عاليه شكربيگي در بررسي رفتار مردم با كتابفروشيها و غذافروشيها گفت
كتاب در سبد خريد خانواده ايراني جايي ندارد
گروه اجتماعي| مقايسه تعداد كتابفروشيها و تعداد فستفودها يا رستوران و شيوه برخورد و رفتار مردم با اين اماكن چه پيامي براي ما دارد. در تهران فقط 700 كتابفروشي داريم در حالي كه به جز منطقه يك تهران حدود 4 هزار رستوران، فستفود و سلفسرويس داريم. حال اين پرسش مطرح ميشود كه آيا ميزان دسترسي مردم به فستفودها و رستورانها ميزان مصرف آنها را تعيين ميكند و همين سبب رونق آنها در برابر ركود كتابفروشيها شده است؟ دكتر «عاليه شكربيگي»، جامعهشناس در پاسخ به اين فرض ميگويد:
آيا ميتوانيم قيمت يك جلد كتاب را در مقايسه با يك پرس غذا كه از رستورانها و فستفودهاي بيرون از خانه ميخوريم، مقايسه كنيم و از بررسي اين دو نتايجي درمورد رفتار مردم در برابر كتاب و غذا بگيريم؟
اين مقايسه درست نيست چون غذا نياز جسم است و كتاب غذاي روح. سنخيت اين دو مبحث با هم متفاوت است. اما اينكه سرمايههاي فرهنگي در جامعه پايين است، اين به نظام آموزشي جامعه برميگردد. انسان نيازمند تفريح است. در جامعهاي كه اوقات فراغت درستي برايش تعريف نشده است، طبيعي است كه اوقات فراغتهاي كاذب جاي اوقات فراغت اصلي را بگيرد.
اگر فرض بگيريم كه قيمت كتاب گران است آيا ميتواند توجيهي بر كتاب نخواندن ما تلقي ميشود؟
امروزه مطالعهكردن صرفا در اين نيست كه ما كتابي را بخريم و كتاب بخوانيم. در حال حاضر ميتوانيم از طريق فضاي مجازي مطالعه كنيم و سراغ كتابهاي الكترونيكي برويم كه هزينه چنداني هم ندارد. موضوع اين است كه عادت به مطالعه كردن در ما ايجاد نشده است و كتاب در سبد خريد خانواده ايراني جايي ندارد. ما بايد كتاب خواندن را به عنوان يك سبك زندگي در جامعه جا بيندازيم. همانطور كه رستوران رفتن و غذا خوردن در عادتهاي ما وجود دارد.
آيا ميزان دسترسي ما به مراكز فروش كتاب تاثيري روي كتاب خواندن ما دارد؟
به نظر من هيچ رابطه معناداري در اينجا وجود ندارد. در حال حاضر ما در هر منطقهاي فرهنگسراها را داريم كه در هر كدامشان كتاب در دسترس مردم قرار ميدهند، اما باز هم مردم به سمت كتاب نميروند، چون عادت به كتاب خواندن در بين افراد دروني نشده و عادات كاذب ديگري جايگزين آن شده است. در كنار اين مراكز كتابخانهها هم در حال فعاليت هستند. در محلات مختلف و دانشگاهها، كتابخانهها را داريم و اين مساله كتاب نخواندن
نه تنها بين مردم عادي رواج دارد بلكه در بين دانشجويان ما و حتي استادان دانشگاه هم به چشم ميخورد. اين بحثي است كه در ابتدا در خانواده آموزش داده نشده و مردم ما تا درجات تحصيلي بالا هم اين عادت را پيدا نميكنند و تا ثريا ميرود ديوار كج.
به نظر شما همه كساني كه كتاب ميخرند صرفا براي كتاب خواندن آن را خريداري ميكنند؟
متاسفانه خير. خيلي از افراد به كتاب خريدن به عنوان يك گذران اوقات فراغت نگاه ميكنند. هر سال جمعيت ميليوني به نمايشگاه كتاب ميروند و كتابهايي را خريداري ميكنند، اما دريغ از اينكه اين كتابها خوانده شود. اين كتابها داخل كتابخانه ميرود و هيچگاه هم خوانده نميشود. در لايههاي زيرين اين خريدن كتاب، شايد علاقه به خواندن كتاب وجود داشته باشد اما متاسفانه اين علاقه مدفون شده است. همه نهادها بايد دست به دست هم دهند تا ما بتوانيم در سنين كودكي اين علاقه به كتاب را جزو مصاديق جامعهپذيري به كودكانمان آموزش دهيم.