• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4270 -
  • ۱۳۹۷ دوشنبه ۱۰ دي

نگاهي به شلوغي و ترافيك مقابل غذافروشي‌ها و تب خوردن

نمايش مصرف

سينا قنبرپور

 

 

جمعه‌ها نمايشي هميشگي در پايتخت اجرا مي‌شود. جمعه‌شب‌ها اين نمايش حس و حال ديگري هم پيدا مي‌كند. پارك دوبله خودروي سرنشيناني كه در صف سفارش اجراي اين نمايش هستند، چنان نفس خيابان‌ها را به شماره مي‌اندازد كه گمان مي‌بري تصادفي يا حادثه‌اي رخ داده يا بلايي نازل شده است. وقتي بالاخره از معبر مي‌گذري، متعجبانه مي‌بيني هيچ اتفاق بدي رخ نداده است؛ چيزي نبوده جز مسابقه شماره‌هايي كه نوبت سفارش‌دهنده‌ها را مشخص كرده ‌است. هر شماره بر تب و تاب اين نمايش مي‌افزايد. هر شماره خود مي‌تواند چند جزء داشته باشد. براي هر يك بايد مقدار قابل توجهي مواد مصرف شود؛ موادي مختلف. بخشي از مواد خوراكي است و بخش ديگر صرفا براي پيچيده شدن آن مواد خوراكي مصرف مي‌شود. چند جعبه مقوايي و مقداري كاغذ. چند قوطي آلومينيومي يا چند شيشه. شايد هم بطري پلاستيكي يك‌بار مصرف. اينها محتواي نمايش است! تصويري از چگونگي گذران «فراغت» به صرف «مصرف».

نمايش مصرف فقط در يك مكان اجرا نمي‌شود. سن اجراي اين نمايش‌ها بيش از سن سالن‌هاي تئاتر در سراسر پايتخت وجب به وجب گسترده‌ شده است. حدود ۴هزار فست‌فود، رستوران و سلف‌سرويس در تهران نقش سن اين نمايش‌ها را بر عهده دارند. تازه اين آمار جز آمار منطقه يك تهران است. آنجا كه خودتان مي‌دانيد، پر است از رستوران و فست‌فود و كافه. عددش از حساب و كتاب ما بيرون مي‌زند.

 

پرده دوم نمايش

هر يك از اين نمايش‌ها چند پرده دارد. دست‌كم پرده دوم آن صورتي تلخ همانجا همزمان قابل تماشاست. كودكاني ژنده‌پوش و كارگراني تا كمر دولا شده در سطل‌هاي آشغال. كودكاني كه چشم به دهان و دستان ما دوخته‌اند تا ببينند كي قوطي نوشابه كه براي او قطعه‌اي آلومينيومي است را رها مي‌كنيم يا مقوايي كه پيتزا در آن بسته‌بندي شده را به درون سطل آشغال مي‌اندازيم. همه آن چيزي كه در يك فاصله زماني نه چندان زياد از سفارش ما تا كشيده شدن كارت‌بانكي‌مان روي كارتخوان اين فروشگاه‌ها تبديل به آن مي‌شود كه نامش را مي‌گذاريم «طلاي كثيف»؛ بعد هم عكس‌ها مي‌بينيم از آنچه ما توليد كرده‌ايم براي آنها كه سوداگري روزانه ۷ميليون تن زباله را در پيش دارند. ما به اندازه‌اي كه سن نمايش مصرف داريم، سن نمايش تئاتر و امثال آن داريم؟ نگوييد قياس مع‌الفارغ است. آيا واقعا از مقايسه ميان تعداد فست‌فودها و تعداد كتاب‌فروشي‌هاي يك شهر مي‌توان به عادت‌ها و الگوهاي رفتاري مردمانش پي برد؟

به قول دكتر «محمدعلي الستي» مدرس ارتباطات دانشگاه علامه « غذا خوردن در رستوران و فست‌فود يا سلف‌سرويس برآوردن نيازي فيزيولوژيك نيست. فرض ما اين است كه اين رستوران رفتن تجملاتي است به همين دليل مي‌توان بين تعداد مراكز غذافروشي و مراكز فروش كتاب مقايسه‌اي كرد.»

 

مقايسه دو مركز فروش ؛ غذا و كتاب

تهراني كه روزها حدود ۱۲ ميليون نفر جمعيت دارد و شب‌ها حدود ۸ميليون نفر، همان‌طور كه گفتيم جز در منطقه يك، حدود ۴ هزار فست‌فود، رستوران و سلف‌سرويس دارد. اما بر اساس آمارهاي رسمي به دست آمده از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و اتحاديه كتاب‌فروشي‌هاي تهران، پايتخت ما حدود ۷۰۰ كتاب‌فروشي دارد. به عبارتي به ازاي هر ۱۷هزار و ۱۴۳ نفري كه در تهران زندگي مي‌كنند يك كتاب‌فروشي فعال است و اين در حالي است كه مي‌گويند، كتاب غذاي روح است. اشتباه نكنيد. ما براي رفع گرسنگي جمعه‌ها يا شب‌ها سراغ فست‌فودها، رستوران‌ها يا سلف‌سرويس‌ها نمي‌رويم. حساب مراكز فروش غذا و تحويل در محل كار را هم به اين بحث وارد نكرده‌ايم. با همين حساب سرانگشتي مي‌توان دريافت كه تقريبا به ازاي هر ۳هزار نفر در تهران يك فست‌فود يا رستوران هست. باز هم تاكيد كنيم جز آمار رستوران‌ها و فست‌فودها يا كافه‌هاي منطقه يك. به نظر مي‌رسد، لازم نباشد از تيراژ كتاب و ميزان فروش آن بگوييم تا مقايسه سطح درآمد فست‌فودها را به رخ ناشران و كتاب‌فروشان بكشانيم.

