اشاره: «کتاب مستطاب حسین کرد شبستری»، از یادگاران زندهیاد استاد «ابوتراب جلی» است که چند دهه پیش با اسم مستعار «فلانی» و در قالب پاورقی، در نشریه فکاهی «توفیق» منتشر میشد. از این شماره، طنز منظوم شیرین جناب جلی را در ستون «طنز مستطاب» بخوانید.
قسمت اول
سرآغاز:
خداوندا درِ توفیق بگشای
«فلانی» را رهِ تحقیق بنمای
زبانم را به حرف مفت وا کن
سخنهای مرا پرتوپلا کن
به چرت و پرت کن صاحبنبوغم
بخندان عالمی را در دروغم
در این عصری که حرف راست بیجاست
دروغم را مکن آلوده با راست
ز لطف خود مرا لطف سخن بخش
صفایی بر چرندیّات من بخش
مدد کن تا طریق کذب پویم
دروغی از «حسین کرد» گویم
اساس کار دنیا بر دروغ است
بشر یکباره، پا تا سر دروغ است
بهجز آنها که مردان خدایند
صداقتپیشهاند و بیریایند
تمام عمر، فرزندان آدم
دروغ است آنچه میگویند با هم
دروغ است آنکه در هنگام گفتار
بگوید این به آن، قربان سرکار!
دروغ است آنکه من عبد عبیدم
تو اربابی و مخلص، زرخریدم
دروغ خرد، کار پیرزاله
دروغ گنده، مختصّ رجاله
هرآنکه رتبه و قدرش فراتر
دروغش نزد مردم پرصداتر
چنان ناگه دروغی میپراند
«که صد دانا در آن حیران بماند»
هرآنکس شغل او طیارهرانی است
یقین میدان دروغش آسمانی است
به کشتی آنکه صاحباختیاره
دروغش در حقیقت آبداره
دروغ پیشخدمت، لفت و لیسه
دروغ چرب، مخصوص رییسه
دروغ کارمند یک اداره
به مال اغنیا ربطی نداره
دروغش گرچه سست و شل نباشد
ولی مثل مدیرکل نباشد
دروغ یکنفر مفلوک و محتاج
نباشد چون دروغ اشرفالتاج
اگر صدها دروغ آورده جامی
بوَد چون ذره در پیش نظامی
دروغ این حقیر نکتهپرداز
برابر کی شود با شیخ شیراز
ز روی این دلایل، پایه پایه
برو بالا، الی غیرالنهایه
در سبب نظم کتاب فرماید:
از آن موقع که طفلی خرد بودم
طرفدار حسین کرد بودم
چو خود بودم ذلیل و توسریخور
خوشم میآمد از اشخاص قلدر
ز بس بابا مرا اردنگ میزد
ز بس مادر به رویم چنگ میزد
ز بس هرروز اطفال محله
مرا دادند هل، از روی پله
ز بس از چوب آقای معلم
نبود اندر تن من، جای سالم
ز بس نیشگون گرفت از من رقیه
ز بس پیچاند دستم را سمیه
دلم از عقده تحقیر، پر شد
اول بزغاله بود، آخر شتر شد
برای رفع این درد روانکاه
نشستم فکر کردم گاه و بیگاه
دوایی خوب و شیرین و معطر
ندیدم از حسین کرد بهتر
بگیرم دامن این پهلوان را
که تا یاری دهد این ناتوان را
به زور بازوی این گرد قهار
بگیرم انتقام از هر ستمکار
ادامه دارد