاي موسيقي و... ميزنيد؟» جواب ميدادم به همين دليل كه شما همه آن مشكلات اقتصادي و سياسي را رها كردهايد و آمدهايد يقه ما را گرفتهايد كه چرا وقت مردم را با طرح اين موضوعات مبتذل هدر ميدهيد و...» اين هم مدلي است براي تحديد آزادي بيان. در قانون اساسي آزادي بيان جزو حقوق مصرح است و كسي نميتواند آن را محدود كند يا بر سر راهش مانع بتراشد يا به دلايل سياسي هزينهاش را بالا ببرد يا بنا به تشخيص خود بگويد هين كه مبين هان كه مپرس و مگو. قانوني و خدايي و راستاحسيني آزادي بيان، حق مسلم است و كسي نميتواند تضييعش كند يا برايش اما و اگر بسازد. اما در عمل ديدهايم و ميبينيم -يحتمل خواهيم ديد- كه هركس به طريقي و به بهانهاي سنگي به آن ميزند و رادعي سر راهش قرار ميدهد و ديواري در برابرش ميكشد. شكي نيست كه در مواقع ضروري و به ملاحظات امنيتي مراجع قانوني، مقطعي و موضوعي ميتوانند شهروندان را بنا بر ملاحظاتي از بيان بعضي چيزها برحذر دارند، اما غير از آن هيچ روزنامه و خطيب و جناح و منتقد و ماموري نميتواند بلكه نبايد ديگران را بابت گفتن و نوشتن بعضي موضوعات سرزنش كند. كار البته از سرزنش گذشته، دوستان رسما متهم ميكنند و بعضي از روسا و وكلا و فعالان و نويسندگان را بابت گفتهها و نوشتههايشان به جاهاي عجيب و غريب وصل ميكنند و برايشان پرونده ميسازند و... اگر آنها فيالمثل خودشان بگويند كنسرتها بد و غيراخلاقياند و نبايد برگزار شوند، صلاح و صواب گفتهاند اما اگر طرف مقابل جواب بدهد، چماق مشكلات اقتصادي را توي سرش ميكوبند كه «آيا در اين موقعيت حساس كنوني مشكل مردم كنسرت است؟» اين روزها از بعضي خطبا ميشنويم و در بعضي روزنامهها ميخوانيم كه مردم نان ندارند بخورند بعد شما حرف از حجاب و كنسرت خياباني و حضور زنان در استاديوم ورزشي ميزنيد؟ اينكه اين استدلال چقدر سست و شكسته بسته است بحث ديگري است، مهم اين است كه با تكرار اين ملامت، ملاحظاتي پيش پاي وزير و وكيل و روزنامهنگار ميگذارند كه در موقع طرح مسائل لكنت بگيرد و در صدا و نوشتهاش لرزش بيفتد و از عواقب بيانش بترسد و پا پس بكشد و ارادي و غيرارادي تن به خودسانسوري بدهد. مشكلات اقتصادي كشور البته كه مهمند و بايد درست و اصولي حل و فصلشان كرد، اما آيا به اين بهانه باقي حقوق مردم را نبايد دربارهشان حرف زد؟
اين وسط البته يك نكته ديگر هم هست كه بعيد است دوستان سختگير ما به آن متفطن نباشند. به زودي به انتخابات مجلس و بعد از آن به انتخابات رياستجمهوري نزديك ميشويم. هميشه در فصل انتخابات گشايشهايي پديد ميآيد و بعضي حرفهاي نگفتني زده ميشود و بعضي از حقوق فراموش شده به ياد آورده ميشود. تجربه نشان داده كه در فصل انتخابات چپ و راست تمناي تغيير و هواي تازه را به جان مردم مياندازند و اعاده بعضي حقوق را وعده ميدهند. چه بسا با بزرگنمايي معضلات اقتصادي دوستان ميخواهند از همين حالا دفع مقدر كنند و جلوجلو جلوي پروژه بالا بردن توقع عمومي را از حكومت بگيرند. شايد هم ميخواهند اين حرفها را بياثر كنند و با مبتذل ناميدنشان و تجملي و غيرواقعي نشان دادنشان ميزان اثرگذاريشان را به حداقل برسانند. اما تجربه نشان داده كه قضيه به اين سادگي نيست، حرفي را كه از اين طرف جلويش را بگيري از آن طرف پرزورتر و موثرتر بيرون ميزند.