• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4279 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۰ دي

شعر طنز

مذاكره

سيداكبر ميرجعفري

 

اگرچه راه توافق زياد ليز نبود

گزينه‌هاي زيادي به روي ميز نبود

تلاش كردم و روشن نشد رقيب من

دوشاخه بود؛ ولي داخل پريز نبود

دو چيز بود تمام گزينه‌هاي من

به روي ميز دقيقا همان دو چيز نبود

به‌جاي حرف فقط بال‌بال مي‌زد او

كه ساز و كار مگس غير ويزويز نبود

رقيب من به نظافت اهميت مي‌داد

تميز بود؛ لذا لحظه‌اي مريض نبود

ميان بحث و جدل قصد خودكشي هم داشت

تلاش كرد ولي چاقويش تميز نبود

محل بحث من و او محل خوبي بود

ولي به خوبي اطراف شانديز نبود

ولي هنوز عزيزان ز بنده مي‌پرسند

چرا مذاكره در جاي نفت‌خيز نبود؟

 

گاف!

راشد انصاری

 

 جاده‌ها از بس که هموارند و صاف

هیچ ماشینی ندارد انحراف

انحرافی هم اگر پیدا شود

هست پشت پرده یا زیر لحاف!

هیچ عیبی نیست در سیمای کیش

گر جکی‌چان می‌دهد در فیلم گاف

گاف دادن هم که عیب فارسی‌ست

در الفبای عرب گردیده کاف!

این‌طرف سوتی دهد آقای «ف»

آن‌طرف قاطی کند بانوی «قاف»

در خبرها گفت حزب اعتدال

خواب دیدم کرده با چپ ائتلاف

یا که از وضعیت آب و هوا

می‌رساند هی به عرض ما خلاف

آنچه مردم را به مسلخ می‌برد

اختلاف است اختلاف است اختلاف

با نخ و سوزن نمی‌گردد رفو

بین مسوولان اگر افتد شکاف

پشه‌ها را باید از خود دور کرد

یا به زور پشه‌کش یا پیف پاف

در زبان شعر خالو واجب است

پشت هم آوردن چندین مضاف

پیش شیخ شهر دیدم یک مدیر

با زبان خویش می‌کرد اعتراف:

حل شود دل‌پیچه بازار ارز

هست تا در دست مسوولان شیاف!

 

نه

علیرضا رضایی

 

با یار كوه می‌روم اما شمال نه

با او مزاح می‌كنم و عشق و حال نه

من آدم بهشتی‌ام و پیش حوریان

با جام می موافقم و با زغال نه

شكر خدا كه مثل نود درصد عوام

در زیرِ خط فقرم و زیر سؤال نه

خلوت كنند چون‌كه پدر-مادرم شبی

سر می‌زنم به خلوت‌شان، ضدّحال نه

این اولین نصیحتِ پیر زمانه است:

«با مار ازدواج كن و با شغال نه»

می‌گفت پیرمرد شریف و مشاوری:

«با زن بگوبخند كن و قیل و قال نه»

خوب است ازدواج و طلاقِ توافقی

هنگام عقد كردن و روز وصال نه

میلیاردها درون حسابِ فلانی است

در جیب ما نود تومن و صد ریال نه

بر طاقِ قهوه خانه قنبر نوشته‌اند:

«خر باش و خوش‌خرام ولی خوش‌خیال نه»

با دوستانِ صادق و یكرنگ و بی‌ریا

فالوده می‌خوریم، ولی با رجال نه

من لنگه‌كفش خورده‌ام از دست هركسی

در هر صفی كه رفته‌ام و از عیال نه

...

 

نمی‌دانم چه شد

جواد نوری

 

آتشی افتاد و خشک و تر نمی‌دانم چه شد

جمله با هم سوخت، خاکستر نمی‌دانم چه شد

گاری اندر گل فرو شد، صاحب خر مات ماند

خسته شد خر، مُرد، بار خر نمی‌دانم چه شد

شد بزی استاد خرمن کوفتن، زیرا که خر

بیت قبلی مُرد، گاو نر نمی‌دانم چه شد

سمت دشمن حمله بردم با تمام لشگرم

زود برگشتم خودم، لشگر نمی‌دانم چه شد

هردو تیم آمد به میدان، قصدشان هم بُرد بود

این وسط، بر خشتک داور نمی‌دانم چه شد

سال‌ها می‌گفت با ما از دموکراسی سخن

ناگهان از پشت سر، خنجر... نمی‌دانم چه شد

بچه‌ها در خواب و مادر نصف شب آمد، ولی

سرنوشت مرد نان‌آور نمی‌دانم چه شد

تا نیفتد پس، سریعا دست پیشی را گرفت

غائله خوابید و من دیگر نمی‌دانم چه شد

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون