مورخ مصلحتانديش
شهيدي مردي مومن و شيفته اهل بيت پيامبر بود. به عقيده من انگيزه بزرگش در اهتمام به تاريخ صدر اسلام، حمايت از اسلام و تشيع و پاسخگويي به شبهات بوده است. با اين همه، در بررسي تاريخ اسلام در هيات يك «متكلم شيعه» وارد بحث نميشود. شهيدي مورخي است كه با ايمان و اذعان به منشا وحياني و ماوراء طبيعي حركت پيامبر و اهل بيت و از درون اين چارچوب كلان به روايت و تحليل تاريخ اسلام پرداخته است. هر چند كه بر جنبه ماوراء طبيعي وقايع زياده تاكيد نميكرد و ميكوشيد حوادث را در بستر «تاريخ» و زنجيره مولفهها و علل طبيعي قرار دهد و با عقل و منطق و اعتدال تحليل كند.
نكته ديگر اينكه نوعي «مصلحتانديشي» و توجه به منافع عامه مسلمانان در تاريخنگاري دكتر شهيدي ديده ميشود. ايشان مطلبي ننوشت كه به «وحدت مسلمانان و تقريب مذاهب اسلامي» خدشهاي وارد كند و از سر بسياري از مسائل مهم اختلافبرانگيز به اجمال گذشت. به عنوان مثال در كتاب «زندگاني حضرت زهرا(س)» وعده داد كه راجع به مسائل مربوط به جانشيني پيامبر، در كتابي كه درباره حضرت علي (ع) مينويسد، سخن بگويد. سالها گذشت و در كتاب «علي از زبان علي» هم سخني بيش از آنكه سابقا گفته بود، نگفت. روزي از ايشان پرسيدم: «وعده داده بوديد كه درباره قضيه سقيفه بنيساعده و خلافت پيامبر بحث مستوفايي بفرماييد» استاد با لبخند فرمود: «نه! همين اندازه كفايت ميكند و بيش از اين به مصلحت نيست.» همين مصلحتبيني موجب شده كه لحن ايشان نسبت به صحابه حضرت رسول خيلي ملايم باشد و اگر انتقادي دارد در پوشش ملاحظات فراوان مطرح ميكند.
شهيدي تاريخش را فقط براي محققان نمينوشت. مينوشت كه -به قول خودش- «حقايق» تاريخ اسلام را با شيوهاي جذاب براي مومنان روايت كند و چراغ عبرتي پيش پاي جامعه بگذارد. اگر گاهي لحنش عاطفي و خطابي ميشود يا روايت قصص را در سياق بحثي تحقيقي ميگنجاند، از آن رو است كه آرمانش از اشتغال به تاريخ، نهيب زدن به جامعه اسلامي است كه روزگار مجد خويش را بازجويد و از لغزشگاهها بركنار ماند. باري از اين نظرگاه است كه تاريخنگاري شهيدي، «معاصر» ميشود؛ از روزگار جواني و در بحبوحه معركهگيري حزب توده، كه كتابچه «ابوذر غفاري» را به منظور معرفي چهره واقعي آرمانخواه و عدالتطلب اسلامي نوشت، تا روزهاي آخر عمرش كه «علي از زبان علي» را نوشت...