نكونام: جلوي هيچكس سرم را خم نميكنم جز هواداران
جواد نكونام با انتشار بيانيهاي به صورت رسمي خداحافظياش از بازيهاي ملي را اعلام كرد. در بيانيه نكونام آمده است: « 15سال پيش در ديداري دوستانه مقابل اكوادور، در نخستين بازي ملي براي هشت دقيقه به زمين رفتم تا به زرينچه، مهدويكيا، علي دايي و ديگر همبازيانم ملحق شوم. آن روز بازي پرواز ميكردم. پاهايم در آن هشت دقيقه روي زمين نبود. ميگفتند پيراهن تيم ملي هزار كيلوگرم است اما من وزن خودم را هم احساس نميكردم. پيراهن تيم ملي بالهايي شده بود كه مرا از سطح زمين جدا كرد. بازي را برده بوديم، البته من سهم چنداني در آن پيروزي نداشتم اما آن بازي نقش بزرگي در زندگي من داشت. سفر من با تيم ملي 15 سال طول كشيد. پيراهن تيم ملي روي تن من ماند. با اين پيراهن كيلومترها دويدم تا اگر لياقتش را داشته باشم، لبخندي روي چهره مردم كشورم بنشانم. از شب آكوادور تا شب سوئد، در صدها بازي، خاطرههاي تلخ و شيريني ساختم كه مانند دور تند يك فيلم از مقابل چشمانم ميگذرد. شبيه همان سرگيجه خوشايند است كه در نخستين بازي ملي داشتم. يك تصوير در تمام خاطرات ملي من ثابت است و آنهم حس حضور شما هواداران است. اگر بدانيد چه جايگاهي در فوتبال داريد. بدون شما فوتبال اصلا معنايي ندارد. من هيچوقت سرم را جلوي كسي خم نكردم و نميكنم به غير از شما هواداران چون هر چه دارم از شما بوده و خواهد بود. بعد از بازي سوئد احساس كردم كه ديگر وقت خداحافظي فرارسيده و بايد پيراهن مقدس تيم ملي را به بازيكن ديگري بسپارم و بروم. روز اولي كه اين پيراهن را به تن كردم، به عشق و شوق شما بود و تا روز آخر هم با همين عشق پيراهن مقدس ايران بزرگ را پوشيدم. خاطره بد زياد داشتهايم، روزها و شبهايي كه شما عزيزان هم به خاطر شكستها، كنار ما گريه كرديد. وقتي اين اشكها را ديديم با تمام وجود جنگيديم كه روزي لبخند زيبايي هم روي لبان تان بنشانيم. هنوز خاطره شيرين صعود به جام جهاني آلمان و برزيل در خاطر من هست. شب بازي بحرين و آن خوشحالي بيحد و حصر. ما گريه ميكرديم، شما هم اما اين گريه زيباترين لبخند دنيا بود. در اولسان وقتي كره را برديم، احساس كردم سنگينترين بار تمام عمر، از روي دوشمان برداشته شد و تنها و تنها به شما فكر ميكرديم كه در آن فشارهاي اقتصادي و معيشتي دقايقي شاد بوديد و انواع و اقسام مشكلاتتان را فراموش ميكرديد. امروز بياندازه خوشحالم كه سالهاي سال كنارتان بودهام و وقتي به خاطراتي كه در كنار هم داشتهايم فكر ميكنم، بغض گلويم را ميفشارد. چطور ميتوانم تمام روزهايمان را در اين نوشتهها خلاصه كنم؟ فقط ميخواهم به عنوان برادري كوچكتر، از شما بابت شكستها عذرخواهي كنم. ميدانم كه با شكستها چطور قلبتان را شكستيم. شما هيچگاه استحقاق اين شكستها را نداشتيد چون سختكوشترين و صبورترين مردم دنيا هستيد و به جرات ميگويم بهترين هواداران جهان. در هر بازي تلاش كردم عرق بريزم و براي سربلندي كشورم بجنگم. بازيهايي بوده كه به خواستهام نرسيدهام و ميدانم مردم ناراحت شدهاند. اما هيچوقت قصور نكردم. هميشه تلاش كردم طوري براي تيم ملي بازي كنم كه انگار آخرين بازيام بوده. حالا اسم نكونام از پشت پيراهن تيم ملي پاك ميشود. بازوبندي كه نشانه نمايندگي يك ملت است و به رسم امانت نزد من بود را در ميآورم، ميبوسم و با اين اميد كه امانتدار متعصبي بوده باشم، به تيم ملي ايران برميگردانم.