 

بلد نيستيم نيازهاي‌مان را اولويت‌بندي كنيم

«افسرافشار نادري» دكتراي مديريت امور فرهنگي دارد و در توصيف ماجرايي كه ما در مقايسه تعداد فست‌فودها و ميزان مراجعه ما به آنها با كتاب و كتاب‌فروشي‌ها مي‌جوييم، مي‌گويد: «در جامعه ايران نه مصرف زياد است و نه نقدينگي، بلكه ما بي‌رويه مصرف مي‌كنيم. انسان اقتصادي، امكانات محدود خود را مي‌سنجد و آنها را با نيازهاي خود تطبيق مي‌دهد. ولي ما اين سنجش را انجام نمي‌دهيم. همه ‌چيز را با هم مي‌خواهيم.»

اين جامعه‌شناس توضيحاتش را اين‌گونه ادامه مي‌دهد: «ما تلاش مي‌كنيم، امكانات را به هر قيمتي به دست بياوريم به اين دليل كه فرهنگ مصرف در جامعه ما وجود ندارد و هر قدر به سمت مدرن‌ شدن پيش مي‌رويم به مصرف بهاي بيشتري مي‌دهيم. بنابراين بسيار مي‌بينيم كه افراد جامعه ما خودشان را به آب و آتش مي‌زنند تا اعتبار كسب كنند، شغل‌هاي سخت دارند و به سختي پول به دست مي‌آورند تا بيشتر مصرف كنند. اينها همه ناشي از آن است كه بين امكانات و نيازها عدم هماهنگي وجود دارد و اين تبديل به مصرف بي‌رويه شده است.»

در پرده دوم از زباله‌گردها و كودكاني گفتيم كه منتظر زباله‌هاي ما هستند. در اين باره از خانم افشار نادري پرسيديم آيا ميزان زباله‌هايي كه ما توليد مي‌كنيم، مي‌تواند نشانه‌اي از مصرف‌زدگي باشد؟ او پاسخ مي‌دهد: «وقتي ما بي‌رويه خريد مي‌كنيم بايد آن اضافه خريد را دور بريزيم. در كشورهاي توسعه‌يافته مي‌بينيد كه فرد اگر به دو پرتقال احتياج دارد همان دو پرتقال را مي‌خرد اما يك ايراني اگر دو پرتقال بخواهد دو كيلو پرتقال مي‌خرد و بقيه‌اش ممكن است كپك بزند و زباله شود.»

سليقه‌ها تغيير كرده يا مشكلي ديگر مطرح است؟

عده‌اي معتقدند نبايد به مردم خرده گرفت. مردم ما كمترين ميزان امكانات براي تفريح و فراغت را دارند. بنابراين ممكن است، فراغت خود را با رفتن به رستوران و فست‌فود پر كنند. در عين حال «افسر افشار ‌نادري» مي‌گويد: «فرهنگ اقتصادي در جامعه ما جا نيفتاده است. اين نمونه‌اي از ضعف فرهنگي ‌است. يك فرد اقتصادي هميشه در نظر مي‌گيرد چه امكاناتي دارد و مطابق با آن امكانات نيازهايش را اولويت‌بندي مي‌كند. ولي ما نمي‌توانيم نيازهاي‌مان را اولويت‌بندي كنيم.»

از زبان يك غيرجامعه‌شناس هم رفتار مردم را مرور كنيم. يكي از كاركنان كتاب‌فروشي طهوري در خيابان انقلاب ‌اسلامي مي‌گويد: ما كه كتاب‌فروش قديمي هستيم، مجبوريم كتاب‌هاي زرد روانشناسي بياوريم كه مردم مي‌خواهند بخرند. مردم سطحي ‌شده‌اند و كتاب‌هاي خوب را نمي‌خرند. همه مشتري«جوجو مويز» شده‌اند.

تا به حال از خود پرسيده‌اند، بازار كتاب ايران كه در خيابان انقلاب نبضش مي‌تپد با چه كتاب‌هايي پر شده ‌است. ساده است؛ كتاب‌هاي كمك ‌درسي و آمادگي كنكور. همان كتاب‌هايي كه هر سال خريداري مي‌شود تا تب و تاب كنكور پايين نيايد. اما چند نفر كتاب‌هايي مي‌خوانند كه به كنكور ربطي نداشته باشد و صرفا غذاي روح‌شان باشد؟


افشار ‌نادري: «فرهنگ اقتصادي در جامعه ما جا نيفتاده است. اين نمونه‌اي از ضعف فرهنگي ‌است. يك فرد اقتصادي هميشه در نظر مي‌گيرد چه امكاناتي دارد و مطابق با آن امكانات نيازهايش را اولويت‌بندي مي‌كند. نيازهاي‌مان را اولويت‌بندي كنيم.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون