• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4284 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۲۶ دي

درباره سوزان سانتاگ و ترجمه آثارش در ايران

رمان‌هايش مهم‌ترند ولي ديده نشدند

محمد ضيمران

 

 

سانتاگ نويسنده، فيلمساز، فيلسوف و استاد و فعال سياسي است كه شانزدهم ژانويه 1933 در امريكا متولد شد. او كتاب‌ها و مقالات بي‌شماري را به رشته تحرير درآورد و براي نوشتن رمان و داستان‌هاي كوتاهش مورد تقدير جوايز ادبي معتبر دنيا قرار گرفت. يكي از معروف‌ترين آثارش كه مي‌توان از آن به عنوان داستاني كوتاه ياد كرد، داستان «شيوه‌اي كه ما هم‌اكنون زندگي مي‌كنيم» است كه در سال 1986 در نشريه معتبر هنري، ادبي، اجتماعي نيويوركر منتشر شد. سانتاگ يادداشت‌هايش را در قالب كتابي با عنوان «يادداشت‌هايي در باب اردوگاه» در سال 1964 چاپ كرد. اين اثر را در پارتيزان ريويو (بررسي‌هاي پارتيزان) منتشر كرد؛ اين اثر در واقع مقاله‌اي است درباره افراط ادبي كه با استقبال گسترده‌اي روبه‌رو شد.

اما كتاب مهمي كه او نگاشته و به فارسي بارها ترجمه شده است كتاب «عليه تفسير» است. اما بد نيست ترجمه عليه تفسير را كمي دستكاري كنيم و بگوييم «در برابر تفسير» يا «ضد تفسير». چون واژه «عليه» تك‌بعدي است و در فارسي بُرد «ضد» را ندارد اما «ضد» و «در برابر» معاني گسترده‌اي دارند و جالب‌تر هستند. اين كتاب نقدي است بر هرمنوتيك جاري و متداول كه در آن زمان در غرب طرفداران بي‌شماري داشت و سانتاگ در اين كتاب مي‌كوشد ثابت كند كه وقتي وارد حيطه تفسير و تاويل مي‌شويم از اصل اثر ادبي وهنري دور مي‌شويم و آن طور كه بايد و شايد نمي‌توانيم با اثر هنري ارتباط برقرار كنيم. به اين دليل كه ورود به گستره زيست اثر هنري كاري است كه تفسير آدم را از آن ساحت دور مي‌كند. در واقع سانتاگ مي‌گويد بهتر است با خود اثر روبه‌رو و درگير شويم و در جهانش زيست كنيم تا با آن بهتر ارتباط بگيريم. اما وقتي وارد حيطه تفسير مي‌شويم، در چارچوب آن مجموعه‌اي از فرم‌ها و قواعدي را به كار مي‌بنديم براي اينكه موضوع آن اثر را بفهميم. اين كار خلاقيت و پويايي اثر هنري را وارد چارچوب تفسير مي‌برد و بال و پرش را مي‌چيند.

در دنياي غرب اسطوره‌اي به نام پروكوس وجود داشت كه سر راه آدم‌ها قرار مي‌گرفت و مي‌كوشيد هر كسي را كه سر راهش قرار داشت، روي تختي جاي دهد. اگر اين افراد پاهاي بلندي داشتند كه روي تخت جا نمي‌شد، پروكوس پاهاي‌شان را مي‌بريد تا روي تخت جاگير شود. تفسير هم‌ چنين وضعيتي دارد و كار مفسر هم همانند پروكوس است كه مي‌كوشد سر و پاي اثر را ببرد تا به انداز قالبي كه مي‌خواهد، شود و در چارچوب‌هاي او جا بگيرد. سوزان سانتاگ روي مقوله تفسير بسيار كار كرد و اثري بسيار برجسته را در اختيار ما گذاشت كه بايد خوانده شود و روي آن كار كنيم.

با وجودي كه داستان‌هاي كوتاه سانتاگ در جهان غرب به اندازه مقالات و جستارهاي او مورد تقدير قرار گرفته‌اند اما در ايران، اين داستان‌ها با استقبال مواجه نشده‌اند.شايد دليلش آن است كه خوانندگان ايراني با آثاري خاص ارتباط مي‌گيرند ولي خواننده‌هاي غربي سراغ اثري مي‌روند كه جنبه خلاقيت‌شان نسبت به مباني تئوريك بيشتر است. ما ايراني‌ها نمي‌خواهيم از مسائل تئوريك عقب بمانيم اما در غرب داستان و متون تئوريك به يك نسبت پيش رفته‌اند و مورد استقبال قرار مي‌گيرند.

از سوي ديگر نبايد فكر كنيم كتاب‌هاي «درباره عكاسي» و «ضد تفسير» او از سايرين بهتر هستند. بايد گفت اين دو، دو سبك كاملا متفاوت دارند و مترجمان علاقه‌مند بايد اين كتاب‌هاي رمان‌گونه و داستاني او را ترجمه كنند تا اگر خواننده اينها را خواند، بهتر بتواند كتاب‌هاي تئوريك او را درك كند. سانتاگ خلاقيتش را در ادبيات داستاني به نمايش گذاشت بنابراين خالي از لطف نيست اگر بيشتر به آنها بپردازيم.

در نشست‌هايي كه به تازگي با عكاسان داشتم، كتاب رولان بارت «اتاق روشن» را با «درباره عكاسي» مقايسه كردم. در عين حال خاطرنشان كردم براي درك دنياي عكاسي بايد چند كتاب مهم سانتاگ به خصوص «ضد تفسير» را بخوانيد تا با «درباره عكاسي» ارتباط بگيريد. چرا كه با خواندن يك كتاب به جايي نمي‌رسيم و متوجه نيستيم «درباره عكاسي» از چه منابعي الهام گرفته و چه تجربياتي پشت نوشتن آن بوده است. بنابراين بايد بيشتر آثار او را بخوانيم تا بتوانيم با دستاوردهاي او ارتباط برقرار كنيم. «ضد تفسير» كتابي مهم است كه خواندن دقيقش به علاقه‌مندان عكاسي توصيه مي‌شود و به وسيله آن مي‌توانند در مورد نكاتي كه در «درباره عكاسي» ذكر كرده بيشتر غور كنند.

كتب ديگر مهم سانتاگ «بيماري به مثابه استعاره» است. من ترجمه‌اي از اين كتاب در بازار نديده‌ام اما اثري ارزنده است كه روزنه‌هاي اساسي را در زندگي‌ ما ايراني‌ها باز مي‌كند. اين كتاب كه در سال 1987 منتشر شده، آكنده است از مباني نظري و انتقادي سانتاگ درباره تجربه روزمره و به خصوص قرباني شدن. اينكه چرا همواره عادت داريم قرباني را مورد سرزنش قرار بدهيم و مدام او را مورد انتقاد و عيب‌جويي و ايراد قرار بدهيم. واژه بيماري در عنوان كتاب يادآور دوراني است كه بيماري ايدز در غرب شيوع پيدا كرد و حالت هيستري بين مردم ايجاد شده بود. مردم از همديگر مي‌ترسيدند و جامعه در وحشتي غريب دست و پا مي‌زد. سانتاگ با اين بيماري به عنوان يك استعاره مواجه مي‌شود كه در حقيقت استعاره‌اي در درون بيماري است و ما نمي‌بينيم. استعاره يعني دامنه معناشناختي بيماري. او مي‌گويد بهتر است با اين دامنه ارتباط بگيريم و بتوانيم مباني اجتماعي، فرهنگي و فلسفي قرباني شدن را مدنظر قرار بدهيم.

ضمنا سانتاگ رمان «در امريكا» كه در سال 1999 نوشت و جايزه كتاب ملي امريكا را دريافت كرد. سانتاگ در اين كتاب به زندگي واقعي يك هنرپيشه لهستاني مي‌پردازد. او مهاجري است كه وارد جامعه پيچيده غرب مي‌شود و سعي دارد هنرش را به عرصه ظهور برساند اما با موانع زيادي روبه‌رو مي‌شود. سانتاگ در اين كتاب با ظرافت و دقت وضعيت مهاجرت را به تصوير مي‌كشد و آن را بررسي مي‌كند. متاسفانه اين كتاب هنوز ترجمه نشده است.

كتاب «نظر به زندگي ديگران» نيز در پي همين مساله است و كتابي ديگر نيز به نام «ايدز و استعاره‌هاي آن» كه در 1989 منتشر شد در حقيقت در همين راستاست و بررسي انتقادي درباره بيماري و بدبختي‌ و فاجعه‌اي كه بيماري ايدز براي بشر ايجاد كرده است. همچنين فرهنگي را كه پس از شيوع اين بيماري در غرب رواج يافت، بررسي مي‌كند. اگر ناراحتي‌هاي ديگران و قرباني شدن انسان‌ها را به عنوان يك استعاره مدنظر قرار بدهيم، مي‌توانيم به ساحت‌ها و زمينه‌هاي مختلف و وسيع‌تري دست پيدا كنيم و فقط آن را از منظر موضوعي بيولوژيكي و پزشكي قلمداد نكنيم. امروزه جنبه‌هاي فرهنگي بسياري از بيماري‌ها بسيار گسترده‌تر از جنبه پزشكي آنهاست.

در مجموع مطالعه كتاب‌هاي سانتاگ براي كساني كه به دانش تئوريك علاقه‌مند هستند و از سوي ديگر مي‌خواهند با ديدگاهي متفاوت به جهان پيراموني‌شان نگاه كنند، خالي از لطف نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون